یافتن پست: #غزل

رضا
رضا
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت/به قصد جان من زار ناتوان انداخت

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود/زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

به یک که نرگس به خودفروشی کرد/فریب تو صد فتنه در جهان انداخت

خورده و خوی کرده می‌روی به چمن/که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم/چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت

بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد/صبا حکایت زلف تو در میان انداخت

ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم/سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش/هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

کنون به آب می لعل خرقه می‌شویم/نصیبه ازل از خود نمی‌توان انداخت

مگر گشایش حافظ در این خرابی بود/که بخشش ازلش در می مغان انداخت

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان/مرا به بندگی خواجه جهان انداخت




غزل شماره ۱۶
bamdad
bamdad
و باز این منم !
همان شاعر احساس
همان دربدر کوچه ی بن بست غزل ساز
همان شاعر سر به هوا
همان مست که دل نباخت...
همان کس که
چشم به ره داشت
هر روز نگاهش
اثر از گمشده ای داشت
اما افسوس که دلی نیافت !؟
افسوس که خود باخت ... !؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 19:43 ·
2
...
...
تورفتی!
من ماندم و
شعروتنهایی؛
ویک غزل نیمه تمام!
که نمیدانم
چرا
برای بیت آخرش قافیه ای ردیف نمیشود؟!!
آری!
غزل خداحافظی راکه خواندی
من قافیه راباختم!
شعربداهه :ازنیما
سات2:5دقیقه چهارشنبه
دراتاقم
{-6-}
دیدگاه · 1392/12/8 - 02:11 ·
3
صوفياجون
1384277658775430.png.jpg صوفياجون

دگر خواهد
که از دلم کاهد
نه انیکه هی بیافزاید
و من را او
{-35-}{-35-}
دلم دیگر نیست
به راست میگویم
تو کن خسته
خودش ،میدونم
{-35-}{-35-}
باعث شد
به یادش سرکردم
اگر او این چنین باشد
به من که بر گردم
{-35-}{-35-}
به دیگران من را
میکند هر دم
اگر مردی کرد
به من چه؟ چون که من مَردَم؟؟!
{-35-}{-35-}
مگر از من چه دیدی تو
که اینگونه ؟
به غیر از من
که آگاهی و میدانی
{-35-}{-35-}
اگر من آنچنان بودم
با نمیخواندم
در این بحبوحه ی
به پای تو نمیماندم
{-35-}{-35-}
چه با من کرده ای انگار؟؟!
خودت هم خوب بیاندیش
به غیر از و
و شکهای از
{-35-}{-35-}
ولی من بودم
همینگونه که تو هستی
همینجوری برای من
تو بودی کل این
{-35-}{-35-}
به پایان امد این دفتر
من اینجا بستم
نه من نه
فقط شدم ، ام...
شاعر:{-35-}{-35-}بامداد{-35-}{-35-}
{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
وای الان از از پشت صدای رو شنیدم البته صداشو ضبط هم کردم. خواهرم نازش میکرد اون غش میکرد از خنده خواهرم میگه مو دراورده دیگه کچل نیست موهاش طلائیه. وای دارم میکنم کی شنبه میشه عمادو رو ببینم {-137-}{-171-}{-133-}
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
غزل
تلنگر از ماس {-35-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1477986_166728613537414_1985109886_n.png shaghayegh(پارتی_السلطنه)
bamdad
bamdad
می خواهم غزلی را برای پرواز بهانه کنم


و پرواز را برای رسیدن به تو


و تو را بهانه ی زندگی
mehdi
mehdi
غزل سلام غزل
دیدگاه · 1392/11/15 - 13:16 ·
5
...
...
key-one
میسرایم یک غزل من بهرکیوان
واژه واژه ازدل وازعمق این جان
جان به لب آمدزهجران نگارم
دلبری که بردزعقلم دین وایمان
چون قلندرگشتم ازهجروفراقش
همچومجنونم نباشدعقل وسامان
صددریغاکه نبودم همچولیلا
عاشقی رسمش نباشدچون بدینسان
مردم آخرازفراقش صددریغا
همچوعشاق اساطیری به حرمان
آخرآمدقافیه شعرم بپایانش رسید
مرثیه گشت بوغزل وفاسیزیاردان
شعربداهه ازنیما
تقدیم به کیوان
hastii
hastii
هیچکس تنهایی ام را حس نکرد

برکه طوفانی ام را حس نکرد

او که سامان غزلهایم از اوست

بی سروسامانی ام را حس نکرد
... ادامه
Noosha
209122-52772c12c8ba2bc51dcc3ddf34a0d7cb-org.jpg Noosha
soheil
13.jpg soheil
زندگی باید کرد !
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد !
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد !
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد !
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم ............
روزگارت آرام ........
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/1 - 17:58 ·
8
...
...
غزل خداحافظی راچه زیباسرودی!
ابیاتش راچه استادانه ردیف کردی؛
توشاعرلحظه های بکرجدایی گشتی
ودراین میان
من
چه آسان قافیه راباختم!!!!
{-60-}
...
...
قافیه هاردیف
ابیات به صف
واژگان درکنارهم
میخواهم
غزل خداحافظیش رابسرایم
پس کجاست
این احساس لعنتی!
اشک چراجاری شد..
غزل رفتنت
را
پیش ازمن
توسروده بودی
آری
اینگونه شد
که من
قافیه راباختم!
نیما{-38-}
...
...
ازمیان همه شعرهایم؛
غزل خداحافظی راخواندورفت!!
نیما
دیدگاه · 1392/10/30 - 16:22 ·
6
رضا
رضا
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست/آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست

خوش می‌دهد نشان جلال و جمال یار/خوش می‌کند حکایت عز و وقار دوست

دل دادمش به مژده و خجلت همی‌برم/زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

شکر خدا که از مدد بخت کارساز/بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار/در گردشند بر حسب اختیار دوست

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند/ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

کحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح/زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست

ماییم و آستانه عشق و سر نیاز/تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست

دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک/منت خدای را که نیم شرمسار دوست





غزل شماره ۶۰
bamdad
bamdad
نمی دانم شب ها


من شاعر می شوم


و تو را غزل باران می کنم


یا تو بهانه می شوی


و من


غزل غزل می بارم ؟!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/18 - 23:06 ·
7
رضا
رضا
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت/جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع/دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است/چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد/خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست/همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی/که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت





غزل شماره ۱۷
غزل
1SXq.jpg غزل
بعله اینجوریاس
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
... ادامه
ReyHaNE (دختر همسایه)
48896311249613581066.jpg ReyHaNE (دختر همسایه)
دوستا من اینو دیدیم خیلی ترسیدم.کدوم قسمت صورتش ترسناک تره؟
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ