یافتن پست: #وجدان

عسل
عسل
آقا من به کار بد کردم
دسم خورد به خدا
رضا رو لغو کردم{-52-}{-59-}
ببخشید به خدا الان درسش میکنم
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
ﻫﯽ آقا ﭘﺴﺮ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﺸﺪﯼ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﺵ ﻧﮑﻦ ...
ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﺸﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺏ ﺩﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻧﺪﺍﺭ ...
ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﺸﻮ ...
ﺣﺘﯽ ﺑﻮﺳﺶ ﻫﻢ ﻧﮑﻦ ...
ﺍﻭن ﻫﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...
ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ...
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻔﺮ ﺑﻌﺪﯼ ﺳﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﺏ ﺧﺮﺝ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ...
ﻋﺎﺩﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭﺗﻮ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﯼ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺎﮐﯽ ﺭﺍ ﻫﺮﺯ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩﺕ ...
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﮔﻮﻝ ﻧﺰﻥ ﮐﻪ ﺍون ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ...
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﺖ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺏ ﺗﻮ ﻧﺼﯿﺤﺖ؛ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ...
به ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 19:30 ·
12
bamdad
bamdad
به بعضیا باید گفت نمک خوردی؟


نوش جونت


نمکدون رو شکستی دمت گرم


دیگه بی وجدان بقیشو نپاش رو زخمم...

:(
دیدگاه · 1393/02/19 - 00:21 ·
5
Majid
Majid
پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند.

بنابراین زن دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. این زن هر روز به تعداد اعضاء

خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت

پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می گذشت نان را بر دارد. هر روز مردی

گو‍ژ پشت از آنجا می گذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او

تشکر کند می گفت: «کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام

دهید به شما باز می گردد


این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده

شد. او به خود گفت: او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان

می آورد. نمی د انم منظورش چیست؟


یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او

خلاص شود بنابراین نان او را زهر آلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت،

اما ناگهان به خود گفت: این چه کاری است که میکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور

انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت. مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و

حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت


آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد. وقتی که زن در را باز کرد ، فرزندش را دید که

نحیف و خمیده با لباسهایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه،

تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت


مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم.

در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم.

ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان

به من داد و گفت: «این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو می دهم

زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری


وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی

برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او

نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را می خورد. به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان

روزانه مرد گوژ پشت را دریافت


هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم

به ما باز میگردند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:08 ·
1
zoolal
zoolal
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 14:17 ·
5
zahra
zahra
نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟!

یادم را پاک کنی ، عشقم را چه می کنی؟!...

اصلا همه را پاک کن ...

هر آنچه از من داری...

از من که چیزی کم نمی شود......

فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟!


شاید...؟!نکند آن را هم پاک کرده ای ؟!!!

نـــــــــــــــــــــــــه!! شدنی نیست...!

نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 15:05 ·
6
عسل
عسل
ببین این تیکه ها که بم میندازی!!!!!!!!!!!!!!!
خودم نوشتمشون رو کاغذ!
چک نویساشم اون روها هس
فروختم به خواننده ها خوندن و رسیدن آنن یه جا به گوش تو و امثال تو
کم نمیارم جلو بحثای تو
عکسامونو میگی پاک کردی ولی باز شب با گریه {-31-}نگام میکنی
عذاب وجدان میگیری حتی وقتی با غریبه یه شام میخوری
داری گریه جلو چشام میکنی ولی بازم بی ادبی {-17-}
لات میشی وقتی یه شات میخوری{-54-}{-54-}
دیدگاه · 1393/01/28 - 23:02 ·
7
عسل
عسل
میدانی؟در اور است من ازاد نباشم تا تو به گناه تیوفتی

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می ایند

دردم می اید لباسم را باید با میزان ایمان تو تنظیم کنم

دردم می اید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است

به خواهر و مادرت که میرسی قیصر میشوی

دردم می اید در رختخواب با تمام عقیده هایم موافقی

و صبح از دنده دیگری بلند می شوی

تمام حرف هایت عوض می شود

دردم می اید نمیفهمی

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است

حیف که ناموس برای تو وسط پا است نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه ی تنی بودن است

من محتاج درک شدن نیستم/دردم می اید خر فرض می شوم

دردم می اید انقدر خوب سر وجدانت کلاه می گذاری

و هر بار که ازادیم را محدود میکنی

میگویی من به تو اطمینان دارم اما جامعه خراب است

نسل توام که اصلا مسئول خرابی هایش نبود

میدانی؟

دلم برای مادرهایمان می سوزد

بدبخت های بودند که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمی کردند...نه بخاطر اینکه از زندگیشان راضی بودند

نه...خیانت هم شهامت می خواهد...نسل تو از مادرهایمان همه چیز را گرفت

جایش الگو داد...

مادرم از خدا میترسد...از لقمه های حرام میترسد...از همه چیز میترسد

تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار برای کنترل است

دردم می اید...این را هم بخوانی می گویی اغراق است

ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موهای بازش کتک می خورد همین را می گویی
ببینم انجا هم اندازه ی درون خانه غیرت داری؟

دردم می اید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند...

انهایی هم که نیستند فامیل های خودتانند...
دردم می اید

از این همه بی کسی دردم می اید

اینجا ست که حرمت نان از قلب بیشترست

ان را می بوسند این را می شکنند
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
این روزها؛ سکوت هم سرشار از سروصداست.
این روزها؛حرف حساب ماشین حساب میخواهد.
این روزها؛ خط فقر از خط نستعلیق چشم نواز تر است.
این روزها وجدان کاری بسیار خوب است به شرط آنکه کاری وجود داشته باشد.
این روزها؛ سرو صدای سکوت هم آزارم میدهد.
این روزها؛ بالاتر از سیاهی نیز رنگی هست و آن رنگ روزگار ماست...
... ادامه
bamdad
bamdad
خبر داری از من؟

خبر از دلتنگیهای من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند...

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

افسوس...

افسوس که هیچ کلاغی نساختیم میان هم...

وجدانت راحت...

خبرهای من به تو نمیرسد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 23:37 ·
7
bamdad
bamdad
هیس... !



ساکت... !


آهسته بروید... !


آهسته بیایید... !

اینجاوجدان ها خوابند...
دیدگاه · 1392/12/10 - 21:00 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
گاه دلتنگ میشوم

دلتنگتر از همه دلتنگها

گوشه ای مینشینم و میشمارم

حسرتها را و محاکمه میکنم وجدانم را


من کدام قلب را شکستم

و کدام احساس را له کردم

و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم


که اینچنین دلتنگم
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 19:54 در دوستها ·
4
orkhan
orkhan
هی هی هی چه فازه سنگینی همه چی سفید سیاهه چیزی رنگی نی بازم منو یه جسم لشو بی حال دوباره رنگه پوسته شده کچه دیوار وای انقد کشیدم که نمیگیره خندم با چشمام قفلم به این آتیشه رو فندک یه اتاق تاریک با بوی دود گاهی چه بخت گندی داری تو جیب خالی نگو که هستیم رنگ مشابه من یه عمره رو صورتم خنده قاچاقه من مردم پسر یه عقدم که سر تا پای مسیرو همیشه خوردم به سنگ اگه که مردم حلال کنید اما آره تا الان ساختم ولی الان بریدم از خودم از همه از میزه محکمه از فکره فرداها که روی مغزمه من مردم یا زندم دقیق نمیدونم یه زمین خورده خاکی از دنیا بدورم بی خی زندگی شدم که پره پیچو خمه رسیدم تهش کشیدم بیرون کل زیرو بمش اونقد بالاعم که نمیتونم حرفی بزنم اونقد میکشم تا بمیرم دل نمیکنم گوشت نشد به تنم اونکه تا حالا خوردم باختم هموناییم که تا حالا بردم ببین قانونشه فرصتاتو پشت سر میذاری اونوقتی که تو رویاهات داری چشماتو میمالی ولش کن بابا بزا یه بارم دنیا ببره قبل اینکه یکی تو رو 3 تا گل اون بزنه حسرت جفت پاهام واسه صاف وایسادن ببین چیه با وجدان خودم داستان دارم این رسمه روزگاره مثله تنه ماره دور دو دستتو تو زندگیت ادامه داره
... ادامه
bamdad
bamdad
عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست
دیدگاه · 1392/11/6 - 22:25 ·
7
mostafa AZ
995619_707783495919788_1935986680_n.jpg mostafa AZ
.
صوفياجون
1625485_572803529481369_1662075770_n.jpg صوفياجون
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
خم شو؛ بذارم پشتت . . . . . . . . . . . . . . نه...آخه وجدانن این چه اصطلاحیه که ما ایرونیا واسه گذاشتنِ پشتی ؛ پشتِ مهمون ازش استفاده میکنیم!؟{-9-}{-6-}{-7-}
...
دانلود آهنگ جدید رضا صادقی به نام نامردمی ها.jpg ...
ازاینهمه نامردمیها
قلبم داره میمیره کم کم
من ازتومیپرسم
خدایا!
اینجازمینه یاجهنم
وقتی برای گریه کردن بایدازاین دنیاجداشد
وقتی واسه آزادبودن بایداسیرآدماشد
میگن :وقتی میخوای ازاینهمه بدبختی راحت شی..
یابایدبگذری ازجون یاهمرنگ جماعت شی
بایداونی شی که میگن
بایداونی شی که میخوان
چه رنجی داره تن دادن
به این قانون بی وجدان!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/26 - 14:43 ·
8
...
...
من اورابیشترازغرورم دوست می داشتم..
واوغرورش رابیشترازمن..
حال
مابگذریم؛
نه چیزی ازغروراومانده
نه ازدوست داشتن من

من که میگم بعضی وقتالازمه غرورتوبشکنی
وبه کسی که دوستش داری ومیدونی دوستت داره بگی دوستت دارم ..حالا کاری به تهش ندارم که چی میشه..حداقل وقتی پریدعذاب وجدان نداری که چرابهش حرف دلتونگفتی.
البته این نظرشخصی منه)
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/24 - 16:24 ·
4
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ