یافتن پست: #مرگ

zoolal
zoolal
کاش خوشبختی هم مثل مرگ حق بود ..
دیدگاه · 1393/02/11 - 14:14 ·
5
bamdad
bamdad
پزشکی قانونی علت مرگ نامبرده را ؛ بسته شدن روزنه های امید ذکر کرد . . .
دیدگاه · 1393/02/9 - 22:50 ·
6
Noosha
1034.jpg Noosha
از مرگ نترسید....
از این بترسید وقتی زنده اید چیزی در درون شما بمیرد بنام: انسانیت..! !
دیدگاه · 1393/02/9 - 15:54 ·
9
hamed
hamed
خانومی که دنیای بعد از مرگ را دیده
سلام دیروز رفتم افسریه پیش دختر داییم موضوع جالبی رو برام تعریف کرد ،دختر داییم پیش دانشگاهیه وتهران هم دوره های پیش دانشگاهیش از تابستون شروع میشه . میگفت هفته پیش خانومی رو به دبیرستان آوردند که بسیار محجوب و زیبا بود چادری بر سر کرده پوشیه زده بود اما وقتی داخل شد پوشیه را برداشت .گفت میخواهم برایتان اتفاقی که برایم افتاده است را تعریف کنم دوستان من از زبان خود آن خانوم نقل میکنم؛ ۲۱ سالم بود دختر شر وشوری بودم نه اهل نماز نه روزه حتی آیه ای از قرآن را نخوانده بودم مگر به اجبار ودر مدرسه همیشه با تیپ فجیهی به بیرون میرفتم و مادرم را دل آزرده میکردم روزی داشتم از خیابون رد میشدم که ماشینی با من برخورد کرد ومرا ضربه مغزی کرد تا بیمارستان درد کشیدم ووقتی همه را بالای سر دیدم بیهوش شدم که یک دفعه دیدم خودم روی تختم اما دارم خودم را میبینم و متوجه شدم حالا روح هستم روح بشدت حرکت کرد بصورت پرواز روی زمین تا به تونلی رسیدم داخل صحرایی شدم در آنجا آقای بسیار زیبا و بلند قدی را دیدم که نورانی بود تا مرا دید روی برگرداند وپشت برمن کرد روح باز حرکت کرد خود را در اتاقی دیدم که دو صندوق در آن بود و موجودی بسیار ترسناک که همانا شیطان بود بطرفم آمد در صندوق باز شد فرشته ای بمن گفت در اینجا باید کار ای خوبت را از صندوق برداری بطرف او پرتاب کنی من هم شروع کردم و خوبی ها را بسمتش سوق دادم اما طولی نکشید صندوق خالی شد ‌و من تازه فهمیدم که ای وای من درآن دنیا چه کردم هیچ کار خیری ندارم ببه جای دیگری رفتم جهنم را دیدم به شدتی ترسناک بود که روحم تا شد روی زمین آنجا آتش نبود مواد مذاب بود باز همان موجود ترسناک را دیدم با لیوان آبی به سمتم آمد و گفت بخور و بنده من شو من عقب رفتم و پرت شدم باز به همان صحرای اولیه آن آقای بلند قد گفت ببریدش تا مواد مذاب بخورد تو جهنمی هستی در آن جاودانی دو موجود ترسناک مرا شلاق زدند شلاق هایی که بطور حتم اگر جسم بودم تمام استخوان هایم خورد میشد خوک هایی را دیدم که صورت آدم داشتند بسیار ترسناک بود یک دفعه تکانی خوردم و خود را روی تخت یافتم و دکترانی که شک میدادند آری واقعا برای لحظاتی مرده بودم از آن ببعد دیگر خطا نکردم حال۲۸ سال دارم من آن آقای نورانی را در خواب دیدم که لبخند زیبایی بمن میزد :-) . خلاصه که اینم از لحظات
... ادامه
zoolal
58568035764167674231.jpg zoolal
مرگ من روزي فراخواهد رسيد

در بهاري روشن از امواج نور

در زمستاني غبار الود و دور

يا خزاني خالي از فرياد و شور



ديدگانم همچو دالانهاي تار

گونه هايم همچو مرمرهاي سرد

ناگهان خوابي مرا خواهد ربود

من تهي خواهم شد از فرياددرد



خاك مي خواند مرا هر دم به خويش

مي رسند از ره كه در خاكم نهند

آآآآآاه شايد عاشقانم نيمه شب

گل به روي گور غمناكم نهند
... ادامه
مائده
مائده
شعله ی اشتیاق درون را گداخت
و فریاد در لبها ی خاموش آرام گرفت
آتشی که در جان اوفتاد نقش مهربانی را تا اعماقِ دل کشید
حقِ اشتباه ، بخش کوچکی از یک جمله !
چه کسی این حق را به تو خوهد داد جز خودت؟
اندیشه ای که دور از ذهن نیست...
حقیقتی انکار ناپذیر
سرزنش مدامِ عقل و هراسِ دل ...
آن هنگام بود که
کشتمش!!!
با تمام دوست داشتنهایم
در تاوانی سنگین درتاریکی دیاری رفته بر باد
عشق بازی را می گویم
گذرِ روزهایی بی مهر وشبهایی تار
سراسر دلواپسی و یاس
شبانه روزیِ تکرارِ مرگ
آنگاه که در هنگام امیدِ اجابت
دستهایی در مسیر انتظار
پیش رفت
و شکسته از دعا بازگشت
... ادامه
zoolal
zoolal
دلم را هيچکس باور نداشت
هيچکس کاري به کار من نداشت
بنويسيد بعد مرگم روي سنگ
با خطوطي نرم و زيبا و قشنگ
او که خوابيده است در اين گور
بودنش را هيچکس باور نکرد
*********************
هيچکس با من در اين دنيا نبود
هيچکس مانند من تنها نبود
هيچکس دردي زدردم بر نداشت
بلکه دردي نيز بر دردم گذاشت
هيچکس فکر مرا باور نکرد
خطي از شعر مرا از بر نکرد
... ادامه
hamed
hamed
وﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ:

.

.

.

.

.

.

ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻫﺎ ﺑﺮﺳﺪ

ﺍﻣﺎ ﺧﺒﺮﻣﺮﮔﺶ، ﻫﻤﺶ ﺗﻮ نت بود!
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1398153996584644_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
کن
را
را
و به ماجرای بیندیش
که در میانه ی میدان
به جست و جوی شاخه است...
... ادامه
bamdad
images.jpeg bamdad
یک نخ آرامش دود می کنم !
به یاد نا آرامیهایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند . . .
یک نخ تنهایی ، به یاد تمام دل مشغولیهایم . . .
یک نخ سکوت ، به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام . . .
یک نخ بغض ، به یاد تمام اشکهای نریخته . . .
کمی زمان لطفا !! به اندازه یک نخ دیگر . . .
به اندازه قدمهای کوتاه عقربه . . .
یک نخ بیشتر تا مرگِ این پاکت نمانده . . .
نخ آخر برای وداع
به یاد تمام سلام هایی که بدون وداع بر باد رفت
یه نخ ، یه کام ، یه پاکت ، یه جوانی
یه عمر
این تمام زندگی من بود...

:(
دیدگاه · 1393/02/2 - 19:17 ·
12
zahra
zahra
متین (میراثدار مجنون)
زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند ، زندگی را یکی مرگ تدریجی نام نهاد ، یکی بدبختی مطلق معنی کرد ، یکی درد درمان ناپذیرش خواند ، و سرانجام یکی رسید و گفت : زندگی به تنهایی ناقص است تا عشق نباشد ، زندگی تفسیر نمی شود
دیدگاه · 1393/02/2 - 08:43 ·
3
Mohammad
1_P_929.jpg Mohammad
... ادامه
bamdad
bamdad
اسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم

که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

اسان است

به درخت انار بگویم

انارش را خود به خانه ی من اورد

اسان است

افتاب را

سه شبانه روز بی اب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم

اسان است

که چهچه ی گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

اسان است برای من

که به نرمی اب ها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم

اسان است نا ممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : بس کن رفیق

اما

اسان نیست معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی اری گفته ای !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:17 ·
2
صوفياجون
thumb_HM-20134261619161156691388068349.7721.jpg صوفياجون

اَمی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلانِ لبظ خودایا صدا کونید
خوشانِ جی جاکی دستانِ ذرهَ
گیله تجربه مرهَ دوا کونید
دوشمنا نفرین و دوستانا دوعا
گوشت و ناخوناَ اَجور سیوا کونید
دمبتو ابریدی آسمان جیر
عروسهِ گریه مرهَ عزا کونید
پسرِه ... دُخترِه ... خانه مرداکهِ
خوشانِ جانَ ذرهَ فیدا کونید
نیشینید پینیک پاره سر تنایی
مرداکِ نیم تنه یاَ قبا کونید
عینهو بسوخته کوسر آدمان
هفت ساله کهنه جورفاَ پا کونید
فچمید وقتی کی آب واغوشتنهِ
آسمان کمراَ دولا کونید
همه تاَ سرده زمستان شبانهِ
موشاَ نقل میانی پیچا کونید
دیهاتِ کل کچلانَ اوسانید
نقلِ من ئی چکِ پادشا کونید
وختی که جوان اونه شین جاهیله
همساده کورکی یاَ کدخودا کونید
آفتابِ زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبهَ وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یادِ ایمام رضا کونید
نیبه هیچّی اوشانهِ ویرجا اویر
حقاَ حق گید ناحقا نیگا کونید
وختی دیلخور ج سال و زمانه اید
هاَچینهِ هیچّی ر کارِها کونید
دوکونید ئیشکورِ خوردهَ طبجَه
من نانم کو چشم اَمرهَ پا کونید
هرّه پیش وختی هوا خوشی کونهِ
کیشکاناَ دانه دهید بلا کونید
اُردیک وشلختاناَ هولی هولی
ئیشمارید ئی تا ئی تا بجا کونید
تا اَمی جنگلاَ اَربادار دره
غوله چمیایاَ دوشاب پلا کونید
اَمی ماران همه روز زندگی
مرگاَ رخشن گیریدی فنا کونید
دوتا پا دارید دوتام قرضاَ کنید
خانه کاروبارا روبرا کونید
روزی صدبار میریدی زندهَ بیدی
خوشانِ دیناَ اَجور ادا کونید
آشنا غورصه بیگانه دردسر
خوشاناَ صدجوری مبتلا کونید
نیشینید نماز سر روبه خودا
شیونم آخر پسر دوعا کونید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه ی گیلکی دعا می کنند
و خدا را بهمان لهجه صدا می کنند
زخمهای دستانش را با تجارب
داروی گیاهی دوا می کنند

دشمن را نفرین و دوست را دعا
اینگونه گوشت را از ناخن جدا می کنند

در زیر آسمان ابر دلگرفته اند
گریه هایشان عروسی را عزا می کنند

بخاطر پسر و دختر و مرد خانه ی خود
جان شیرینشان را فدا می کنند
بر سر وصله پاره دوزی که تنهائی می نشینند
قبای مردخانه را کلاه می کنند
همچون آدمهای کوه نشین قحطی دیده
جوراب کهنه ی هفت ساله را بپا می کنند

بگاهی که برای برداشتن آب از چاه خم می شوند
کمر آسمان را میشکنند
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 00:21 در گیلک ·
8
zoolal
zoolal
از مرگ نترسید
از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد به نام انسانیت
دیدگاه · 1393/01/28 - 15:46 ·
4
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
خدایشــ بی انصافیهــ ما ایرانیــــــا بعــد ِ مرگمونــ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوبــــــــاره بریــــــم جهنــــــم -_-
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 09:22 ·
1
صوفياجون
quran.jpg صوفياجون
{-109-} {-109-}
من ام، اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هروقت در کوچه مان نوایت بلند میشود؛ همه از هم می پرسند:
{-17-} چه کسی مرده است؟!
atefe
atefe
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا كردی؟ گفت : چهار اصل 1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم 2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم 3- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم 4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/25 - 09:14 ·
7
Majid
Dlovan-Big-06.jpg Majid
خراطها نامه

قصه ی ما شروع میشه از یکی بود یکی نبود / از نت های عشقی که باز بینش سکوت افتاده بود

جوابم کردن دکترا نمی دونم چه مرگمه / اونی که عاشقش بودم الان تو فکر ترکمه

پرنسس قصه ی من بهم میگه مسافره / من غمگینم ولی اون چی؟خیلی آسوده خاطره

وقتی که دلت می گیره از من شکایت می کنی / بگی نگی باز داری به بی مهری عادت می کنی

از دلتنگی حرف می زنم درخواست مهلت می کنی / زنگ میزنم باز اشغاله تو با کی صحبت می کنی؟

من که تو تکیه گاهمو روی چشام نشوندمت / حرف آخر گفتی بهم تو عاشقی پیچوندمت

شکستی بالمو حالا بیا و مرهمم بده / زیاد بال و پرت دادم یه بار بال و پرم بده

اینو زدم تا بدونی که مرد تو دردی داره / باورم کن زدم ولی هنوزم اشکام می باره

زندونی نگاهتم تو دیگه داغونم نکن / اگه میخوای بری برو یه لحظه آرومم نکن

نمی دونی نمی تونی که بمونی واسه قلبم / نمی ذارم که برگردی می مونم به پای حرفم

قبل رفتن بهم بگو دلیل رفتنت چیه؟ / بهم نگو قسمت نبود بگو که همدمت کیه؟

عزیز من بهم بگو کی اومده به جای من؟ / خداییش این همه بدی بدون نبود سزای من

دیگه مجبور نیستی گلم هر جا میری بهم بگی / تک ستاره ی قلب من بی تو چه تلخه زندگی

فردا داره پاییز می یاد کمین کرده واسه گلم / از تنها عشق زندگیم چطور باید دل ببرم؟

قرار تنهایی ما روز جدایی مون رسید / عشق من حواسش نبود چشمای خیسمو ندید

خدانگهدار عزیزم اما بدون دوست دارم / میخوام که قبل رفتنت سر روی شونت بذارم

قلب تو دریاست گل من نگاهت چه دل نشینه / داری میری ولی بدون جای اسمت نقطه چینه

نفرین تو رو نمی کنم الهی که خوشت باشه / دعا می کنم که خدا مواظب خودت باشه

خداحافظ گل نازم برو دیگه نکن دل دل / اگه دوسم داری برگرد بکن رفتنتو کنسل

وای گل من داره میره زود باش خدا کاری بکن / تسلیت قلب صبورم بشین گریه زاری بکن

بیا حالا منو ببین که همدم غم ها شدم / به لطف بی وفایی هات تنهاترین تنها شدم

وقتی که رفتی غرق شدم تو این دریای بی کسی / جز عکس و گل خشک تو ندارم من هم نفسی

از بعد رفتنت شدم یه بی پناه بی نشون / من موندم و مردم پست با یک دنیا زخم زبون

کار من این روزا شده کارتن خوابی و ولگردی / چشم به راهتم با این که می دونم برنمی گردی

همخونه ی سابق تو الان آواره هست دیگه / با این که داره می میره با لحنی دلواپس میگه

خاکم نکنید بذارید که عشقمو صدا ک
... ادامه
bamdad
bamdad
قـلـبــم بـوی کـافــور می دهـد !

شـب بـه شـب در آن مـرده شـورهـا آرزویـی را غسـل می دهـنـد و کفـن می کنـنـد !

سفر از چشم‌های تو محال بود که ممکن شد ، مرگ که دیگر محال نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 21:49 ·
9
مائده
images.jpg مائده
مرگ پاورچین می آید
آهسته مارا دور میزند
سراغ دیگری می رود
ناگهان زندگی اش تمام میشود
با تمام امیدهایش
آرزوها پرپر می شوند
مرگ پرواز می کند
از بالای سرمان میگذرد
مارا دور میزند
آهسته دست دیگری را می گیرد و می برد
و این ماییم که می مانیم
و رفتن دیگران را می نگریم
مرگ همیشه بی معرفت است
کاش برای یک بار هم که شده
ما را دور نزند.....
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 15:09 ·
4
حمید
1دار.jpg حمید
اگر می‌دانستید، یک محکوم به مرگ، چقدر در آرزوی بازگشت به زندگی است، آنگاه قدر روزهایی را که با غم و اندوه و نگرانی و بدخلقی می‌گذرانید، می‌دانستید.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 00:08 ·
9
bamdad
bamdad
عاشق شدن مرگ مغزیست !

بعد از آن ناچارا قلبت اهدا میشود
zoolal
zoolal
زندگی در من موج می زند
من در زندگی دست و پا
اینجا
خبری از مرگ نیست!
دیدگاه · 1393/01/21 - 20:30 ·
4
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ