مثه اینکه من با همه گم شدنام از همه عیان ترم
قربون دلت عزیزدلمدلتنگی هاتم به دل میشینه....
هرآنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند....
ولی غمگین نباش گلمیوسفان باز گردند به کنعان...قول میدم
چه پیوستگی غمگینی
جهان هرگز بیدار نبود
برای مهربانی دستهای ما
و در انزوای خاموشِ باورهای بیهوده
هرگز چشمها را نگشودیم
برای دیدنِ دوباره ی دنیا..
ما پیش از آفتاب
غروب کرده بودیم
چه ویرانی نفس گیری......
شبیه کلاغی که دل از مترسک بریده
به لانه بر میگردم تا
در محیطِ هاشور خوردۀ بی کسی هایم
خـودم را قـانع کنم که
بالاتر از سـیاهی رنگِ تنهایی است
که در امـــتدادِ یأسِ یک غروبِ جمعه
بر چهار دیواریِ نمورِ خیالم، پاشیده است
سلوووو آجی شقی خوووش اووومدی
امروز اینجا بارون بازیش گرفته بود البته غروبی هی یه ذره شدت میگرفت میومد بعد دو سوت بعد بند میومد بارون نبود ادای بارون رو در میاورد
نه داداش
اشتباهه
من امروز همون ساعتا اومدم خونه
ساعت 8:30 بود فکر کنم
پرایدم که ندارم که
206 نقره ای دارم...
راستی قرار بود یه برنامه بذاری همدیگه رو ببینیم
یادت رفت؟!
سلااااااااااااااااااااااااااام
با تاخیر البته
خوبی؟
خوشی؟
کارت چطوره؟
حالت چی؟
کجایی؟
چیکار میکنی؟
خوش میگذره؟
چه خبرا؟
دیگه چه خبر؟
کجا ها میگردی؟
کی اومدی؟
چرا دیر سلام کردی؟
خلاصه همه چیزو خودت زود زود بگو تا من نپرسیدم
آخیش داشتم خفه میشدما
یا ابلفظ این همه حرف داشتی مقول خفه نشدی تو
من خوبم کمی تا قسمتی خسته ام. ساعت 7 رسیدم خونه. بد نیست کارم میگذره . هستم. خوش میگذره بد نیست. سلامتی خبر خاصی نیست. دیگه خبری نیست. جایی ندارم برم صبح 8:30 میرم مسیرم شهرداری بعد نزدیک میدان گیل غروب هم دوباره شهرداری خونه بعضی اوقاتم چهارراه میکائیل پیاده میرم صیقلان بعد خونه. پست هستی رو دیدم اول جواب اونو دادم دیر شد .
خخخخخخخخخ
خوبه
8:30 میری؟
خیلی خوبه که ، خوش به حالت ، من ساعت 6 از خواب پا میشم ، ساعت 7 باید سر کار حاضر باشم...
خب خفه بوستندبوم دیگه ، می نفس بوشو بیزیر بامو بوجور....
سلووو نه اصن خوب نیستم امروز از صبح تا غروب چشام تو مانیتور بود آخراش دیگه تار میدیدم. تازه یه سری از برگه هامو آوردم الان بنویسم فردا 6 برم کارام خیلی عقبه