فانتزی من اینه که یه روز سر کلاس برنامه نویسی
یه گروه یگان ویژه فوق پیشرفته از در و دوار بیان
و به دلیل جرمهای متعدد اینترنتی دستگیرم کنن
یعنی یه ماه رو هوا فقط اسم منو میارن انقد مشهور میشم
سخن پایانی با خداوند: ای خدا فانتزیه ها آرزو نیست
نری بین همه آرزوهام اینو برآورده کنی
بندازیمون تو زندان آب نمک به خوردمون بدی
... ادامه