درسهای مهم تری هم هست اونو میتونی ترم های بعد برداری .
1393/07/6 - 23:44آقا رضا همین الان تا سایت رو چک کردم یه جای خالی پیدا کردم برش داشتم،بله درسهای مهمتری هم هست ولی چون ترم اوله سه تا درس اصلی دادن که برداشتم بقیه هم عمومیه،برای زیاد کردن واحدم فقط انقلاب اسلامی مونده بود
1393/07/6 - 23:58اگر هم نشد غصه نخور ترم اول به خود تفشار نیار .
1393/07/7 - 00:00خداروشکر انجام شد،17 واحد واسه ترم اول خوبه؟
1393/07/7 - 00:04آره خوبه
1393/07/7 - 00:05ولی از یه چیزی دلم میسوزه،مبانی فناوری رو خود دانشگاه برام انتخاب کرده بود استادش جدیده،موقع انتخاب واحد چند بار کلاس یه استاد دیگه خالی شد،ولی من به خاطر اول هفته بودنش برنداشتم،بعد تحقیق فهمیدم جزء بهترین اساتیده وهرچی گشتم جای خالی پیدا نکردم،واقعا دلم میسوزه چرا اون چند بار لگد به شانسم زدن،البته بعضی بچه ها میگفتن استاد های جدید هم خوب،نظر شما چیه؟
1393/07/7 - 00:13کلا واحدهای ترم اول رو دانشگاه انتخاب میکنه البته زمانی که رفتم دانشگاه اینجور بود .
در ضمن ترم اولی زیاد به حرف بچه ها گوش نکن درست رو بخون حتما نتیجه می گیری .
ترم اول درساش و استاداش خیلی مزخرفن. انقلاب اسلامی که بدتره همون تاریخ خودمونه . من ترم آخر داشتم استاد مزخرفی هم داشتم همش سرکلاس خاطره تعریف میکرد اخرشم یه سوالایی داد نامرد که نگو من بیشتر سر کلاسش نمیرفتم میگفتم رام دوره باید برم رشت فلنگو میبستم .
1393/07/7 - 15:00متاسفانه دانشگاه ما برخلاف بقیه دانشگاه ها اینجوری نیست وانتخاب واحد دست خودمونه ترم اول،بله ممنون از توصیه هاتون آقا رضا؛استاد هرچقدرهم که بد باشه تلاش آدم نتیجه رو میسازه
1393/07/8 - 01:03بله صوفیا خانم،نمی دونم چرا این انقلاب اسلامی اینجوریه،هیچ کسی باهاش میونه خوبی نداره
1393/07/8 - 01:06سلام
منم اومدم
بیرون بودم ، تازه اومدم خونه
از اونجایی که من جزو معتادین به نمیدونم هستم اومدم یه سری بزنم و زود برم بخوابم
چون فردا باید برم سر کار
امروز تعطیل بودم
با تشکر
سیریش نمیدونم (بامداد)
سلام چه معنی داره تا این وقت بیرون باشی ؟
1393/07/4 - 01:05دیگه دیگه
بعد از مدتها یکی از دوستان اومد دنبالم و رفتیم یه دوری زدیم
شما ما رو ببخش
دیگه تکرار نمیشه
فدات شوخی میکنم ایشالا همیشه به گردش . میترسم روح سرگردان واقعی یلدا پیداش بشه ıllı YAŁĐA ıllı
1393/07/4 - 01:08روح سرگردان واقعی امروز اومده بود
نمیدونم چرا هیچ وقت چراغش روشن نمیشه!؟
دیگه من میرم بخوابم
خیلی دیر شده
شبت بخیر رضا...
خب قبلا تو تولبار چت آفلاین گذاشته واسه همین روشن نمیشه . شبت خوش
1393/07/4 - 01:17روح اومد خوش اومد
1393/07/4 - 16:23آره واقعأ خوش اومد...
روح همیشه حاضر
1393/07/4 - 23:33من روحیم که بر سایت همیشه دمیده میشم
1393/07/5 - 14:26لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا
سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم
از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد
همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، ورفت
اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبودداشتم حرفهای خانومه روکه مثل پتک توسرم میخوردتوذهنم مرورمیکردم
تو راه که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه
اما داشت به من ميگفت
ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش ازدست ما ميگيره، اينارو ميگفت
منم رانندگي ميکردم.... واردخونه شدم
ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت
تو خانواده مون فقط لات من بودم
تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده
صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند
من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم
پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم یازهرای مظلومه دست منو بگير
یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير
من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم.
کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم توسروصورت خودم میزدم
گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبودیه حس عجیبی بهم دست داده بودکه توی همه عمرم تجربه نکرده بودم احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولدشدم....
نیمه شب بود، باصدای بازشدن قفل در ازخواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بودپدر و مادرم از حسينيه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان حالت خوبه؟چراچشمات قرمزه چراصورتت قرمزشده گفتم چیزی نیست گفت صدات چراگرفته همه نگران بودن دورموگرفته بودن
گفتم چیزی نیست امشب براامام حسین عزاداری کردم همه ازتعجب مات مونده بودن مادرم گریه میکرد وخداروشکرمیکردمیگفت ممنونم خداکه دعاهای منومستجاب کردی و.....
افتادم به پای پدر و مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید
من اشتباه کردم
بابام گريه میکردمادرم گريه میکرد خواهروبرادرام....
صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم سمت حسینیه محلمون
تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم
همه یه جوری نگام میکردن
سرپرست هيئت آدم مسنیه
آمد و پيشونيمو بوسيد و بغلم کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي منم خجالت میکشیدم آخه یه عمرباعث اذیت وآزارمردم اون محله بودم...رفتم تودسته و
هي زنجير ميزدم وبه ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم
هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به امام زمان زدم گريه ميکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، سرپرست هيئت منو صدا زد
گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان من یه عمرزیربارگناه مرده بودم توزنده ام کردی؟
اومدم ضریح آقا رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره نذاردوباره راهموگم کنم.....
سرپرست هیئت کاروان زیارتی داره داره، مکه مدینه میبره. یه روزتومسجدمنودیدصدام زدرضاجان میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم حاجی!!!
خلاصه دیگه شغل پیداکردمو اهل کاروزحمت شده بودم رفیقای اون چنینی را گذاشته بودم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
همه ماجرا یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم هرچی نظرشماست مادر،من روحرف شماحرف نمیزنم
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین پسر من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادرمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی باسینی چای وارد شدیه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:
یا زهرا!!!!!
سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
من دیدم فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که....
دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده....
به خاطر من ردش نکن
مادر دیشب حضرت زهرا سفارشتو کرده....
به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، اهل بیت آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
ای آبرودار آبرویم را بخر٬ جان زهرا از گناهم درگذر... یازهرا...(بخاطر حضرت زهرا کپی کنید!ب ثواب مادر خوبی ها!ب ثواب عزیز تازه رفته ی من اشک اگه تو چشاتون حلقه زد،اگه قلبتون تند زد به یاد من گنه کار هم باشیدبرای دل بیمار من هم دعا کنیدبرا ازدواج جوانهادعاکنیدکپی کنید!
یه بار اینو گوش دادم فوق العادست
1393/07/2 - 12:35مرسی
صوتیش واقعا عالیه
من هستم حاضر
1393/07/2 - 19:20سلام یلدایی چه طوری ؟ خوبی ؟
1393/07/2 - 19:45سلام ، ممنون بد نیستم ، تو خوبی سهیل جان ؟
1393/07/2 - 19:56خداروشکر منم خوبم ابجی یلدا
1393/07/2 - 20:24ایشالا همیشه سلامت باشی سهیل جان
1393/07/2 - 21:04سلام یلدا
تو هم روح سرگردان شدی که!
چرا چراغ آنلاینت روشن نیست؟!
ممنون ابجی یلدا
سلام داداش بامداد نخسته
سلام
تو هم خسته نباشی رفیق
خیلی مخلصیم عزیز
1393/07/10 - 00:56کجایی سهیل نیستی!!!!
1393/10/18 - 06:31خواهش، چون خودم خیلی دوست دارم یاد بگیرم تو این زمینه
1393/07/1 - 21:00سعی میکنم مطلب خوبی بنویسم .
1393/07/1 - 22:41موفق باشی روز اولش سخته بعد ش دیگه زورت میاد بری دانشگاه خخخخخ
1393/07/1 - 10:19موفق باشی علی جان .
1393/07/1 - 13:21ممنون شهرزاد خانم
1393/07/1 - 15:43ممنون علی جان
1393/07/1 - 15:45سهیل ممنونم ،اصلا داغون شدم خخخخ
1393/07/1 - 15:46ممنون آقا رضا
1393/07/1 - 15:48بچه ها خداروشکر امروز ثبت نام تموم شد فقط باید برم دنبال کارای نظام وظیفه ،ویک میلیون شهریه این ترم،همون می رفتم کشاورزی کرج سنگین تر از آی تی تهران جنوب بود،با اینکه رشته بیخودیه ولی نمیخواد انقدر پول بدم
1393/07/1 - 15:49اگه از این رشته خوشت نمیاد دو ترم بخون بعد تغیر رشته بده فقط تو این دو ترم دروس عمومی و پایه بردار بعدا عقب نمونی
1393/07/1 - 18:38سهیل الان آی تی تهران جنوبم که خیلی هم دوستش دارم ولی هزینه هاش زیاده،می ترسم بقیه سرزنش کنن چرا کشاورزی روزانه نرفتم
1393/07/1 - 21:13ازاد اره امسالم 20درصدم گرون تر شدش تو با بقیه چی کار داری خودت ببین تو اینده می خواهی چی کار کنی تصمیمتو بگیر هر کی هرچی دوست داره بزار بگه
1393/07/1 - 21:34سلام علیکم...
سلام بامداد خوبی؟
1393/06/30 - 22:38سلام
مرسی
بد نیستم
خدا رو شکر...
امیدوارم همیشه خوب باشی .
1393/06/30 - 22:46تو هم همینطور
1393/06/30 - 22:47ممنون .
1393/06/30 - 22:47در مورد ورد پرس یا اون یکی جوملا بود چی بود ؟ مطلب مفید بنویسین با تشکر
1393/06/31 - 06:24یلدا در مورد وردپرس مطلب زیاد هست نمیدونم در مورد چه موضوعاتی بنویسم .
1393/06/31 - 16:01سپیده همونیه که میگه:
زندگی خوبه....
اگه اینجا برسه چیییی مییییشه؟!!!!
سلام
1393/06/29 - 23:52بامداد پاسخ قانع کننده نبود
1393/06/29 - 23:53چرا آخه؟!
منکه سپیده ی دیگه ای نمیشناسم
بذار فکر کنم یکم
اوه اوه موضوع خطرناک شد سپیده دیگه
1393/06/29 - 23:56نمیشناسم
تو میشناسیش؟!
سلوووو سهیل جان خوبی؟
1393/06/30 - 00:11شما خوب باشید منم خوبم چه خبر ؟ کارات خوب پیش می رن ؟
1393/06/30 - 00:12مرسی هی بد نیست میگذره خداروشکر
1393/06/30 - 00:13خدارو شکرررر
1393/06/30 - 00:14یعنی الان شماره بدم عوض میشه شماره جدید میدن؟ بعد کی فعال میشه؟
1393/06/29 - 00:10آره شماره خودتون رو بدی شماره جدید رو میده فکر کنم از اول مهر فعال میشه .
1393/06/29 - 00:14چه بامزه خوبه ممنون بابت اطلاع رسانی
1393/06/29 - 00:18چه مسخره
اصلا دوست ندارم
ما گرفتار شدیم تغییر کرده ما یه نرم افزار اومده رو گو شی که میشه شماره تو بدی شماره جدید بگیری را حت شده دیگه
1393/06/29 - 02:10صوفیا به هر کسی میشناسی بگو تا شماره جدید رو داشته باشه .
بامداد کل کشور شماره ها تغییر میکنه هر چند ترکیبشون بهم میخوره کاری نمیشه کرد .
حامد باید جالب باشه .
باووووشه
منظورم از بامزه بودنش این بود که همون لحظه شماره جدید میدن بود وگرنه من شماره تلفن خونمونو که خیلی دوست میدارم سخته حقظ کردن دوبارش .
بهتر بود بجای اینکه یه 8 حذف کنن 33 اضافه کنن یه 8 اضافه میشد مثل قدیم که از 6 رقمی 7 رقمی کردن به نظرم اینجوری بهتر بود
1393/06/29 - 19:38صوفیا مشکل اینه همه شماره ها عوض میشن باید شماره آشناها رو دوباره گرفت .
طلا برای ما هم همینطوره انگار برای کل رشت اینطور هست رقم اول حذف میشه 33 اضافه میشه .
مصطفی کار مسخره ای کردن واقعا . باهات موافقم میشد فقط یک رقم 3 اضافه کنن ترکیب شماره ها بهتر حفظ میشد .
خیلی ممنون تشکر دستت درد نکنه
1393/06/25 - 01:48سلوووووووووووووووووووووووووو صبح بخیر
1393/06/19 - 09:05
خدا رو شکر تو این سایت صبح هم آنلاین دیدیم
سلللللللللللللللام
1393/06/20 - 23:11شکر خدا میگذرونیم
-------------------------
سلام داش حامد
خب همراه اول بخر
هرچند که اونم زیاد فرقی نمیکنه ولی از ایرانسل بهتره دیگه
اس اس ایرا ن سل که دهن ما صاف کرده قطعم نمیشه
1393/06/18 - 22:51اره خدا رو شکر پیدا کردم یه برنامه همش بالاک میکنه
1393/06/18 - 23:04خوبه مشکل داشتی بگو .
1393/06/18 - 23:05رو چشم
1393/06/18 - 23:59سلام شقایق بانو روتون مبارکا باشه
1393/06/7 - 00:12سلام بروی ماهت نیلوفر جونم روز توام مبارک گلکم
سلااااام ترانه جونکم.روزت مبارک وروجک خانوم
هیچیهنو کادو تولدمم نگرفتم
سلام حامد خان..متشکرم از شما اقای جنتلمن
1393/06/7 - 00:19
نه بابا پیچونده با شام سر و تهشو بست
سپاس
1393/06/7 - 00:29تولدت مبارك دوست عزيز
1393/06/2 - 00:58تولدتتتتتمبارککک
1393/06/2 - 20:20با سلام و تشکر از همگی زنده باشینو شاد دور هم
1393/06/19 - 17:54علیک سلام آققققققا
خوبی عایا؟
چاکرم داداش شکرتو خوبی گیلکییییییییییییییی
1393/05/27 - 23:01آقایی
منم بد نیستم شکر خدا
ممنونم کاکووو
فداییی داری
1393/05/27 - 23:05سلام حامد
1393/05/27 - 23:17سلام آقا حامد .
1393/05/27 - 23:54سلام شقایق حال کردی کیکه خداییییی
1393/05/28 - 12:12سلام اقا مدیییییییییییر خدا قئت خسته نباشی
1393/05/28 - 12:12ممنون بامداد عزیز .
1393/05/20 - 13:09خواهش رفیق
سلام شَ شَ
خوبی؟
سلوووو اجی خوووش اووومدی
1393/05/19 - 22:05سلام بامی
ن سرما خوردم افتضاح
تو خوبی؟
منم زنده ام شکر
زیاد خوب نیستم امروز
دلم گرفته
سلام ب روی مات گلکم
اره امروز من مریض از اونور ممانم سر درد شدید از اونورم شاهین مسموم شد بردیمش تا الان 2 تا سرم زد اعصابم خوره الان همه خوابن من اومدم اینجا
بایکم تاخیر سلام ابجی شقایق
1393/05/19 - 22:25سلام داداش سهیل
1393/05/19 - 22:26سلام شقایق بانو ای دا بی داد چش خوری باورکن
خدای مریض که میشی خیلی بهت مباد چشات ونگا
واییییی تفلد ت مبارک
زود خوب میشی نگران نباش
بدک نیستم سرما خوردن گلو درد گرفتم افتضاح
1393/05/16 - 23:17منم سرما خوردم
من دلپیچه دارم شدید
وای خیلیییی بده از صب دارم میمیرم
1393/05/16 - 23:39من از دیروز اینجوریم
دیروز بدتر بودم ، ضعف شدید داشتم و کلأ بیحال بودم
سرکار همش دوست داشتم بخوابم
ویروووس گرفتیم دیگه منم فردا اینجوری میشم
1393/05/16 - 23:48نه بابا
من خداروشکر گلو درد نداشتم
ولی سردرد دارم شدید
هر قرصی هم میخورم خوب نمیشه لامصب
من سر درد.گلو درد.ابریزش بینی.عطسه
1393/05/16 - 23:53وای
پس همه ی محاسن رو با هم داری
اره داغونم ینی
1393/05/17 - 00:00گریه نکن
خوب میشی
برو دکتر یدونه آمپول بزن ، خیلی تأثیر داره
منکه الان دوتا آستاژل خوردم بلکه سردردم خوب بشه...
البته بخش زیادی رو قبلا سیو کرده بودم .
1393/07/9 - 16:05بازم جای ِ شکرش باقیه
1393/07/9 - 16:50بعله مشکلی نیست کاملش میکنم .
1393/07/9 - 16:59