یافتن پست: #مدرسه

orkhan
orkhan
سلام خوبین من قایمکی اومدم {-11-} مامان بفهمه خرخرمو میجویه نامردابهم گفتن اگه سفره شام پهن کنی جمع کنی میزارم بری اینترنت جمع کردم اما کلک خوردم {-7-} خلاصه قایمکی اومدم جمتون{-7-} ولی زود میرم فردا صبح باید برم مدرسهههههههههههههههههههههههههههههههههه{-21-}{-21-}{-21-}{-21-}{-21-}
دیدگاه · 1392/12/19 - 00:25 ·
5
hastii
asasd.jpg hastii
کاش پشت در چوبی خانه قدیمیمان ، مادر بزرگم بود

و انتظار می کشید من از مدرسه برگردم

بغلم کند.. دستش را درجیبش کند

و یه مشت نخود و کشمش در دستم بگذارد....!!!!

مادر بزرگ نیست ... رفته...
سال هاست کسی منتظرم نیست...
... ادامه
hastii
b03aa1637c03e78a1e44eda5f1854551_1024.jpg hastii
.
bamdad
bamdad
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و برمی‌گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.

مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود، با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد، اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می‌شد، او می‌ایستاد، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.

زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همین‌طور بین راه می‌ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!

یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/16 - 12:24 ·
6
bamdad
bamdad
هـــر انســـانے

یـــڪ بــــار بـــراے رسیــבטּ بـہ یـــڪ نفـــر

בیـــر مے ڪنــב

و پـــ๛ از آטּ ...

بـــراے رسیــבטּ بـہ ڪساטּ בیگـــر

عجلـــــہ اے نـבارב...
... ادامه
hamed
hamed
یارو واسه بچه شش ساله ش تبلت خریده بعد دو روز انداخته تو وان حموم

بچه شو دعوا نکرده که تو روحیه بچش اثر منفی نذاره …

من سه ابتدایی بودم خط کش چوبی سی سانتی بابام رو بردم مدرسه ازم بلند کردن......

.
.
.
.
.
.
.
.
.
..

..
آقام بعد یه هفته با وساطت بزرگای فامیل رام داد تو خونه
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/13 - 23:34 ·
6
bamdad
bamdad
سوال دختر بچه ای از پدرش در حین

تماشای یک سریال ایرانی:{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}


«بابا جون؟»

«جونم بابا جون؟»
«این خانمه چرا با مانتو خوابیده؟»
«خب… خب… خب حتما این‌جوری راحت‌تره دخترم.»
«یعنی با لباس راحتی سختشه؟»
«آره دیگه، بعضی‌ها با لباس راحتی سختشونه!»
«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟»
«…….هیس بابایی، دارم فیلم می‌بینم.»
« باباجون، كم آوردی؟!»
«نه عزیزم، من كم بیارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم.»
«خب راستشو بگو چرا این خانمه با مانتو خوابیده بود.»
«چون خانم خوبیه و حجابشو رعایت می‌كنه.»
«آهان، پس یعنی مامان من خانم بدیه؟»
«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبیه.»
«پس چرا بدون مانتو می‌خوابه؟»
«خب مامانت این‌جوری راحت‌تره.»
«اون آقاهه هم چون می‌خواسته حجابشو رعایت كنه با كت و شلوار خوابیده بود؟»
«نه عزیزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.»
«پس چرا خانمش كه خیلی هم خانم خوبیه بهش كمك نكرد لباسشو در بیاره؟!»
«چون می‌خواست شوهرش روی پاهای خودش بایسته.»
«واسه همینه كه شما نمی‌تونید روی پاهای خودتون بایستید؟»
«عزیزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟»
«داری می‌پیچونی؟»
«نه قربونت برم عزیزم، اما یه بچه خوب كه وسط فیلم این‌قدر سوال نمی‌پرسه؛ باشه عسل بابا؟»
«اما من هنوز قانع نشدم.»
«توی این یك مورد به مامانت رفتی؛ خب بپرس عزیزم.»
«چرا باباها توی تلویزیون همیشه روی مبل می‌خوابن؟»
«واسه اینكه تخت‌خوابشون كوچیكه، دو نفری جا نمی‌شن.»
«خب چرا یه تخت بزرگتر نمی‌خرن؟»
«لابد پول ندارن دیگه.»
«پس چرا اینا دوتا ماشین دارن، ما ماشین نداریم؟»
«چون ماشین باعث آلودگی هوا می‌شه، ما نخریدیم عزیزم.»
«آهان، یعنی آدما نمی‌تونن هم‌زمان دوتا كار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و
خانومه كه حجابشون رو رعایت می‌كنن، باعث آلودگی هوا می‌شن، شما و مامان
كه باعث آلودگی هوا نمی‌شین حجابتون رو رعایت نمی‌كنین؛ درست گفتم بابایی؟»
«آره دخترم، اصلا همین چیزیه كه تو می‌گی، حالا می‌شه من فیلم ببینم؟»
«باشه، ببین بابایی اما تحت تاثیر این فیلم‌ها قرار نگیری بری ماشین بخری‌ها، به
جاش برو به مامان یاد بده حجابشو موقع خواب رعایت كنه كه تو این‌قدر موقع
جواب دادن به سوالاتم خجالت نكشی»
NEGAR
NEGAR
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ، ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ:

ﻧﺬﺍﺭ ﺩﻫﻨﻤﻮ ﻭﺍ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ*ﯾﻨﻢ ﺑﻬﺕ!!

ﯾﻌﻨﯽ این بشر ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺶ ﺩﺭﯾﭽﻪ ﺍﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ

ﻋﻠﻢ ﺑﯿﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﻣﺒﺤﺚ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺁﻧﺎﺗﻮﻣﯽ ﺑﺪﻥ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ!!
... ادامه
orkhan
orkhan
دیگه دیره به من اجازه نمیدن {-60-}رفتم شب بخیر همتون فردا باید برم مدرسهههههههههههههههههههههههههههههههههه{-69-}{-69-}{-69-}{-69-}
orkhan
orkhan
سلام {-21-}
orkhan
orkhan
رفتم مدرسه الا اومد تو مدرسه به من گفتن 30 هزار پول انجمن بیار زنگ زدم از خونه به محل کار بابام میگم پول انجمن میخوان سیتومن برگشته میگه الو الو انتن نمیده بعد زنگ بزن بهش گفتم بابا از خونه به محل کار زنگ زدم چطوری انتن نمیده {-7-}{-18-}
دیدگاه · 1392/12/4 - 13:23 ·
6
orkhan
orkhan
4ساعت اول بیکاری دارم {-69-}{-69-}{-69-}{-69-}اینم شد مدرسه اخه
دیدگاه · 1392/12/4 - 09:26 ·
3
orkhan
orkhan
سلاممممممممممممم این وقت شب بی اجاره اومدم مثلا صبح باید برم مدرسه خوابم نمیاد{-7-}{-21-}
ıllı YAŁĐA ıllı
SPORTS-MADRESEHONLINE.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
th.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
{-7-}
حامد@ پسر تنها
5174016.jpg حامد@ پسر تنها
قربون کریم خدا بشم شمال یخ زده طرف ما بهار ه
اینو امروز گرفتم از مدرسه که برمیگشتم
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1392752876405493_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
... ادامه
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ