یافتن پست: #هفته

صوفياجون
rbqsx9yqz1nuerm1mq5.jpg صوفياجون
روز 6 مرداد 1354 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد . مادرش نسرین آقاخانی ، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نام یلدا داشت . وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد . دوران دبستان را در دبستان محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند . دوران دبیرستان را در مدرسه مطهری گذراند . سال دوم دبیرستان به خاطر درگیری با ناظم مدرسه دو سال از تحصیل محروم شد . از آن سال ها شعر و شاعری را آغاز کرد و در یک دبیرستان شبانه شروع به تحصیل کرد . در آن سال ها بدلیل دیوارنویسی به مدت چند هفته دستگیر شد و تا شش ماه اجازه خروج از تهران را نداشت . در سال 1375 نخستین مجموعه شعر خود را به نام بمان ! نماند منتشر کرد . نخستین ترانه های خود را با خوانندگی حمید طالب زاده ضبط کرد . سال 1378 دومین مجموعه شعر خود را با نام مگر تو با ما بودی را منتشر کرد . در این سال شعر بلند قصه باغ پسته را سرود . او در حال حاضر به فعالیت های خود در عرصه شاعری ، ترانه نویسی و مترجمی ادامه می دهد .
... ادامه
رضا
رضا
کسی نیست باز دیر اومدم .
...
tasliat1234.jpg ...
Nooshaدلم کرده هوای یاررفته
نه یک روزودوروزبلکه یه هفته
خوشاایام خوب آشنایی
دریغا!که جدایی هاچه سخته
همه گویند:که قسمت بوده هجران
که تقدیرجدایی کاربخته
به مکتب خانه عشق مینویسم
کلام عاشقی هایم به تخته
به باغ سبزرنگ زندگانی
دل بی یارچون مرگ درخته
درخت عشق من مردازغم یار
به باغ زندگانی چندوقته
شعرازنیما تقدیم به ندای بهترازجانم ندایی"وقتی گفتی:نیمادارم ذره ذره آب میشم آب شدم وزیرزمین رفتم که چرانمیتونم کاری کنم که ندا خوشحال شه هعی ی ی ی... افسوس.. هیهات وصددریغ..! {-31-}
دیدگاه · 1393/03/27 - 00:03 ·
5
orkhan
orkhan
zoolal بعضی وقتا فکر میکنم تو کامپیوتری هر 24 ساعت هفته اینجای تو بابا مامانت دعوات نمیکنه حوصله تو سر نمیره ؟خخخ
mostafa AZ
mostafa AZ
کودک درونم . . .

هفته ی بعد عروسیشه ...
حالا ما هنوز دنبال مخاطب خاص می گردیم {-15-}
رضا
رضا
تا کی این وضع ادامه داره نمیدونم .
رضا
رضا
خواستم ایمیل یاهو چک کنم سایتش مشکل داره باز نشد .
mostafa AZ
mostafa AZ
دیشب یه پشه رو تو هوا گرفتم ، تا اومدم تو مشتم لهش کنم دیدم دستم خیس شد،….
فک کردم خونه، دستمو وا کردم دیدم داره گریه میکنه،گفتم چته؟!
خودتو زدی به موش مردگی؟
یهو بغضش ترکید و گفت: ای بابا! گوشت که خیلی وقته نمی‌خوریدمرغ هم که شده کیلوئی ۸۰۰۰ تومن، اونم دیگه کسی نمی‌خوره
خوناتون مزه ترب سفید میده…ما خودمون میخوریم ولی بچه هامون یه هفته‌اس لب به خون نزدن …
.دیگه بغض امونش نداد مـُرد …{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}
zoolal
zoolal
اصلا زن باس قهر کنه یه هفته بره خونه باباش
تا مرد بیچاره یه نفس راحت بکشه
دیدگاه · 1393/03/14 - 12:58 ·
8
zoolal
zoolal
شب بغض دارد
قلم بغض دارد
" من " ... بغض دارم
رفیقِ من بغض دارد
کودکم بغض دارد
دست‌هایِ مردِ همسایه بغض دارد
آشپز خانه ی مادرم بغض دارد
پشتِ لبخندِ " تو " بغض کمین دارد
جمعه ... هفته به هفته ... غروبش بغض دارد
کفر نیست ... ولی‌ انگار
خودِ خودِ خودِ خدا هم بغض دارد
آیندگان چه خواهند گفت ؟
وقتی‌ ببینند تمام شعر‌هایِ ما بغض دارند ؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/14 - 12:56 ·
8
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
روی کارت برایش نوشتم “به امید فردای بهتر” …
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده ؛ تازه فهمیدم آن روز “الف” فردا را یادم رفته بود …
دیدگاه · 1393/03/9 - 20:27 ·
6
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووووووو منم اوووومدم یووووهووووووو دلم براتون تنگولیده بودااااااا{-7-}{-29-}{-29-}{-29-} وااااایییییییییییییییییییییییییی 23نفر بیادم بودن ممنونم {-35-}{-35-}{-35-}{-23-}{-29-}{-29-}
Mohammad
14012559541.jpg Mohammad
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر
غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد ؟
تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی...............
... ادامه
Mohammad
toorar-ghaderi4.jpg Mohammad
قصه مرگ پسر ایرج قادری در سال 1351 + عکس

حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها

ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﺒﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﮐﺘﺮ ، ﺩﮐﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻣﺴﺖ ﻣﯽ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ، ﻣﻨﻮ ﺯﯾﺮ
ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ !
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻣﺴﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﻓﻨﺠﻮﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ !...
ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ، ﺯﻥ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺩﮐﺘﺮ، ﻗﺮﻗﺮﻩ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮﻡ
ﻣﺴﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ
ﻭﺷﻮﻫﺮﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻮ، ﺍﻻﻥ ﺭﺍﺑﻄﻤﻮﻥ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻛﻤﺘﺮ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ !...
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ؟
ﺍﮔﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺣﻞ ﻣﯽ ﺷﻦ !...
ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﺒﺮﺗﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ{-7-}
دیدگاه · 1393/02/31 - 10:50 ·
5
رضا
رضا
دارم سعی میکنم هفته ای حداقل یک مطلب برای بنویسم .امیدوارم همینطور ادامه بدم تعداد مطالب بیشتر بشه .
دیدگاه · 1393/02/31 - 00:07 ·
7
رضا
رضا
بچه ها پست خصوصی خودتون رو بررسی نمی کنین ؟ 2 هفته هست برای یکی از بچه ها پست خصوصی فرستادم فکر کنم هنوز ندیده :)
Mohammad
Mohammad
کفش تن تاک خریدم ۱۸۸۰۰۰ تومن
الان هیچی پول ندارم غذا بخورم ، هر وقت گرسنه میشم میام بهشون نگاه میکنم !
لامصب خیلی تاثیر داشته ، یه هفته ای ۱۰کیلو فقط با نگاه کردن کم کردم ، ببین اگه باهاشون پیاده روی کنم چی میشه ؟؟؟ معجزه میکنه لامصب !!!{-7-}{-7-}
zoolal
zoolal
ﮐﻔﺶ ﺗﻦ ﺗﺎﮎ ﺧﺮﯾﺪﻡ ۱۸۸۰۰۰ ﺗﻮﻣﻦ
ﺍﻻﻥ ﻫﯿﭽﯽ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﯿﺎﻡ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﯼ ﻫﻔﺘﻪ ۱۰ﮐﯿﻠﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ
ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻻﻣﺼﺐ :|{-75-}
دیدگاه · 1393/02/18 - 12:27 ·
3
Majid
Majid
عاشق خجالتی
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زن
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:25 ·
1
Majid
Majid
ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا” بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

اگر شما یکی از بچه‌های ما هستید؛ شماره ۱ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره ۲ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره ۳ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره ۴ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره ۵ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره ۶ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره ۷ را فشار دهید.

اگر می‌خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره ۸ را فشار دهید.

اگر پول می‌خواهید؛ شماره ۹ را فشار دهید.

اما اگر می‌خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،

بگویید، ما داریم گوش می‌کنیم …نیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:15 ·
Majid
akserver.ir_13929698361.jpeg Majid
سال های سال بود که دو برادر در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود با هم

زندگی میکردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک،

با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و کار به جایی

رسید که از هم جدا شدند.


از دست بر قضا یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد،

مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:

من چند روزی است که دنبال کار می گردم،

فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید،

آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟


برادر بزرگ تر جواب داد : بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم.

به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است.

او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه

ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده است .


سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:

در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا

دیگر او را نبینم.


نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگ تر به نجار گفت:

من برای خرید به شهر می روم، آیا وسیله ای نیاز داری تا برایت بخرم؟


نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود، جواب داد:

نه، چیزی لازم ندارم !


هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت،

چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کارنبود.

نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود.


کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت:

مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟


در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور

ساختن آن را داده، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای

کندن نهر معذرت خواست.


وقتی برادر بزرگ تر برگشت، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته

و در حال رفتن است.


کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر،

از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد.


نجار گفت: دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:10 ·
Majid
JuiR1399215086mkwyas.jpg Majid
تحقیر رم در شب قهرمانی یوونتوس ! اسکودتوی 32 مبارک باد
شکست سنگین تیم رم در مقابل کاتانیا و تحقیر جالوروسی ها با 4 گل باعث شد تا بانوی پیر ایتالیا به سی و دومین قهرمانی خود در رقابت های سری آ دست پیدا کند و در این در حالی است که هنوز دیدار هفته ی سی و ششم خود را در مقابل آتالانتا برگزار نکرده است.

رمی ها که تا پیش از این دیدار 85 امتیار داشتند در تلاش بودند تا با پیروزی در این دیدار فاصله ی خود با تیم یووه را کاهش دهند و به امید از دست دادن بانوی پیر در بازی فردا باشند اما کاتانیا در یک روز به یاد ماندنی 4 گل به رمی ها زد تا یوونتوس قهرمان سری آ لقب گیرد.

یوونتوس در ادامه ی فصل به مصاف تیم های آتالانتا، رم و کالیاری خواهد رفت.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 06:59 ·
Morteza
Morteza
هرکی اهنگ خواست به خودم بگه تا حد امکانه کمک میکنم
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ