یافتن پست: #نگاهی

Mostafa
aks-khandedar-radsms-98.jpg Mostafa
یه روز اومدم خرید

ببین چه نگاهی میکنن ایییییششش !{-7-}
دیدگاه · 1392/03/25 - 16:48 ·
5
صوفياجون
صوفياجون

به من نگاه کن واسه ی یه لحظه نگات به صد تا آسمون می ارزه{-35-}
من از خدامه بکشم ناز تو تا بشنوم یه لحظه آواز تو{-35-}
من از خدامه پیش تو بمونم جواب حرفاتو خودم بخونم{-35-}
من از خدامه بمونم دیوونت سر بزارم رو شهر امن شونت{-35-}
من از خدامه بمونی کنارم من که به جز تو کسی رو ندارم{-35-}
من از خدامه که نباشه دوری فقط دلم میخواد بگی چه جوری{-35-}
من از خدامه که یه روز دعامون بره تو آسمون پیش خدامون{-35-}
به عشق اینکه بعد اون همه درد خدا یه بار نگاهی ام به ما کرد{-35-}
{-41-} زنده یاد مهستی{-41-}
.
.
هَـــر روز بـَــر روی دِلـــمــ مــی نــویســمــ
" عـــاشقــی تـــا اطــلاع ثـــانــوی ممنـــــوع "
بــِـه رویـــای بـــا تـــو بـــودن کِـــه مــی رســـمــ
...
دیگــــر بـــار
دِلــــَمــ مــي لـــَـرزَد
.......
+++
تـــو ، چـه می فهمی
!
حــال و روز کسی را که
،
دیگر هــــیـــــچ نگاهی

دلــش را نمی لرزانـد ...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/18 - 08:38 ·
3
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
دو تا پرنده هستیم رو شاخه های غربت نه اهل قصه گفتن نه خوندن و نه صحبت ما بس که نپریدیم پریدن یادمون رفت تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت نه رفیقی نه سلامی نه کسی با یه پیامی رو درختی تنها توی دشت و صحرا بی پناهیم سر توی بال هم اما باز محتاج یه نگاهیم پاک و معصوم بی گناهیم خالی از حرف پر آهیم تو راه موندیم و دیگه رسیدن یادمون رفت هر زمستون که میمیریم تو بهار باز جون می گیریم تنای سرد ما واسه دست آفتاب بیقراره تا بهارو دیدن چاره ما تنها انتظاره انتظاره انتظاره چاره تنها انتظاره
... ادامه
Mohammad
parviz-sayyad&hadi-khorsandi2.jpg Mohammad
نمایش تازه پرویز صیاد و هادی خرسندی در کلن
Mohammad
hooshmand-aghili1.jpg Mohammad
هوشمند عقیلی، در حسرت حنجره های قدیمی
صوفياجون
صوفياجون

دختر مشرقیم دختر آفتاب
پوستم از رنگ بزک کردهء مهتاب
زلفم از رنگ سیاه شب یلدا
چشام از روشنی روزن شبها
همه حرفام مهربونی
با نجابت یار جونی
سر سپردهء محبت
با نگاهی آسمونی
دختر مشرقیم من
دختر مشرقیم من
خونم از رنگ زلال سرخ عشق
گریه هام چشمهء پاک و بی ریا
منم اون تنهاترین دختر شهر
که داره میشکنه اما بی صدا
دختر مشرقیم من
دختر مشرقیم من
صدام از شرشر آب چشمه ها
تشنه ام تشنه ترین تشنه ها
تشنهء مرد سوار که بیاد
قصهء هزار و یک شب رو بخواد
تا براش از دیو قصه ها بگم
زخم تن وحشت سایه ها بگم
تا براش از دیو قصه ها بگم
زخم تن وحشت سایه ها بگم
«««««شهره صولتی»»»»»»»»»»»»»{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
.
.
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/11 - 23:55 ·
6
مائده
jadid.jpg مائده
باز هم حجم عظیم امید را در لبخندت جمع کردی و به چشمان تشنه ام هدیه دادی.
اما نمیدانستی که من...
بی امید آرامم.
لطفی کن..بیا و دیگر
مرداب دلم را
با نگاهی...
لبخندی...
صدایی...
طوفانی نکن...
دریاییم مکن...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/3 - 13:12 ·
11
عسل
عسل
گل سرخ نگاهی به گل وحشی که در سراشیبی دره رویده بود"انداخت و گفت:



ای بیچاره!دلم بارات می سوزد"همیشه در وحشت از ریشه در امدنی و هنگام



غروب افتاب اول از تو روبر می گرداند اما من اسوده خاطر روی زمین نشسته ام



.فردا صبح طوفان همه چیز را از ریشه کنده بود به غیر از گل های وحشی که در سرا



شیبی دره ریشه دوانده بودن!!!
... ادامه
Mohammad
Mohammad
اشک من خودتو نگه‌دار نیا پایین منو رسوا می‌کنی

آخه غم تو میون جمعی چـرا تنها منو پیدا می‌کنی

می‌شکنی منو با نگاهی پیش مردم آخه ای چشم سیاه

خون قلب منو هر شب جای بـاده توی مینا می‌کنی

می‌ریزه رو بالش من هرشب این اشکای لرزون

بی‌تو من غمگین و تنها من پریشون دل پریشون

(اکبر گلپایگانی) _
[فایل]
Mostafa
0,,16791786_303,00.jpg Mostafa
نگاه به المان‌های تاریخی و فرهنگی ایران

زهرا یاراحمدی: «طرح نهایی همیشه با نگاهی به المان‌های تاریخی و فرهنگی ایران شکل می‌گیرد اما به گونه‌ای که هم برای زمان حال قابل استفاده باشد و هم خوشایند جوان‌ها».
... ادامه
Mostafa
6.jpg Mostafa
از دور دوستت داشتم !
بی هیچ عطری
آغوشی
نگاهی
یا حتی بوسه ای
تنها دوستت داشتم "اما حالا اگه دور شی" چه کنم با اینهمه وابستگی؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/18 - 18:56 ·
4
Mostafa
Mostafa
شمع سحری


به نگاهی یارا، غم دل را بنشان
گل رویت بنمای، در عوض جان بستان
هم چو شمع سحری سوزم از این عشق نهان
بی تو یک دم ای جانه جان، دم نزنم در جهان
سر ز پا نشناسم، از شوق روی تو
سر فرو کی آرم، جز بر ابروی تو
نور چشم من، خاک کوی تو
هر شب ای مه من دارم، با تو سخن
کی به پایان می آید، شب هجرانت یارا
یک جلوه نما پیش از آن کـ ـز غم آید جان بر لب ما
بر شب من گر گذری همچو پیک سحری
غم دل ببری
بر شب من گر گذری همچو پیک سحری
غم دل ببری
بر شامم بتاب، ای ماه شبم
از هجر رخت، در تاب و تبم
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/17 - 18:40 ·
1
Mostafa
Mostafa
هفت عادت تاسف آور افراد غمگین
Mohammad
Mohammad
یه زمونی واسه من خدا بودی
از بدیها اون زمون جدا بودی
یه زمون برایم افسانه ی عشق
واسه من اول و انتها بودی
یه زمون دستهای تو پل رسیدن و می ساخت
ذره ذره ی دلم معنی عشق و می شناخت
یه زمون دار و ندارم تو بودی
از تو تنها انتظارم تو بودی
دیگه نیستی اونی که واسش می مردم یه روزی
پشیمونم که چرا دل به تو دادم یه روزی
تو مثه یه موج ساحل
من تورو دریا می دیدم
تو یه کلبه ی محقر
من تورو دنیا می دیدم
با نگاهی توی چشمات
دنیا از چشمم می افتاد
شاید این گناه من بود
تورو اشتباه می دیدم
اگه اون روز توی چشمات رقص نیرنگ و می دیدم
اگه آوای دروغ و توی حرفهات می شنیدم
شاید هرگز تو خیالم بتی از تو نمی ساختم
شاید هرگز من ساده دل و آسون نمی باختم
دیگه نیستی اونی که واسش می مردم یه روزی
پشیمونم که چرا دل به تو دادم یه روزی
_
[فایل]
ebrahim
ebrahim
♥ ♥حتما بخوانید :
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد: مزاحم نیستم کنار دست شما بنشينم؟
دختر جوان با صدای بلند گفت: نمی‌خواهم يک شب را با شما بگذرانم !
تمام دانشجويان در کتابخا
نه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند...

پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت: من در زمینه روانشناسی پژوهش می کنم و ميدونم مردها به چه چيزی فکر میکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده کردم. درست است؟
پسر با صدای بسيار بلند گفت: 200 دلار برای يک شب !!؟ خيلی زياد است !!!
و تمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غير عادی کردند...

پسر به گوش دختر زمزمه کرد: من حقوق میخوانم و ميدانم چطور شخص را گناهکار جلوه بدهم !!
... ادامه
ebrahim
ebrahim
در ایتالیا مردی قصد ازدواج داشت. پس به یک بنگاهی مراجعه کرد که روی آن نوشته بود «بنگاه زناشویی».
مرد در را باز کرد و وارد اتاقی شد که دو در داشت.
روی یکی نوشته شده بود «زیبا» و روی دیگری «نازیبا».
در زیبا را فشار داد و وارد اتاق شد. دو در دیگر دید، روی یکی نوشته شده بود
«کدبانوی خوب» و روی دیگری «شلخته».
او از در کدبانوی خوب وارد شد.
در آن جا دو در دیگر بود که روی یکی «جوان» و روی دیگری «پا به سن گذاشته» نوشته شده بود.
از در جوان وارد شد. ته اتاق آینه ی دیواری بزرگی دیده می شد که روی آن این جمله نوشته شده بود:
«با چنین ادعا و هوس ها، بهتر است اول خودتان را در این آینه نگاه کنید!!»
... ادامه
Mostafa
15.jpg Mostafa
یعنی بچه گربه از این با مزه ترم میشه{-41-}
Mostafa
Mostafa
لذت زندگی

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.
یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...
... ادامه
♥هـــُدا♥
ztlscz6ny3cbmuxi71.jpg ♥هـــُدا♥
تو خیابون داشــــــــــــتم قدم میزدم کهــــ....

چشم بهـ بچهـ ای افتاد کهـ یه گوشه نشسته و گریهـ میکنه....

ویهـ چیزی ام روے کاغذ مینویسهـــــــــــ....

رفتم کنارش نشستمـــــــ گفتم اسمت چیه؟گفتـــــــــ علیــــــــــــ...

گفتم بابات کـجاس ؟.......

یه نگاهی بهم انداخت و با صداے اروم گفتــــــ

رفته بیش خدا......

اشک تو چشام........

گفتم مامانت کـجاس ؟.......

گفت مریضه دارهــــــ میره بیش خدا.........

بهش دلدارے دادم و گفتم

خب اقا کوچولو چیـ داشتی رو کاغذ مینوشتی........

گفت بیا خودت بخوלּ

نوشته بود..............................

خدایـــــــ ـــ ــــ ـــ ــــ ـــــــــ ـــ ــــــا باهاتـــــــــــــــــ قهرم........
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/7 - 13:38 ·
4
Noosha
Kar-081-300x170.jpg Noosha
آداسی
اقامنگاهی زیبا و باستانی در سواحل زیبای دریای اژه.
... ادامه
♥هـــُدا♥
21regyidd6fi6zhz7tn1.jpg ♥هـــُدا♥
گفت :جبران میکنم!
گفتم :کدام را؟
عمر رفته را؟
روی شکسته را؟
دل مرده اما تپیده را؟
حالا من هیچ ! جواب این تار موهای سفید را میدهی؟
نگاهی به سرم کرد و گفت:چه پیر شده ای!!
گفتم :جبران میکنی ؟
گفت: کدام را؟؟؟؟؟!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/29 - 19:04 ·
3
peyman
65579_517398498298723_1422799300_n.jpg peyman
خـــــــــدا گفت : او را به جهنم ببریـــــــــــد ؛

برگشت و نگاهی به خـــــــدا کــرد ؛

خــــــدا گفت : صبــــــــر کنید ؛ او را به بهشت ببریـــــــــــد ؛

فرشتگان ســـــــــؤال کردند : چــــــــــــرا ؟

جــــواب آمـــــــــــد :

چــــــــون او هنوز به من امیدوار است ... ... ... !!!!
... ادامه
LeilA
LeilA
در این روزها و شبهای مقدس نیم نگاهی را محتاجم که دوستی به پهنای قلب مهربانش به سوی کلبه ی ویرانه ی دل من بیندازد پس ای مهربان التماس دعا دوستان
.
.
.
دعا کنید یه طوفان در راهه ممکنه زندگیمو نابود کنه
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ