یافتن پست: #مقابل

ıllı YAŁĐA ıllı
15682600661025794892.png ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/4 - 08:20 ·
6
نگار
1364044972597256_large.jpg نگار
توجه {-69-}توجه{-69-}@mahnaz
مهناز جوونمون امروز خاله جون شد{-81-}{-96-}
بزنید دست قشنگه رو به افتخارش{-37-}
واسه نی نی کوچولومون از روز تولدش تا همیشه بهترین روزها در کنار خانوادش سلامتی خوشی ارامش واز همه مهمتر خدارو واسش ارزو دارم{-47-}
مبارکت باشه خاله جووونی{-115-}{-155-}{-180-}{-205-}
ایشالله عروس شی خاله جونی{-218-}{-224-}{-218-}
Majid
Majid
کاش نمی رفتی...
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
چه دشوار است

در خیابان یکطرفه ای در حال حرکت باشی،

در مقابلت همه خلاف بیایند.

شک می کنی که همه خلاف می ایند یا تو خلاف می روی.

در این دنیایی که همه دروغ میگویند،

زمانی که دروغ گفتن یک ارزش می شود،

صادق که باشی گاهی شک می کنی که:

تو دروغگویی یا همه؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 09:33 ·
5
دانا
دانا
پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصيل خود را بدست مياورد يک روز به شدت دچار تنگدستي شد . او فقط يک سکه ناقابل در جيب داشت. در حالي که گرسنگي سخت به او فشار مياورد، تصميم گرفت از خانه اي تقاضاي غذا کند با اين حال وقتي دختر جواني در را به رويش گشود . دستپا چه شد و به جاي غذا يک ليوان اب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسيار گرسنه است برايش يک ليوان شير بسيار برزگ اورد پسرک شير را سر گشيده و آهسته گفت : چقدر بايد به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت : هيچ . مادرمان به ما ياد داده در قبال کار نيکي که براي ديگران انجام ميدهيم چيزي دريافت نکنيم . پسرک در مقابل گفت : از صميم قلب از شما تشکر ميکنم . پسرک که هاروارد کلي نام داشت . پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خود را قويتر حس ميکرد بلکه ايمانش به خداوند و انسانهاي نيکوکار نيز بيشتر شد . تا پيش از اين او اماده شده بود دست از تحصيل بکشد. سالها بعد... زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد . پزشکان از درمان وي عاجز شدند . او به شهر برزگتريمنقل شد.دکترهاروارد کلي براي مشاوره در مورد وضيعت اين زن فراخوانده شد. وقتي او نام شهري که
... ادامه
دانا
دانا
پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصيل خود را بدست مياورد يک روز به شدت دچار تنگدستي شد . او فقط يک سکه ناقابل در جيب داشت. در حالي که گرسنگي سخت به او فشار مياورد، تصميم گرفت از خانه اي تقاضاي غذا کند با اين حال وقتي دختر جواني در را به رويش گشود . دستپا چه شد و به جاي غذا يک ليوان اب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسيار گرسنه است برايش يک ليوان شير بسيار برزگ اورد پسرک شير را سر گشيده و آهسته گفت : چقدر بايد به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت : هيچ . مادرمان به ما ياد داده در قبال کار نيکي که براي ديگران انجام ميدهيم چيزي دريافت نکنيم . پسرک در مقابل گفت : از صميم قلب از شما تشکر ميکنم . پسرک که هاروارد کلي نام داشت . پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خود را قويتر حس ميکرد بلکه ايمانش به خداوند و انسانهاي نيکوکار نيز بيشتر شد . تا پيش از اين او اماده شده بود دست از تحصيل بکشد. سالها بعد... زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد . پزشکان از درمان وي عاجز شدند . او به شهر برزگتريمنقل شد.دکترهاروارد کلي براي مشاوره در مورد وضيعت اين زن فراخوانده شد. وقتي او نام شهري که
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 00:01 ·
2
دانا
دانا
پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصيل خود را بدست مياورد يک روز به شدت دچار تنگدستي شد . او فقط يک سکه ناقابل در جيب داشت. در حالي که گرسنگي سخت به او فشار مياورد، تصميم گرفت از خانه اي تقاضاي غذا کند با اين حال وقتي دختر جواني در را به رويش گشود . دستپا چه شد و به جاي غذا يک ليوان اب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسيار گرسنه است برايش يک ليوان شير بسيار برزگ اورد پسرک شير را سر گشيده و آهسته گفت : چقدر بايد به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت : هيچ . مادرمان به ما ياد داده در قبال کار نيکي که براي ديگران انجام ميدهيم چيزي دريافت نکنيم . پسرک در مقابل گفت : از صميم قلب از شما تشکر ميکنم . پسرک که هاروارد کلي نام داشت . پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خود را قويتر حس ميکرد بلکه ايمانش به خداوند و انسانهاي نيکوکار نيز بيشتر شد . تا پيش از اين او اماده شده بود دست از تحصيل بکشد. سالها بعد... زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد . پزشکان از درمان وي عاجز شدند . او به شهر برزگتريمنقل شد.دکترهاروارد کلي براي مشاوره در مورد وضيعت اين زن فراخوانده شد. وقتي او نام شهري که
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 00:01 ·
1
دانا
دانا
پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصيل خود را بدست مياورد يک روز به شدت دچار تنگدستي شد . او فقط يک سکه ناقابل در جيب داشت. در حالي که گرسنگي سخت به او فشار مياورد، تصميم گرفت از خانه اي تقاضاي غذا کند با اين حال وقتي دختر جواني در را به رويش گشود . دستپا چه شد و به جاي غذا يک ليوان اب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسيار گرسنه است برايش يک ليوان شير بسيار برزگ اورد پسرک شير را سر گشيده و آهسته گفت : چقدر بايد به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت : هيچ . مادرمان به ما ياد داده در قبال کار نيکي که براي ديگران انجام ميدهيم چيزي دريافت نکنيم . پسرک در مقابل گفت : از صميم قلب از شما تشکر ميکنم . پسرک که هاروارد کلي نام داشت . پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خود را قويتر حس ميکرد بلکه ايمانش به خداوند و انسانهاي نيکوکار نيز بيشتر شد . تا پيش از اين او اماده شده بود دست از تحصيل بکشد. سالها بعد... زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد . پزشکان از درمان وي عاجز شدند . او به شهر برزگتريمنقل شد.دکترهاروارد کلي براي مشاوره در مورد وضيعت اين زن فراخوانده شد. وقتي او نام شهري که
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/29 - 23:44 ·
2
Mostafa
Mostafa
داستان های شیوانا: برای یاد گرفتن فراموش کن!
sarah
549670_395713463816192_2034769722_n.jpg sarah
.لطفا" به همه بگید شاید هزاران نفر نجات یابند(به خصوص کودکان) و در این دنیا که هر کی به فکر خودش است و بس ....
شما میتوانید... به وظیفه انسانی خود عمل کنید
... ادامه
♥هـــُدا♥
dastan.jpg ♥هـــُدا♥
تلفن همراه پیرمردی که توی اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد.

به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد.

هرچه تلفن را در مقابل صورتش، عقب و جلو برد، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند.

رو به من کرد و گفت: ببخشید آقا، چی نوشته؟

گفتم: " همه چیزم " .

پیرمرد: الو سلام عزیزم ...

دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت: همسرم است...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 12:05 ·
6
iman
iman
در زندگي هر دختري يك سوال هست كه تا آخر عمر او را همراهي مي‌كند.


حالا چي بپوشم؟


یعنی این به من ثابت شد!!!!
♥هـــُدا♥
جــدایی (1490).jpg ♥هـــُدا♥
به یه جایی میرسی

که دیگه به طرف مقابلت

نمی گی ساکت شو

دستت و میزاری رو گوشت و هزار بار

به خودت میگی

کـــ ـــ ـــر شو
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 14:32 ·
7
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
نـیــســــــــــــــــــتـ ـــــــی؟
به درک!
مقابل آیــــــنه می نشینم و ســـــــیگارم را روشن می کنم
در نبودت
خــــــــودم را بهتر می توانم ببـــینم
نگران جای خالــــی ات نباش
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 13:36 ·
3
Majid
شير.jpg Majid
سگی نزد شیر آمد گفت
بامن کشتی بگیر
شیر سر باز زد
سگ گفت:نزد تمام سگان خواهم گفت
شیر از مقابله با من می هراسد
شیر گفت
سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/19 - 21:17 ·
6
Morteza
Morteza
خواهر روحانی در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان، ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره در دستش بود گفت: به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم.
یک پسر خردسال ایتالیایی گفت: منظورتان میکل آنژ نیست؟
خواهر روحانی جواب داد: خیر، میکل آنژ یک هنرمند برجسته به حساب می آید، لکن بزرگترین مردی که دنیا به خود دیده نیست.
یک دختر خردسال یونانی گفت: آیا ارسطو بود؟
خواهر روحانی جواب داد: خیر، ارسطو یک متفکر بزرگ و پدر علم منطق بود اما بزرگترین مردی که در دنیا زندگی می کرده، محسوب نمی شود.
بالاخره یک پسر خردسال یهودی گفت: می دانم چه کسی است، او عیسی مسیح است.
خواهر روحانی جواب داد صحیح است و یک دلاری را به او داد.
خواهر روحانی که از جواب پسربچه یهودی قدری شگفت زده شده بود، در زنگ تفریح او را در زمین ورزش یافت و از او پرسید: آیا واقعا اعتقاد داری که عیسی مسیح بزرگترین مردی است که دنیا به خود دیده ؟
پسربچه جواب داد: البته نه، هر کسی می داند که بزرگترین مرد موسی بود. اما معامله شوخی بردار نیست!
... ادامه
Morteza
images.jpg Morteza
به امید برد پرسپولیس امشب در مقابل مس کرمان
Majid
nextm.jpg Majid
یوونتوس ایتالیا - اینتر میلان چهارشنبه 16 مرداد ماه 1392 | ساعت 3:00 به وقت تهران |
Majid
C_3_Media_1444042_immagine_ts673_400.jpg Majid
شاید از فوتبال خداحافظـی کنم
MahnaZ
MahnaZ
دوتا رفیق دارم ؛

همه چیزشون خاصه
لبخندشون
گریه هاشون
تیپشون
رفتارشون
اخلاقشون
احساساتشون
دوست داشتنشون
اینا مخاطب نبودن که خاص باشن...

»»»»» خاص بودن که مخاطب شدن! ««««

مائده
ıllı YAŁĐA ıllı

سلامتی تک تک رفیقاااام :)
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
دقت کردین..
همیشه اونیکه خیانت می کنه برچسب خائن بودنو به طرف مقابلش می زنه؟؟؟!!!
واقعا چرا؟
دیدگاه · 1392/05/14 - 11:17 ·
3
محمد
محمد
ما با دلمان هنوز مشکل داریم . صد سنگ بزرگ در مقابل داریم . معشوق خود می برد و می دوزد . انگار نه انگار که ما دل داریم
دیدگاه · 1392/05/14 - 04:44 ·
7
MahnaZ
MahnaZ
داستـان خلقـت زن
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید
در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید
در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید !
و خلاصه ...
در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:55 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
به چه بهایی؟؟

بعد از گذشت از تمدنه به این پر باری و رسیدن به دین باز هم می بینم که در این دین مردی به بزرگی علی مرد جهاد ٬مرد رحمت ٬مرد مهربانی و .... امیر دلها از ستمی که به زنی یهودی شده بود به خشم میاد و از اعماق وجودش فریاد می کشه که اگر کسی از این ننگ بمیرد بجاست.پس چرا؟ تا به این حد دین و مذهب ما حقیر شده ؟که برای تثبیت و ثابت کردن باید به قبور و استخوانهای پوسیده حمله ور باشیم؟دینی که علی الگوی جهاد و مبارزه در راه احیاء حقه.کسی که در جنگ هیچ گار زره بر پشت نداشت چون همیشه در مقابل دشمن بود و نه پشت به دشمن و مردانه مبارزه می کرد.حالا اگر قرار هم بر مبارزه با دیگر ادیان برای برای برای احیاء حق باشد باز هم این راه و رسمش نیست.والا دیگه نمی دونم چی بگم. چندتا عکس منو برزخی کرده بود عکسهایی که گفته می شه مربوط به قبرستان بهائیان در یزد ه که دوسال پیش توسط عده ای ناشناس تخریب شده.این موضوع خیلی برام درد آور بود و مجبورم کرد چیزی بنویسم که لااقر خودمو خالی کرده باشم....
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:34 ·
3
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ