یافتن پست: #غزل

zoolal
zoolal
می نویسم غزلی

روی گلبرگ گلی

عطر آن می پیچد

در حوالی کسی ...
دیدگاه · 1393/02/17 - 23:45 ·
1
hamnafas
hamnafas
ای چشم هایت زندگی را زیر وُ رو کرده

بغضی که عاشق بود پنهان در گلو کرده



تقویمِ تلخِ زندگی یعنی : نبود تو

شیرینی هر لحظه ات را آرزو کرده ـ



این زن که سی سال از تب تنهاییش آویخت

دنیایِ اطرافِ خودش را جستجو کرده



تا اینکه تو، این شمشِ زیبایِ غزل مجنون

لیلای خود را با خودش او روبرو کرده



من با خودش آیینه خواهد شد کنار عشق

در خلوتش هر روز با دل گفتگو کرده


...
او می رود ...
یا نه ...
امان از تلخی روزی ....
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/17 - 14:27 ·
7
صوفياجون
9©3ðø÷ñ.jpg صوفياجون
3 دیدگاه · 1393/02/13 - 22:47 توسط Mobile ·
9
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/12 - 20:57 ·
8
رضا
رضا
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست/بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب/سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین/نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر/ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر/که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

غم جهان مخور و پند من مبر از یاد/که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/که این عجوز عروس هزاردامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل/بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ/قبول خاطر و لطف سخن خدادادست




غزل شماره ۳۷
zoolal
zoolal
عشق پاک و زلال است ، تو باید باشی

قلب من زیر سوال است ،تو باید باشی

فال حافظ زدم آن رِندِ غزلخوان هم گفت :

زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 20:40 ·
3
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
کاش می شد تا افق پرواز کرد
حل مشکل را به عشق آغاز کرد
کاش می شد شعرماندن را سرود
با ظهورت یک غزل اعجاز کرد
کاش می شد لحظه های عشق را
بی ریا و با نگاه ابراز کرد …
... ادامه
zoolal
zoolal
باتو هستم ای غریبه
آشنایم میشوی؟
آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟
من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ...
مثل باران آشنای بی صدایم میشوی ؟
روزگار
این روزگار بی خدا تا زنده است
ای غریب آشنا
آشنا با این خدایم میشوی ؟
من که شاعر نیستم
شکل غزل را میکشم
رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی ؟
ای غریبه با شکوه و دلخوشی
همسرای خنده های باصفایم میشوی ؟
بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی
با تو هستم ای غریبه آشنایم میشوی؟؟؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/22 - 13:20 ·
2
bamdad
bamdad
چه شبی است!

چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی،

گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته‌ام.

می‌بارد و می‌بارد و هر لحظه بیش‌تر نیرو می‌گیرد.

هر قطره‌اش فرشته‌ای است که از آسمان بر سرم فرود می‌آید.

چه می‌دانم؟

خداست که دارد یک ریز، غزل می‌سراید؛

غزل‌های عاشقانه‌ی مهربان و پر از نوازش.

هر قطره‌ی این باران،

کلمه‌ای از آن سرودهاست.
... ادامه
ParNiyA
girl-korea-girl-beautiful-girl-mood-photo-wallpaper-694x417.jpg ParNiyA
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین...
... ادامه
soheil
soheil
دل و جانيكه دربردم من از تركان قفقازي

به شوخي مي برند از من سيه چشمان شيرازي

من آن پيرم كه شيران را به بازي برنميگيرم

تو آهووش چنان شوخي كه با من ميكني بازي

بيا اين نرد عشق آخري را با خدا بازيم

كه حسن جاودان بردست عشق جاودان بازي

ز آه همدمان باري كدورتها پديد آيد

بيا تا هر دو با آيينه بگذاريم غمازي

غبار فتنه گو برخيز از آن سرچشمه طبعي

كه چون چشم غزالان داند افسون غزل سازي

به ملك ري كه فرسايد روان فخررازيها

چه انصافي رود با ما كه نه فخريم و نه رازي

عروس طبع را گفتم كه سعدي پرده افرازد

تو از هر در كه بازآيي بدين شوخي و طنازي

هر آنكو سركشي داند مبادش سروري اي گل

كه سرو راستين ديدم سزاوار سرافرازي

گر از من زشتئي بيني به زيبائي خود بگذر

تو زلف از هم گشائي به كه ابرو در هم اندازي

به شعر شهريار آن به كه اشك شوق بفشانند

طربناكان تبريزي و شنگولان شيرازي
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:52 ·
3
soheil
soheil
نوشتم اين غزل نغز با سواد دو ديده

كه بلكه رام غزل گردي اي غزال رميده

سياهي شب هجر و اميد صبح سعادت

سپيد كرد مرا ديده تا دميد سپيده

نديده خير جواني غم تو كرد مرا پير

برو كه پير شوي اي جوان خير نديده

به اشك شوق رساندم ترا به اين قد و اكنون

به ديگران رسدت ميوه اي نهال رسيده

ز ماه شرح ملال تو پرسم اي مه بي مهر

شبي كه ماه نمايد ملول و رنگ پريده

بهار من تو هم از بلبلي حكايت من پرس

كه از خزان گلشن خارها به ديده خليده

به گردباد هم از من گرفته آتش شوقي

كه خاك غم به سر افشان به كوه و دشت دويده

هواي پيرهن چاك آن پري است كه ما را

كشد به حلقه ديوانگان جامه دريده

فلك به موي سپيد و تن تكيده مرا خواست

كه دوك و پنبه برازد به زال پشت خميده

خبر ز داغ دل شهريار مي شوي اما

در آن زمان كه ز خاكش هزار لاله دميده
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:51 ·
2
soheil
03.jpg soheil
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان

لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار تست من همه جور تو می کشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:39 ·
3
صوفياجون
Saeed-Shayesteh---Shabe-Eid.jpg صوفياجون
{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}

من هنوز به یاد عیدای قدیم
به عشق ماشینکای کاغذیم
وقتی مادر پای هفت سین بهم میگفت
قول بدیم بهم دیگه دروغ نگیم
میرم سوی این بهار زندگی
هنوزم به عشق عیدای قدیم
یاد روزا یاد شب ها یاد ایران قدیم
دست به دست همو عاشق تن به بارون میزدیم
یاد صوت دلنشین لبو داغه مثه قند
یا که آواز شیرین فال گردو سر بند
شب عیدا یادته
شور و غوغا یادته
سبزه ی سیزده بدر کنار دریا یادته
آتیش بازی یادته شب چهارشنبه ی سال
خنده هایی که دیگه شده این روزا محال
فصل پاییز برگای زرد
حتی اون روزا قشنگ بود
مهربونی توی سینه
دل واسه همدیگه تنگ بود
برف شبهای زمستون
آدم برفی های خندون
یاکریما صبای زود
چه بودن شاد و غزل خون
شب عیدا یادته
شور و غوغا یادته
سبزه ی سیزده بدر کنار دریا یادته
آتیش بازی یادته شب چهارشنبه ی سال
خنده هایی که دیگه شده این روزا محال
متین (میراثدار مجنون)
11.jpg متین (میراثدار مجنون)
با تو غزل ستاره ها نورانی ست

دل در قفس نگاه تو زندانی ست

نگذر زبهار کوچه باغ احساس

چون بی تو تمام لحظه ها بارانی ست
ıllı YAŁĐA ıllı
images.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
( )

( )

از :

دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس چشم من اندرنگر از می و ساغر مپرس
جوشش خون را ببین از جگر مومنان وز ستم و ظلم آن طره کافر مپرس
سکه شاهی ببین در رخ همچون زرم نقش تمامی بخوان پس تو ز زرگر مپرس
عشق چو لشکر کشید عالم جان را گرفت حال من از عشق پرس از من مضطر مپرس
هست دل عاشقان همچو دل مرغ از او جز سخن عاشقی نکته دیگر مپرس
خاصیت مرغ چیست آنک ز روزن پرد گر تو چو مرغی بیا برپر و از در مپرس
چون پدر و مادر عاشق هم عشق اوست بیش مگو از پدر بیش ز مادر مپرس
هست دل عاشقان همچو تنوری به تاب چون به تنور آمدی جز که ز آذر مپرس
مرغ دل تو اگر عاشق این آتشست سوخته پر خوشتری هیچ تو از پر مپرس
گر تو و دلدار سر هر دو یکی کرده اید پای دگر کژ منه خواجه از این سر مپرس
دیده و گوش بشر دان که همه پرگلست از بصر پر وحل گوهر منظر مپرس
چونک بشستی بصر از مدد خون دل مجلس شاهی تو راست جز می احمر مپرس
رو تو به تبریز زود از پی این شکر را با لطف شمس حق از می و شکر مپرس
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ،
هر که با ما بود از ما می گریخت ،
چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل می زنم ،
گاه بر حافظ تفاءل می زنم ،
حافظ فالم را گرفت ،
یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .
... ادامه
...
...
@bamdad
سکوتم همچوفریاداست
چوفریادی که درباداست
چوپژواک صدای من
به کوه غم چوفرهاداست
چومجنون ازغم لیلی
همه عشقم چوبرباداست
چونیماچشم براهم من
درونم پرزغم باداست
چوحافظ ازنگارخویش
درونم مملوازیاداست
سرودم من غزل واژه
که الهامش زبامداداست
چواحساسم زشعراوست
زالطافش دلم شاداست
شعرازنیما
تقدیم به بامدادعزیز
مرسی ازخطابه زیبایت ...
بامدادجان..
... ادامه
...
...
ماه اسفندروزمولودمه است
مه بدین مه برزمین همچون شه است
آمدازره روزمولودپری
ماه اسفندماه روزهجده است
عاشقان آذین ببندیدکوچه هارابه سرور
مهرخ آن مهساپریسان درره است
بردل افتاده که اوآیدشبی
این دل ازیمن قدومش آگه است
وصف اوهرگزنگنجدبه غزل
مه پری سیماچوبادل همره است
شعرازنیما
تقدیم
به
پری سیمای عزیز
تولدت مبارک
امید
که
روزمولودت
به بزم وطرب
بگذرد
وهرروز
چون
امروزشادباشی
که این هم بگذرد{-55-}{-55-}{-21-}
{-{-35-}
دیدگاه · 1392/12/18 - 20:26 ·
5
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
... {-154-}{-180-}{-180-}{-180-}{-134-}

دادش شرمنده کردی بخاطر شعر زیبات سپاسگذارم شماتا ج سری
bamdad
bamdad
ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود
دیدگاه · 1392/12/13 - 22:39 ·
2
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ