بر شانه گرفته بود آوارش را
#کبریت کشید سهم هر بارش را

تا زود به کام آخر خود برسد
برعکس گرفته بود #سیگار ش را ...

آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!

بیچاره چوب کبریت کوچک ...

آتش از سرش شروع شد ولی بر جانش افتاد ....

فکرت را مراقب باش ...

یادش بخیر مردک کبریت فروش که ثروت و دکترایه خودش رو رها کرد و تا آخره عمرش به خاطر یک عشق نرسیده کبریت فروخت...پشت استادیوم تختی دورود

دوستان شب خوش شب همتون پر ستاره

خلاقیت با چوب کبریت

خلاقیت با چوب کبریت

من به سوختن عادت دارم !

کبریت را بینداز و برو !

آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!

آتش زدن به یک “سرنوشت” کبریت نمی خواهد که !! “پـــا” می خواهد … که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر … و … بـــــــــروی .. !!

یادش بخیر بچه بودیم، میبردنمون حموم
با یه کیسه آبی رنگ کبریتی اول تا میتونستن میسابیدنمون، در حدی که زیر پوستمون پیدا میشد... بعد ۱ تشت آب جوش میریختن رو سرمون
جهنمی بود حموم ما دهه شصتیا
هیچی دیگه میومدیم بیرون تا۲روز خواب بودیم...

وقتی اِبی سوار بر یک تاکسی در سطح شهر تهران هوس خواندن میکنه!:
کی میگه تهرون سیم خاردار داره! سرچهارراهاش پر بیکاره! خونه هاش قد قوطی کبریته …
تو خیابوناش پر قاقارکه ! تو پول هاش پر دوز و کلکه خاکش مثل قیر سیاهه هواش پر سربه
آدم هاش همه داغون همه پنچر درختاش همه زخمی همه پرپر
اینا حرف دشمن های دیرینه انگلیس و روس و چین و مارچینه
دکترا برج ساز برجسازه تاجر تاجرا رمال ، رماله جاعل ….
تو پیادرو هاش پر کارتون خواب دیپلمه لیسانس شیشه ای معتاد ….
اینا حرف دشمن های دیرینه انگلیس و روس و چین و مارچینه…..

بخشی از دیالوگ #محسن_تنابنده در هیبت اِبی
در فیلم #شاهگوش

مثل کبریت کشیدن در باد...

زندگی دشوار است...

من خلاف جهت آب شنا کردن را،مثل یک معجزه باور دارم...

آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد...

هرچه باداباد!...

«سهـــــراب ســـپــــهری»