یافتن پست: #فرزند

ıllı YAŁĐA ıllı
ی.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
#ﻣﻪ_ﺁﻓﺮﯾﺪ #ﺧﺴﺮﻭﯼ #ﺍﻋﺪﺍﻡ #ﺷﺪ {-27-}

ﺣﮑﻢ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪ ﺍﻣﯿﺮ ﺧﺴﺮﻭﯼ،
ﻣﺘﻬﻢ ﺭﺩﯾﻒ ﺍﻭﻝ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﻓﺴﺎﺩ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﯼ ﺩﺭ
ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﺟﺮﺍ ﺷﺪ .
ﺻﺒﺢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺎﯾﺖ ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ، ﺣﮑﻢ
ﻣﺤﮑﻮﻣﯿﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﺤﮑﻮﻡﻋﻠﯿﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﻪﺁﻓﺮﯾﺪ
ﺍﻣﯿﺮﺧﺴﺮﻭﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻨﺼﻮﺭ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺖ ﺍﻓﺴﺎﺩ
ﻓﯽﺍﻻﺭﺽ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺍﺧﻼﻝ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ
ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺎ ﺗﺒﺎﻧﯽ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﻭ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ
ﺭﻭﺵﻫﺎﯼ ﻣﺘﻘﻠﺒﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺧﺬ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﻫﺎ ﺗﻮﻣﺎﻥ
ﻭﺟﻮﻩ ﻏﯿﺮﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻭ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﭘﻮﻟﺸﻮﯾﯽ ﻭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ
ﺭﺷﻮﻩ، ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻭ ﺣﮑﻢ ﺻﺎﺩﺭﻩ ﺩﺭ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﻋﺎﻟﯽ
ﮐﺸﻮﺭ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯ ﺷﻨﺒﻪ، ﺳﻮﻡ
ﺧﺮﺩﺍﺩﻣﺎﻩ ۱۳۹۳ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭﯾﻦ ﺍﺟﺮﺍ ﺷﺪ .
Mohammad
mohammadali-keshavarz.jpg Mohammad
محمدعلی کشاورز: فردین هنرمند بسیار نجیب و والایی بود

Mohammad
Mohammad
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید
کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری ؟
همسر او گفت همه آنها را بزرگشان و کوچکشان،
دختر و پسر همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم
شوهر گفت : چگونه دل تو برای آنها همه جا دارد
همسر جواب داد :
این خلقت خدا است که مادر دلش برای همه فرزندان خود وسعت دارد
مرد لبخندی زد و گفت :
اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد
خدایش بیامرزد روش والایی در قانع کردن داشت ،
لاکن موقعیتش در آشپزخانه غلط بود
مراسم آن تازه در گذشته صبح و بعد از ظهر فردا برگذار می شود ! {-15-}{-15-}{-15-}
...
...
درآغوش خداگریستم ...
تانوازشم کند!
پرسید:فرزندم پس آدمت کو؟!
اشکهایم راپاک کردم وگفتم:
"درآغوش حوای دیگریست"
{-38-}
Majid
Majid
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»


عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گف
ت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست!

بله… با عشقه که میتونید هر چیز یکه می خواهید به دست بیاردید .
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:53 ·
Majid
akserver.ir_13905686701.jpeg Majid
ایرانی ها در اون دنیا


میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:

آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن

اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید،

همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده

نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده...

یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد!



آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا

دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم

بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .

خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه،

فرزندان من هستند وبهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی،

خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سرواقعی یعنی چی!!!



جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره

شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟

جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه...

این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این

طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!

تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...

حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!!

جبرئیل جان، من برم ....

اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!! قهقهه
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:22 ·
Majid
Majid
پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند.

بنابراین زن دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. این زن هر روز به تعداد اعضاء

خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت

پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می گذشت نان را بر دارد. هر روز مردی

گو‍ژ پشت از آنجا می گذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او

تشکر کند می گفت: «کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام

دهید به شما باز می گردد


این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده

شد. او به خود گفت: او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان

می آورد. نمی د انم منظورش چیست؟


یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او

خلاص شود بنابراین نان او را زهر آلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت،

اما ناگهان به خود گفت: این چه کاری است که میکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور

انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت. مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و

حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت


آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد. وقتی که زن در را باز کرد ، فرزندش را دید که

نحیف و خمیده با لباسهایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه،

تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت


مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم.

در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم.

ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان

به من داد و گفت: «این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو می دهم

زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری


وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی

برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او

نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را می خورد. به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان

روزانه مرد گوژ پشت را دریافت


هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم

به ما باز میگردند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:08 ·
1
Mohammad
1_P_929.jpg Mohammad
... ادامه
zoolal
zoolal
نیما یوشیج در جشن تولد یک سالگی فرزندش نوشت :
تو هم اکنون یک بهار و یک تابستان
و یک پاییز و یک زمستان رادیده ای
! از این پس همه چیز در زندگی تو تکراریست
به جز مهربانی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 16:40 ·
8
صوفياجون
thumb_HM-20136905513201038761397930120.9761.jpg صوفياجون
صوفياجون
صوفياجون

از سنتهای ملی ایرانی است که در استان گیلان و مناطق مختلف آن نیز اجرا می شود . دندان در آوردن در همه کودکان در زمان یکسانی رخ نمی دهد؛ در نتیجه، زمان مراسم مصادف است با درآوردن اولین دندان.

مردم گیلان معتقدند که اجرا و برگزاری این مراسم باعث می شود تا دندانهای بچه راحت و سبک رشدکند... در این مهمانی دانه هایی مانند برنج، گندم، نخود، لوبیا، عدس بو داده شده و به شادباش، والدین و دیگر بستگان به نوبت هرکدام مشتی بر سرکودک می پاشند و عکس یادگاری می گیرند و در پایان، حاضرین که دندانهای آنها خوب رشد کرده، از دانه های خوراکی نوش جان می کنند.
یک رسم جالب در گیلان که آن را از نقاط دیگر متمایز می کند و از عناصر دیگر این مراسم، سفره ای است که در پیرامون کودک پهن کرده و در آن اشیاهای مختلف که هر کدام نماد یک شغل خاص در جامعه است را با مهارت خاص می چینند از جمله اشیای موجود در سفره ی زندگیِ شغلیِ کودک : قیچی، سوزن، خودکار، دفتر، آینه و غیره است؛ که در پایان مراسم، کودک هدایت و ترغیب می شود که یکی از اشیاء چیده شده در سفره را بردارد و با این عملِ کودک، شغل او در آینده رقم زده شده و والدین کودک با چنین مراسم نمادینی، به نگرانیشان در مورد آینده ی شغلی فرزند خود، جامه ی عمل می پوشانند. در مراسم نیز مدعوین برای نوزاد هدیه ای ضمن آرزوی سلامتی و رشد راحت دندان بچه به عنوان چشم روشنی و شرکت در شادی در بسته بندی های رنگارنگ می آوردند و دعوت کننده از مدعوین به صرف شربت، شیرینی، برنج و دانه های سرخ شده پذیرایی می نماید و در پایانِ مراسم، بسته های کوچک از برنج و غیره تهیه می کند و به عنوان شیرینی دندان در آوردن کودکش بین اقوام، آشنایان و همسایگان تقسیم می کند. {-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-57-}
الان 3تا دندون داره 8 عیدم رفتیم واسش دندونی گرفتیم طلا برداشت ما هم گفتیم این میشه {-7-}{-203-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ن.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Morteza
1606900_1435819756659633_1043301503_n.jpg Morteza
خب الحمدلله سربازان گروگان گرفته شده هم به میهن برگشتند
خداروشکر دست تمام مسولین و کسانی که برای ازادیشون زحمت کشیدند درد نکنه
ولی دلم برای این سربازا خیلی میسوزه قشنگ از چهره هاشون معلومه چقدر سختی و زجر کشیدن
یادی کنیم از ان سرباز فداکار شهید جمشید دانایی فر که فرزند خود را حتی یک بار هم ندید و به فیض شهادت نائل شد.
... ادامه
Morteza
1975175_584511221661609_583930000_n.jpg Morteza
ناپلئون بناپارت:
اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند تمام دنیا را فتح میکردم...
آدولف هیتلر:
اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند
صد سال قبل از تولدم نازی دارای بمب اتمی میشد.
پبامبر اعظم(ص):
روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید .
بن لادن:
اگر دنبال مردانی هستی که تا پای خونشان از عهدشان دفاع کنند
در سرزمین پارس به کاوش بپرداز .
اسکندر :
اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده تمام فرزندانش را قربانی کند.بدان که آن مرد اهل امپراطوری پارس است .
... ادامه
zahra
sijPa5_403.jpg zahra
چشمانت را ببند ای شهید!


مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی...


مادرم! ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم


یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم...
... ادامه
soheil
soheil
حيدربابا ،‌ سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بير يانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بيزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنيا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ايتيمدى
دوْنيا بوْيى اوْغولسوزدى ، يئتيمدى



(٥)
حيدربابا ،‌ هميشه سر تو بلند باد
از باغ و چشمه دامن تو فرّه مند باد
از بعدِ ما وجود تو دور از گزند باد
دنيا همه قضا و قدر ، مرگ ومير شد
اين زال کى ز کُشتنِ فرزند سير شد ؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:54 ·
3
حمید
110ح.jpg حمید
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت، ابلهی است

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار،
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

فریدون مشیریاز مرگ نترسید!

از این بترسید که وقتی زنده اید

چیزی در درون شما بمیرد

بنام انسانیت!
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
بزن لایکو به عشقشون !
دیروز بیمارستان بودم به خاطر عمل جراحی مادرم ؛ وقتی به هوش اومد بالای سرش بودم ، خیلی درد داشت و آه و ناله میکرد ولی تا چشمش به من افتاد یهو گفت : تو شام خوردی ؟
عشق مادر یعنی همین که توی بدترین شرایط ، نگرانی و محبت بی دریغش به فرزند بر همه احساساتش غالب میشه ...!
... ادامه
...
jomle-3.jpg ...
خدایاشکرت...##
bamdad
bamdad
@zahra- 131

یه روز یه رشتیه در مخالفت با نفوذ بیگانگان در کشورمون قیام مسلحانه می کنه ولی هرگز حاضرنمیشه با سرباز ایرانی بجنگه
اون رشتی وطن دوست و با غیرت رو با نام میرزا کوچک خان جنگلی میشناسیم

یه روز یه رشتیه با گویش کاملا رشتی که زمانی رییس دانشگاه ملی ایران ( بهشتی ) بود ، پایه گذار دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف ) میشه ولی عشقی عجیب به تربیت فرزندان ایران دلیل همیشگی اون برای حضورش در دبیرستان البرز بود


اون رشتیه نخستین دکترای ریاضی ایران یعنی دکتر محمدعلی مجتهدی بوده

زنده باد شهر عشق
رشــــــــــــــــــــــــــــــــت
{-41-}{-41-}
hastii
94808d6a31c655bc8c695c28b8ca9522_1024.jpg hastii
خودتون بگید چه باید گفت{-33-}
♥هـــُدا♥
جــدایی (910).jpg ♥هـــُدا♥
غفلت کرده ای مـــــــــــادر …
پشت این قلب عاشق ، فرزندت آرام آرام جان میسپارد و تو فراموش کردن را به او نیاموخته بودی .
دیدگاه · 1392/12/15 - 22:09 ·
6
Mohammad
faramarz-doayi.jpg Mohammad
دانلود آهنگ های

فرامرز دعایی متولد 1331 و فرزند نورالدین دعایی از پیشکسوتان عرصه موسیقی گیلان است، بسیاری از ترانه های عاشقانه ی او پیش از انقلاب 57 با همکاری اساتید ادب و موسیقی گیلان نظیر :شیون فومنی با اشعارش، استاد ويسانلو با ويولون‌، احمدسيگارچي‌ باعود، هوشنگ‌ افتخاري‌ با ضرب‌، داريوش‌ عليزاده‌با سنتور و جمشيد مرادي‌ با ويولون‌ ساخته شده که می توان ترانه هایی چون فدایی، تی ناز مرا بیه، فریده (سربازی)، گل مریم، شب که بوشوم بخانه و... را نام برد. ترانه هایی که جزء جدایی ناپذیر حافظه موسیقیایی مردمان گیلان شده ودلدادگی های بسیاری با آنها ثبت گشته است.
[لینک]
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ