یافتن پست: #نزدیک

صوفياجون
صوفياجون
{-80-}{-80-}{-80-} سلووووووووووووووو نزدیک یکساعت و نیمه دارم تایپ میکنم غوز در آوردم وای چرا تموم نمیشه البته اخرشه هاااا {-80-}{-110-}{-110-}
... ادامه
رضا
رضا
صدای هواپیمای عبوری از همین نزدیکی طوریه حس میکنم داره سقوط میکنه .
دیدگاه · 1393/06/25 - 11:44 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
لللل.jpeg متین (میراثدار مجنون)
رفیق که باشی
فرقی نمی کند که زن باشی یا مرد
دور باشی یا نزدیک
رفاقت فاصله ها را پر می کند
گاهی با حرف
گاهی با سکوت
Mohammad
(arm)خدا.jpg Mohammad
خدایـــــــــــــا ...!


اگه یه روز فراموش کردم خدای ِ بزرگـــــــــــــی دارم ...



تو فرامـــــــــــــوش نکن که بنده کوچیکـــــــــــــی داری ...



با نوازشی و یا شاید تلنگری



آرام وجودت را ، همراهیت را ،



مهربانی و بزرگی ات را برایم یاداوری کن.....
... ادامه
حامد@ پسر تنها
IMG-20140517-WA0015.jpg حامد@ پسر تنها
بفرماین
Mohammad
260068_XWKsqEua.jpg Mohammad
وقتی نه قیمت هامون قیمیتهای مناسبی هستند ،

و نه کیفیت اجناسمون کیفیتهای مطلوبی ...

وقتی به خریداران ثابت کردیم تعهدی نسبت به اونها نداریم؛

وقتی معامله ما با اونها یک معامله برد برد نیست،

وقتی دیگه حتی تبلیغات رنگارنگمون هم نخ نما و بی اثر میشه

دیگه موقع یک بازی دیگه ست

بازی بخت آزمایی ...

" جنس بخر؛ تو قرعه کشی شرکت کن!! ؛ جایزه ببر !

احتمال برنده شدن شما یک در میلیون !!!

تقریباً چیزی نزدیک به صفر !!!!!! "

خرید اجناس نه بخاطر قیمت مناسب و نه بخاطر کیفیت قابل قبول؛ یعنی فاجعه ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/15 - 09:56 ·
3
Mohammad
260068_Tv7IIS8F.jpg Mohammad
اشخاص بزرگ و با همت مانند کوه هستند ،هر چه به آنان نزدیکتر شوی ، بزرگی و شکوه آنها بر تو روشن تر میگردد و مردم پست و کم تلاش مانند سراب هستند ،کمی که به آنان نزدیک شوی ، زود پستی و نا چیزی خود را بر تو آشکار میسازند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/15 - 09:52 ·
3
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/06/6 - 13:23 در وبگردی ·
6
bamdad
bamdad
دوباره چشم وا کردم به این کابوس بیداری
دوباره صورتک ها و تفاوت های تکراری

هجوم آدم و آهن تو این تکرار بی پایان
نمیدونن کجا میرن نمیدونن که چی میخوان

دارم سرگیجه میگیرم از این دنیای آشفته
تو عکس هایی که میگیرم جهان برعکس میوفته

مسیر آرزوهامو دارم گم میکنم کم کم
دارم سرگیجه میگیرم میون این همه آدم


زبون قصه خاموشه چراغ رابطه تاریک
چه شیرنن همه از دور چقدر تلخن از نزدیک

دلم میخواست می رفتم یه جایی دور از آدمها
دلم میخواست می رفتم نمیدونم کجا اما...............

{-15-}
bamdad
bamdad
دیدگاه · 1393/06/1 - 23:20 ·
7
صوفياجون
Alissa1.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
شاید اگر وقتهایی که وقف یکدیگر کردیم

صرف خودمان میکردیم

امروز به هم نزدیکتر بودیم ... !!!
دیدگاه · 1393/05/28 - 21:22 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-08-02_donbaler_1406961062317979_orig.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
آنچه در آینده نزدیک میبینیم {-177-}
رضا
رضا
بامداد داره میده اومدم بگم و برم :)
bamdad
88510879457078838676.png bamdad
کی حاضره رو این تاب بشینه؟
:)
bamdad
bamdad
روی آینه نوشته بود :

اجسام از آنچه که در آیینه میبینید به شما نزدیک ترند .. .

کاش این قانون همیشه مستدام بود .. .

مثلا بین من و تو ...

:(
دیدگاه · 1393/05/13 - 21:24 ·
9
صوفياجون
46ad41626e01.jpg صوفياجون

{-41-}{-35-}{-35-}
که شوق بال و پر دارد

ولی از بس که پُر شور است

دو صد بیم از سفر دارد

زنی را می شناسم من

که در یک گوشه ی خانه

میان شستن و پختن

درون آشپزخانه

سرود عشق می خواند

نگاهش ساده و تنهاست

صدایش خسته و محزون

امیدش در ته فرداست

زنی را می شناسم من

که می گوید پشیمان است

چرا دل را به او بسته

کجا او لایق آنست؟

زنی هم زیر لب گوید

گریزانم از این خانه

ولی از خود چنین پرسد

چه کس موهای طفلم را

پس از من می زند شانه؟

زنی آبستن درد است

زنی نوزاد غم دارد

زنی می گرید و گوید

به سینه شیر کم دارد

زنی با تار تنهایی

لباس تور می بافد

زنی در کنج تاریکی

نماز نور می خواند

زنی خو کرده با زنجیر

زنی مانوس با زندان

تمام سهم او اینست:

نگاه سرد زندانبان!

زنی را می شناسم من

که می میرد ز یک تحقیر

ولی آواز می خواند

که این است بازی تقدیر

زنی با فقر می سازد

زنی با اشک می خوابد

زنی با حسرت و حیرت

گناهش را نمی داند

زنی واریس پایش را

زنی درد نهانش را

ز مردم می کند مخفی

که یک باره نگویندش

چه بد بختی چه بد بختی!

زنی را می شناسم من

که شعرش بوی غم دارد

ولی می خندد و گوید

که دنیا پیچ و خم دارد

زنی را می شناسم من

که هر شب کودکانش را

به شعر و قصه می خواند

اگر چه درد جانکاهی

درون سینه اش دارد

زنی می ترسد از رفتن

که او شمعی ست در خانه

اگر بیرون رود از در

چه تاریک است این خانه!

زنی شرمنده از کودک

کنار سفره ی خالی

که ای طفلم بخواب امشب

بخواب آری

و من تکرار خواهم کرد

سرود لایی لالایی

زنی را می شناسم من

که رنگ دامنش زرد است

شب و روزش شده گریه

که او نازای پردرد است!

زنی را می شناسم من

که نای رفتنش رفته

قدم هایش همه خسته

دلش در زیر پاهایش

زند فریاد که: بسه

زنی را می شناسم من

که با شیطان نفس خود

هزاران بار جنگیده

و چون فاتح شده آخر

به بدنامی بد کاران

تمسخر وار خندیده!

زنی آواز می خواند

زنی خاموش می ماند

زنی حتی شبانگاهان

میان کوچه می ماند

زنی در کار چون مرد است

به دستش تاول درد است

ز بس که رنج و غم دارد

فراموشش شده دیگر

جنینی در شکم دارد

زنی در بستر مرگ است

زنی نزدیکی مرگ است

سراغش را که می گیرد؟

نمی دانم، نمی دانم...



شاعر : - از مجموعه شعر شبانه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}
رضا
رضا
یه وقتهایی هم درست عمل نمیکنه وقتی که باید دو نفر رو به هم نزدیک کنه .
دیدگاه · 1393/05/9 - 02:17 ·
10
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﺑﺨﺪﺍ !
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﻮﺷﺖ …
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺮﻡِ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺑِﻜﺮ ﺑﻜﺮ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ …
ﻧﺠﻮﺍ ﺷﻮﺩ ﻛﻨﺎﺭِ ﮔﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩیک ﺍﺳﺖ،
ﻣﻴﺘﻮﺍنی ﻻﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ لمس کنی با لبانت . . .
... ادامه
Majid
Dlovan-Big-06.jpg Majid
شب است....
کلنجار میروم با خودم...

با دلتنگی هایم...

با قلب له شده ام...

با غرور شکسته ام....

سراغش را بگیرم؟ ...نگیرم؟ ... بگیرم؟...نگیرم؟...

نزدیک صبح است...

دل را به دریا زدم...

"مشترک مورد نظر در حال مکالمه میباشد"
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/4 - 02:57 ·
4
رضا
رضا
bamdad تبریک نزدیک شما بستنی نعمت شعبه زده :)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
هرچی به 21 مرداد نزدیک تر میشیم لیستِ کادو هایِ درخواستیِ من سنگین تر میشه!{-7-} تجربه نشون داده هرسال که من درخواستم بیشتر بوده اینا کمتر کادو دادن!{-15-}
دیدگاه · 1393/05/4 - 00:23 ·
10
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
Majid
10416592_542506692542378_4461031256001231804_n.jpg Majid
خداوند از عزراییل پرسید : تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

جواب داد:یک بارخندیدم یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم

"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان دادی جان مردی را بگیرم ٰٰ، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد ! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم .

"گریه ام " زمانی بود که به من دستور دادی جان زنی را بگیرم ، او را در بیابان گرم و بی آب و درختی یافتم که در حال زایمان بود .منتظرم ماندم تا نوزادش را به دنیا امد سپس جانش را گزفتم . دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در ان بیابان گرم سوخت و گریه کردم .

"ترسم" زمانی بود که به من امر کردی جان فقیهی را بگیرم ، نوری از اتاقش می آمد هر چه نزدیک تر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم ...

در این هنگام خدا به عزراییل گفت : میدانی آن عالم نورانی کیست؟ ... او همان نوزادیست که در بیابان به حالش گریستی ، من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم .

هر گز گمان مکن که با وجود من ،موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 03:40 ·
8
Majid
10557282_551261088333605_2255832902924655253_n.jpg Majid
شبا وقتی که بیداری .. خدا هم با تو بیداره
تا وقتی که نخوابی تو .. ازت چش ور نمیداره
خدا می‌بینه حالت رو .. خدا میدونه حست رو
از اون بالا میاد پایین .. خدا می‌گیره دسِت رو
خدا میدونه تو قلبت .. چه اندازه تو غم داری
خدا میدونه تو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک قلب توست .. با یک آغوش وا کرده
نذار پلک‌هاتو روی هم .. اگه قلبت پره درده
خدا رو میشه حسش کرد .. توی هر حالی که باشی
فقط باید تو با یادش .. توی هر لحظه همراشی
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:45 ·
3
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ