یافتن پست: #کفش

Majid
kharatha.jpg Majid
به عادت بچگیا کفشاتو....
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، وﻗﺘﯽ ﺳﺮ ﮐﻼس ﺣﻮﺻﻠﻪ درس رو ﻧﺪاﺷﺘﯿﻢ، اﻟﮑﯽ ﻣﺪاد رو ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﮐﻼس دم ﺳﻄﻞ آﺷﻐﺎل ﮐﻪ ﺑﺘﺮاﺷﯿﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﯾﮏ ﻣﺪت ﻣﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد دﺧﺘﺮا از اون ﭼﮑﻤﻪ ﻻﺳﺘﯿﮑﯽ ﺻﻮرﺗﯿﺎ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪن ﮐﻪ ! دورش ﭘﺸﻤﺎﻟﻮﻫﺎی ﺳﻔﯿﺪ دارﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺗﯿﺘﺮاژ ﺷﺮوع ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮدک: اون ﺑﭽﻪ ﻫﻪ ﮐﻪ دﺳﺘﺸﻮ ﻣﯿﺬاﺷﺖ ﭘﺸﺘﺶ و ﻧﺎراﺣﺖ ﺑﻮد و ﻫﯽ راﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ دﻓﻌﻪ ﭘﺮدﻩ ﮐﻨﺎر ﻣﯿﺮﻓﺖ و ﻣﯿﻨﻮﺷﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان ﺑﺎ آﻫﻨﮓ …وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد ﮐﻪ ﮐﺎﻧﺎل ﻫﺎی ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن دو ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮد، ﮐﺎﻧﺎل ﯾﮏ و ﮐﺎﻧﺎل دو

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، دوﺳﺖ داﺷﺘﯿﻢ ﻣﺒﺼﺮ ﺻﻒ ﺑﺸﯿﻢ ﺗﺎ ﭘﺎی ﺑﭽﻪ ﻫﺎ رو ﺳﺮ ﺻﻒ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﯿﻢ… ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﻋﯿﺪا ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﺮﯾﺪ ﻋﯿﺪ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﮐﺪوم ﮐﻔﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮای ﭼﻪ ذوﻗﯽ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﺮارﻩ ﮐﻔﺸﻤﻮﻧﻮ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﻢ((( ﮐﻔﺶ ﺗﻖ ﺗﻘﯽ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ واﺳﻪ ﻋﯿﺪا ﺑﻮد

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: ﺧﺎﻧﻮم اﺟﺎزﻫﻬﻬﻬﻬﻬﻬﻪ ﺳﻌﯿﺪی ﺟﯿﺶ ﮐﺮددددددد

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﻣﻘﻨﻌﻪ ﭼﻮﻧﻪ دار ﻣﯿﮑﺮدن ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﻣﻮن ﮐﻪ ﻫﯽ ﮐﻠﻤﻮن ﺑِﺨﺎرﻩ، ﺑﻌﺪ ﭘﺸﺘﺸﻢ (( ﮐﺶ داﺷﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻧﺶ ﻧﭽﺮﺧﻪ ﺑﯿﺎد رو ﮔﻮﺷﻤﻮن

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮدﯾﻢ وﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﺮدﻧﻤﻮن ﭘﺎرک، ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﻪ ی ﮐﻨﺎر ﺗﺎب، ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﻠﺘﻤﺴﺎﻧﻪ ﺑﻪ اوﻧﯿﮑﻪ ﺳﻮار ﺗﺎب ﺑﻮد ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ، ﮐﻪ دﻟﺶ ﺑﺴﻮزﻩ ﭘﯿﺎدﻩ ﺷﻪ ﻣﺎ ﺳﻮار ﺷﯿﻢ، ﺑﻌﺪش ﮐﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺧﻮدﻣﻮن ﻣﯿﺸﺪ، دﯾﮕﻪ ﻋﻤﺮا ﭘﯿﺎدﻩ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﭘﺎﮐﻦ ﻫﺎی ﺟﻮﻫﺮی ﮐﻪ ﯾﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﻮد ﯾﻪ ﻃﺮﻓﺶ آﺑﯽ، ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﻃﺮف آﺑﯿﺶ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﻮدﮐﺎرو ﭘﺎک ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﻤﯿﺸﻪ آﺧﺮش ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬ رو ﭘﺎرﻩ ﻣﯽ ﮐﺮد ﯾﺎ ﺳﯿﺎﻩ و .ﮐﺜﯿﻒ ﻣﯽ ﺷﺪ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، وﻗﺘﯽ ﻣﺸﻖ ﻣﯿﻨﻮﺷﺘﯿﻢ ﭘﺎک ﮐﻦ رو ﺗﻮ دﺳﺘﻤﻮن ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪاﺷﺘﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﻋﺮق ﻣﯿﮑﺮد، ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﭘﺎک ﮐﻨﯿﻢ ﭼﺮب و ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﺪ و ﺟﺎش ﻣﯿﻤﻮﻧﺪ، دﯾﮕﻪ ﻫﺮ ﮐﺎر ﻣﯿﮑﺮدﯾﻢ ﻧﻤﯿﺮﻓﺖ، آﺧﺮ ﺳﺮ ﻣﺠﺒﻮر ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﺳﺮ ﭘﺎک ﮐﻦ آب دﻫﻦ ﺑﻤﺎﻟﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎل ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ، ﻣﯿﺪﯾﺪﯾﻢ دﻓﺘﺮﻣﻮن رو ﺳﻮراخ ﮐﺮدﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: از ﺟﻠﻮ ﻧﻈﺎاااااااااااااااام … ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، اون ﻗﺪﯾﻤﺎ ﻫﺮ روزی ﮐﻪ ورزش داﺷﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺎس ورزﺷﯽ ﻣﯽ رﻓﺘﯿﻢ ﻣﺪرﺳﻪ… اﺣﺴﺎس ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮدﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ اﻣﺮوز ورزش دارﯾﻢ، دﻟﺘﻮن ﺑﺴﻮزﻩ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺳﺮ ﺻﻒ ﭘﺎﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ۱۸۰ درﺟﻪ ﺑﺎز ﻣﯽ ﮐﺮدﯾﻢ ﺗﺎ واﺳﻪ رﻓﯿﻖ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﻤﻮن ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد: آن ﻣﺎن ﻧﻤﺎران، ﺗﻮ ﺗﻮ اﺳﮑﺎﭼﯽ، آﻧﯽ ﻣﺎﻧﯽ کَ. ﻻ. ﭼﯽ

ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﮔﻮ
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/20 - 14:05 ·
3
Majid
1366064924218719_large.jpg Majid
چه رفاقت پاکی دارند این کفش ها !


هر کدام گم شود ،


دیگری آواره می شود ...
دیدگاه · 1393/06/9 - 14:06 ·
4
bamdad
bamdad
الو؟ مردی که آبستن
از آب و آتش و بستر
کجای جمله وا ماندی
که خون ماسیده بر دفتر؟

الو؟ هی زیر و بم میشه
صدات خش‌دار و آرومه
غم من چی؟ صداش خوبه؟
ببینم اشک مفـهومه؟

چرا ساکت شدی مُردی؟
صدات تا بـووووووق آزاده
شبیه نعش اون مردی
که پشت گوشی افتاده

نفس‌هاتو نمی‌شناسم
صدات شطرنجی و تاره
مث یه مـرد جن دیده
صدات هول و ولا داره

الو؟ چی خیسه؟ چی لیزه؟
چرا از حرف افتادی؟
می‌گی لیزه زمین خیسه
نگاه کن رو چی وایستادی؟

نگاه کن اون منم مُردم
نگاه کن زیر پاهاتم
یه کم از من رو کفشاته
که هر جا باشی باهاتم ...
.
.
.

ازم از تو دل دیوار

توچشمام زل زده خیره

حالا تو دود می رقصه
داره آتیش میگیره
صدامو میشنوی یا نه
من مالیده رو دیوار
دارم دق میکنم اینور
پدر سگ گوشی رو بردار

:)
دیدگاه · 1393/05/31 - 22:16 ·
2
bamdad
bamdad
گنجشک نشدم

که برایم دانه بریزی

و حتی بند کفشی

که دست هایت پروانه ام کنند

من

به غبار روی میز

که نوازشگرانه، با تکان دستت محو می شود

حسادت می کنم
:(
رضا
c7c1b083645c5562ec28ad70da85921b89fa9b0e رضا
خوشگل واسه دختر بچه های کوچولو .
Majid
10416592_542506692542378_4461031256001231804_n.jpg Majid
خداوند از عزراییل پرسید : تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

جواب داد:یک بارخندیدم یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم

"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان دادی جان مردی را بگیرم ٰٰ، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد ! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم .

"گریه ام " زمانی بود که به من دستور دادی جان زنی را بگیرم ، او را در بیابان گرم و بی آب و درختی یافتم که در حال زایمان بود .منتظرم ماندم تا نوزادش را به دنیا امد سپس جانش را گزفتم . دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در ان بیابان گرم سوخت و گریه کردم .

"ترسم" زمانی بود که به من امر کردی جان فقیهی را بگیرم ، نوری از اتاقش می آمد هر چه نزدیک تر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم ...

در این هنگام خدا به عزراییل گفت : میدانی آن عالم نورانی کیست؟ ... او همان نوزادیست که در بیابان به حالش گریستی ، من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم .

هر گز گمان مکن که با وجود من ،موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 03:40 ·
8
Hosein
Hosein
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ با ﻣﻦ باشه و با من زندگی کنه ﺑﺪﻭﻧﻪ

ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ ...

ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺸﯿﻨﯽ !...
:|
ﻫﻤﮑﺎﺭﻣﻪ ،ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﻤﻪ ، ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﻤﻪ ،
ﺩﺍﺩﺍﺷﯿﻤﻪ ، ﺭﺍﻧﻨﺪﻣﻪ ، ﺳﮕﻤﻪ ، ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ، ﺗﻮ
ﻓﻘﻂ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ..

ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺴﯽ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﺷﺪﻩ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﻤﺎﺕ
ﺗﯿﮑﻪ ﭘﺎﺭﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ
ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ ...

ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﺰﮎ
ﺑﻮﺯﮎ ﮐﻨﯽ،ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻮﺭ
ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ..

ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﻣﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﻨﻪ ، ﺷﻤﺎ ﮐﺎﺭﺗﻮ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﻭ ﭘﻮﻟﺸﻢ ﺑﺒﺮ ﺑﺮﯾﺰ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ
ﻣﻦ ﭘﯿﮕﯿﺮﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ...

ﮔﻮﺷﯿﺖ ﭘﺴﻮﻭﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ؟ ﻫﺮﺭﺭﺭﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯼ...
ﻣﺎ ﺣﺮﯾﻢ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺖ
ﺑﺎﺧﺒﺮﻡ ...

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﺎ ﻓﻼﻥ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﮕﺮﺩ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ
ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯼ ، ﻣﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﻨﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﻣﯿﮑﻨﯽ...

ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﺑﭙﻮﺷﯽ ﻋﯿﻦ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺶ ﮔﺮﻩ ﺕ ﻣﯿﺮﻧﻢ
ﺑﻬﻢ ...

ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﻭﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ
ﻧﻤﯿﺨﻨﺪﯼ ..

ﺳﺨﺘﻪ ﺑﺎﻣﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻪ ؟

ﻋﻮﺿﺶ ﺗﻮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﺑﭽﺮﺥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﻫﯿﭻ
ﮐﻔﺘﺎﺭﯼ ﺳﻤﺘﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ..

ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﭘﺸﺘﺘﻪ

mokhatab khass nadasht, qashang bood gozashtam.
دیدگاه · 1393/04/28 - 15:48 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
32520_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
20191266_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
888445_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
646015_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Mohammad
Mohammad
اگه کفشت پاتو می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی

و درد رو به پات تحمیل کردی ، دیگر در مورد آزادی شعار نده . . .
Mohammad
Mohammad
آیا از علاقه مند شدن دوست دختر یا همسر خود به عــلیرضا حــقیـــقی رنج می برید؟؟؟
ما کفش "تن تـــاک" را به شما پیشنهاد می کنیم...!!!
چنان با "تن تاک" بکوبید تو دهنش صدا سگ مرده بده...!!! :|   
ıllı YAŁĐA ıllı
74839_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ِ زیبا {-57-}
مائده
2270484018180278545.jpg مائده
مرا سفر به کجا می بـرد ؟
کجا نشان قـدم نا تـمـام خواهــد مانـد
و بند کفش به انگشتـــــ های نـرم فراغتــــــ
گشـوده خواهـد شــد ؟
کجاست جـای رسیـدن ، و پــهــن کردن یکــــــ فـرش
و نشستن و گوش دادن
به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟
و در کدام بـهـار درنگ خواهد کرد
و سطح پر از برگ ســبـــز خواهد شد؟
شرابــــــ باید خورد
و در یک سایـه راه باید رفتـــــــ ،
هـــمــیــن ....
دیدگاه · 1393/04/25 - 02:16 ·
5
iman
iman
واسم مهمون اومد

وقتی در رو بازکردم دختره قدش حدود یک و هشتاد نود بود ٬

وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد !!!

اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه .....

نگرانم کم کم محو بشه ...
... ادامه
bamdad
HM-2013340329191602841382856989.7582.jpg bamdad
چه دوستی پاکی دارند کفشــها...

یکی گـــم شود...

دیگری محکوم به آوارگیـــست...
دیدگاه · 1393/04/18 - 21:27 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
ph001j.jpg متین (میراثدار مجنون)
آسمون مونده بباره یا نباره به کدوم صدا از زمین دل بسپاره به

صدای بچه ای که واسه باریدن بارون بیقراره یا صدای بچه ای که با

کفش پاره میگه میشه خدا امروزم باز بارون نباره .
... ادامه
soheil
soheil
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:
ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,
ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡﻧﺪﺍﺭﻩ,
ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;
ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ
ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/12 - 18:17 ·
9
setareh 22
setareh 22
فرق زمین خوردن دختر و پسر:
دوفففففففسک (زمین خوردن یه دختر به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک
پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!

حالا واسه پسرا ...

زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلقققققق "صدای پس گردنی";<img src=" title=";;)" />
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ...
zoolal
zoolal
از شاملوی عزیز،
بعد از یک فنجان قهوه
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ، نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت
خسته ام
دوباره باورم میکنی؟
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من تو ، غروب ، و لبخندهای تلخ
تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
- —– – —– – —— – —– – —– -

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
عادت کرده ام به طعم قهوه
به آد مهای پشت پنجره کافه
دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند
به تو
که روبرویم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم
قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم
اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود
لحظات با تو بودن کوتاه بود… خیلی کوتاه…
ولی زندگی تلخم خیلی بلند است … خیلی…
لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
تو
پاییز
قهوه
اکنون کنارم هست
پاییز
قهوه
اما تو…
روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم : دو فنجون قهوه
هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…
خودت نیستی خیالت که هست…
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش … تا از دهان نیفتاده … بنوش …
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این جا
هوا سرد شده …
نه ! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم ، دردی را دوا نمی کند …
چرا صندلی رو به رو خالی ست ؟
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست
فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:19 ·
6
صوفياجون
صوفياجون
آیا از علاقه مند شدن دوست دختر خود به علیرضا حقیقی رنج می برید؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
..
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
..
.
.
.ما کفش تن تاک را به شما پیشنهاد می کنیم
چنان با کفش بکوبید تو دهنش صدا آب هویج بده {-7-}{-7-}{-18-}
...
20111102163025_16.gif ...
کفشهای میرزانوروزباهنرمندی علی نصیریان واستادمحمدعلی کشاورز..
عاشقشم..بارهادیدمش ولی سیرنمیشم ازدیدنش
دیدگاه · 1393/03/31 - 16:01 ·
2
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ