یافتن پست: #قفس

صوفياجون
L129289363479.jpg صوفياجون
متولدین ماه های مختلف و عشق
متولدین فروردین ماه :
به سوی من بیا
تا تو را حس کنم
و دنیا خواهد دید
داستان عشقی سوزان را
که شعله اش در قلب من خواهى بود

به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر می کند.
قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست.
متولدین اردیبهشت ماه :
عشق را در چشمان من بنگر
چهره ی بر افروخته ام را ببین و عشق را حس کن
به صدای نفس های من گوش کن
و بشنو ترانه ی عشق را

عاشقی بی قرار است و کمرو ولی پر شهامت.
موسیقی بر او تاثیر فراوان دارد.
متولدین خرداد ماه :
با من به رویا بیا به رویای عشق
بیا تا بر فراز بلندترین کوه گام نهیم
بیا تا در ژرف ترین اقیانوس شنا کنیم
بیا تا به دورترین ستاره ها پر کشیم
بر عشق ما هیچ چیز ناممکن نیست

بهترین عاشق دنیاست و گفتارها و دل او پر ز رویاهای عاشقانه است.
متولدین تیر ماه :
بهشت هیچ است
در برابر گام برداشتن در کنار تو
در شبی زیبا
زیر نور ماه

دلی نازک و پر ز محبت دارد و از دل سوختن می هراسد.
متولدین مرداد
گویی خورشید گرمای خود را از دست داده است
و گل های سرخ عطری ندارند
و ستارگان دیگر نمی خوانند
آن گاه که چشم می گشایم و می بینم
با تو نیستم
... ادامه
Noosha
default.jpeg Noosha
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم؛

من صبورم اما؛

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم؛

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب؛


و چراغی که تو را،

از شب متروک دلم دور کند می ترسم؛

من صبورم اما؛

آه، این بغض گران صبر نمی داند چیست ...................@
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/9 - 13:32 ·
3
220px-Bahram_Nouraei.jpg
خوشی واسه من قدریه بیت آزادی بود
یه کمربندزیرشکم یه بازاری بود
که روشن کرد منوکه اینبارزندگی
دستای چرکی منومیخواد
یعنی پول من بهش اعتقاددارم
پس تواین دنیانگوبم اشتباس کارم
مهمترین چیزواسم زنده بودنه
نمیتونم منتظراتفاق باشم
کل دوران مدرسه همش امتحان دادم
ازم خواستن مث بقیه باانضباط باشم
ولی من هیچ وقت مثله همه نبودمو
حال نمیکنم همرنگ اجتماع باشم

بهرام:به چی اعتقادداری
... ادامه
mamadlsd
mamadlsd
یه سری از حیوونا رو گذاشتیم تو باغ وحش،برای نمایششون پول می گیریم..
یه سری ها رو کردیم تو قفس بدلیل اینکه نمی تونن از خودشون دفاع کنن، ضعیفن..
یه سری ها رو سر میبریم و می خوربم چون لذیذن...
یه سری رو برای تفریح میریم شکار می کنیم..
یه سری رو برای تفریح با کرم گول میزنیم و صید می کنیم...
یه سری رو پوستشون رو می کَنیم و باهاش کیف و کفش درست می کنیم چون زیبان...
بعد بر این باوریم که اونــــا وحــــشــــی اند و مـــــا اهـــــلی...!!
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/1 - 23:40 ·
6
نگار
نگار
هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود
هر لحظه دردی سر بر می‏دارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند
این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟ دکتر علی شریعتی
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/1 - 22:35 ·
4
نگار
نگار
کـاه ، با کوه ِ پراکنـــده چه فرقی دارد ؟

جغــد ، با بلبـل ِ پرکنده چه فرقی دارد ؟


سهم ماهی اگر از آب روان چیزی نیست

برکه با چشمه ی زاینده چه فرقی دارد؟



قفسی هست به پهنای وجود من و تو

قفــس خالی و آکنده چــه فـرقی دارد؟



زودتر صـــرف کن افعال خودت را و برو

حــال، با ماضی و آینـده چه فرقی دارد؟



هرچه گشتیـم ، ندیدیم به غیر از اوهام

وَهم ِجوینــده و یابنده چـه فرقی دارد؟



از ســـر حادثه ، گـــر شانه تکانی بخورد

گــریه با قهقهه ی خنده چه فرقی دارد؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/25 - 13:18 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
آزادی پرنده از قفس هنر نیست! هنر نساختن قفس است
دیدگاه · 1391/09/24 - 23:58 ·
5
نگار
نگار
با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیروایسادیم.

دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَپَــــ… گربه اس باباش

مرده ریش گذاشته!
نگار
نگار
کلاغ و طوطی هر دو زشت آفریده شدند؛

طوطی اعتراض کرد و زیبا شد، اما کلاغ راضی بود به رضای خدا؛

امروز طوطی در قفس است و کلاغ آزاد؛

پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه آن نشوید؛

پس راضی باشید به رضای خدا ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/15 - 14:27 ·
6
نگار
نگار
پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد !
باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او !
در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد نه پر و بال ریخته اش !
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/14 - 00:06 ·
5
نگار
نگار
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / ماده ای در قفس اندازیدو دلم شاد کنید !
.
.
.
( قناری دکتر شریعتی )
دیدگاه · 1391/09/12 - 23:46 ·
8
شهرزاد
شهرزاد
خدایا یک نفس آواز! آواز!
دلم را زنده کن اعجاز! اعجاز!

بیا بال و پر ما را بیاموز
به قدر یک قفس پرواز! !

قیصر امین پور
دیدگاه · 1391/09/12 - 21:02 ·
9
نگار
نگار
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم؛

من صبورم اما؛

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم؛

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب؛

و چراغی که تو را، از شب متروک دلم دور کند می ترسم؛

من صبورم اما؛

آه، این بغض گران صبر نمی داند چیست ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/11 - 22:02 ·
7
MONA
MONA
دلتنگ است دلم
اندازه ی حجم قفس تنگ است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست...:(
دادگر
دادگر
من به مهمانی دنیا رفتم

من به دشت اندوه

من به باغ عرفان

من به ایوان چراغانی دانش رفتم

رفتم از پله مذهب بالا .

تا ته كوچه شك ،

تا هوای خنك استغنا ،

تا شب خیس محبت رفتم .

من به دیدار كسی رفتم در آن سر عشق .

رفتم . رفتم تا زن ،

تا چراغ لذت ،

تا سكوت خواهش ،

تا صدای پر تنهایی .

*****

چیزها دیدم در روی زمین :

كودكی دیدم . ماه را بو می كرد .

قفسی بی در دیدم كه در آن ، روشنی پرپر می زد .

نردبانی كه از آن ، عشق می رفت به بام ملكوت .

من زنی را دیدم ، نور در هاون می كوبید .

ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی دور شبنم بود ،

كاسه داغ محبت بود .

من گدایی دیدم ، در به درمی رفت آواز چكاوك می خواست

و سپوری كه به یك پوسته خربزه می برد نماز

*****

بره ای را دیدم ، بادبادك می خورد

من الاغی دیدم ، یونجه را می فهمید

در چرا گاه (( نصیحت )) گاوی دیدم سبز

شاعری دیدم هنگام خطاب ، به گل سوسن می گفت : (( شما ))

*****

من كتابی دیدم ، واژه هایش همه از جنس بلور

كاغذی دیدم ، از جنس بهار .

موزه ای دیدم ، دور از سبزه

مسجدی دور از آب

سر بالین فقیهی نومید ، كوزه ای دیدم لبریز سئوال

*****
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/24 - 11:48 ·
7
Noosha
Exis-عکس های تنهایی-70304.jpg Noosha
کاش می شد در زمان عاشقی
عشق را در هر کجا فریاد زد
در زمان گیر دار زندگی
لحظه ها را یک به یک احساس داد
کاش می شد در شمار لحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضور گرم و پرشور دو دست
لذت با هم شدن را یاد کرد
کاش می شد در کنار یکدگر
از حصار این مکان آزاد شد
در کنار جاده های بی کسی
عطر زیبای من تو ما شدن را یافت کرد
کاش می شد در دل مرداب غم
شادی یک دل شدن را داد زد
بر در دیواره های قلبمان
عکس عشقی جاودان را قاب کرد
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/22 - 16:18 ·
7
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ