یافتن پست: #گره

bamdad
bamdad
گاهی نیاز داریم بی خیال شویم ؛
بی خیال گذشته
بی خیال آینده
بی خیال احساس ،
بی خیال اگرها و شایدها
گاهی لازم است
بگوییم هر چه باداباد . . . !
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/5 - 23:51 ·
5
شهرزاد
شهرزاد
آدمهایى هستند در زندگیتان؛
نمی گویم خوبند یا بد..
چگالى وجودشان بالاست…
افکار،
حرف زدن،
رفتار،
داشتنشان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است…
یادت نمی رود
"هستن هایشان را.."
بس که حضورشان پر رنگ است و بسیار "خواستنى"…
ردپا حک می کنند اینها روى دل و جانت…
بس که بلدند "باشند"…
این آدمها را، باید قدر بدانى…
وگرنه پر است از آن دیگرهاى
بى امضایى که شیب منحنى حضورشان، همیشه ثابت است…
دیدگاه · 1393/03/31 - 16:03 ·
7
bamdad
bamdad
دردی گنگ ،بغضی تلخ
پیچیده در تمام سرم
و من در سکوتی غریبانه
روزها را به شب
و شبها را به روز گره میزنم
شاید به رحم آید این فلک...
{-61-}
دیدگاه · 1393/03/21 - 22:21 ·
4
...
159254-4317a40a69a52553c7bfba107b627827-org.jpg ...
هی فلانی!
دیگرهوای برگرداندنت راندارم..
هرجاکه دلت میخواهدبرو..
فقط آرزومیکنم
وقتی دوباره هوای من به سرت زد
آنقدرآسمان دلت بگیرد
که باهزارشب گریه چشمانت
بازهم آرام نگیری..
وامامن...
برنمیگردم که هیچ!
عطرتنم را
ازکوچه های پشت سرم جمع میکنم
که نتوانی لم دهی روی مبلهای راحتی
وباخاطراتم قدم بزنی..!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/21 - 12:55 ·
4
bamdad
bamdad
سرم را پایین می اندازم ، نمیگذارم نگاهم در نگاه کسی گره بخورد ... نمیگذارم دلم خودش را در دل هر کسی جا کند... نمی دانم! شاید اشتباه میکنم ... اما می خواهم شانس خودم را امتحان کنم.. و فقط بگذارم این دل عاشق

ی..ک.. ن...ف...ر... باشد........
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/17 - 21:24 ·
5
Noosha
214e4af0a36db131477a53c526a93ad3-425 Noosha
@bamy
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت :
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...
جودی عزیزم!
درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم ....
... ادامه
...
...
وسایل لازم واسه مسافرت رفتن دخترا:
کیف لوازم آرایش
مانتو
شال به میزان لازم
سشوار
بابلیس
انواع بدلیجات
لباس راحتی
خمیردندان ومسواک
بادبزن وجوراب دررنگهای شادونیمه شادوغیره...
حالاپسرا:
یه شلوارک
یه قلیون
ودیگرهیچ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 15:30 ·
4
Noosha
Noosha
آدمهايى هستند در زندگيتان نمي گويم خوبند يا بد،
چگالى وجودشان بالاست...
افكار، حرف زدن، رفتار و هر جزئى از وجودشان امضادار است...
يادت نمي رود "هستن هايشان را"
بس كه حضورشان پر رنگ است و غالبا "خواستنى"...
ردپا حك مي كنند اينها روى دل و جانت...
بس كه بلدند"باشند"...
اين آدمها را، بايد قدر بدانى،
وگر نه دنيا پر از آن ديگرهاى بى امضايى است كه شيب منحنى حضورشان هميشه ثابت است ....{-35-}
دیدگاه · 1393/03/9 - 01:08 ·
10
...
...
دیگرهیچ مردی به هوایت
سربه بیابان نمیگذارد!
ساده شده ای لیلی جان؛
مردان روزگارمابایک ""کلیک""روزی1000
بارعاشق میشوند!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/2 - 18:56 ·
4
zoolal
zoolal
خدایـــــــــــــا؛

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛

بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛

مرا ببخش ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/31 - 21:33 ·
4
رضا
browser-share-report-chart-may-2014.png.jpg رضا
zoolal
zoolal
"ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است
شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت ..."
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 19:39 ·
6
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/02/29 - 14:34 ·
4
zoolal
zoolal
باران که میبارد
باید یه آغوشی …
پنجره ی بازی …
بوی خاکی …
صدای تپش قلبی …
گره ی کور دست ها و پاهایی …
باید چیزی باشد
باران که میبارد …
باید کسی باشد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 21:19 ·
4
zoolal
zoolal
نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد .
دیدگاه · 1393/02/22 - 22:23 ·
5
رضا
vajehyab.png رضا
ıllı YAŁĐA ıllı
یس.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
دلواپس های بی همه کس . . . :|
Majid
Majid
دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای دشمن محاصره شده بود.

سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.

حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد.


وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است.

سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی....

می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی. پیروزی یعنی همین.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:53 ·
Majid
Majid
جغدی روی كنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می‌كرد. رفتن و رد پای آن را. و آدم‌هایی را می‌دید كه به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می‌بندند. جغد اما می‌دانست كه سنگ‌ها ترك می‌خورند، ستون‌ها فرو می‌ریزند، درهامی‌شكنند و دیوارها خراب می‌شوند. او بارها و بارها تاج‌های شكسته، غرورهای تكه پاره شده را لابه‌لای خاكروبه‌های قصر دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا وناپایداری‌اش می‌خواند؛ و فكر می‌كرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها، با ا ین آواز كمی بلرزد. روزی كبوتری از آن حوالی رد می‌شد، آواز جغد را كه شنید، گفت:« بهتر است سكوت كنی و آواز نخوانی. آدم‌ها آوازت را دوست ندارند.غمگینشان می‌كنی. دوستت ندارند. می‌گویند بدبینی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.»
قلب جغد پیرشكست و دیگر آواز نخواند.
سكوت او آسمان را افسرده كرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آواز‌‌خوان كنگره‌های خاكی من!
پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدم‌هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهای تو بوی دل كندن می‌دهد و آدم‌ها عاشق دل بستن‌اند. دل بستن به هر چیز كوچك و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشاو اندیشه‌ای! و آن كه می‌بیند و می‌اندیشد، به هیچ چیز دل نمی‌بندد؛
دل نبستن سخت‌ترین و قشنگ‌ترین كار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان كه آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت، تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر كنگره‌های دنیا می‌خواند.
و آن كس كه می‌فهمد، می‌داند
آواز او پیغام خداست كه می‌گوید:
آن چه نپاید، دلبستگی را نشاید
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:30 ·
1
ıllı YAŁĐA ıllı
137082_765.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
137081_441.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Morteza
Morteza
اخرین اهنگ البومم به سلامتی ضیط شد اینم متنش


این سیگارایی که من می کشم همون اشکایی که نمی تونم بریزم

نسخ که می شم هفت هشتا در میون نفس می کشم

روز ندارم یعنی شبم می شه شب و با یه سری هله هوله تلف می شه وقت

فاصله که می گیره این لب با لب پشت بند هم روشن می شه نخ با نخ

دنیای بی ناموس هم هی جفت شیش میاره این غم نرفته پشتیش میاد

یه رفیق دارم که جینگ خودمه جدا از اینایی که ریخته دورم زیر پا له می شه

با لباس سفیدش ولی بازم نمیره از کنار رفیقش

اولیشو رضا سال هشتاد و هفت روشن کرد تا بکنه درداشو کم

ولی حالا اگه بخوای غمات بمیره دیگه روزی یه پاکتم جواب نمیده

یه اتاق دودی مثل هوای تهرون تاریکه و تب مثل شبای زندون

سرطان چیه که عامل اصلیش داداش، سرطان دلِ مائه که گندید داداش بی خیال

نمی شه که گله کرد یا که امروزو به فردا گره زد

شاید فردا همه فقط صدام بمونه تو هم سر خاک من بکنی گریه مَرد

tanha rafigho doste samimim toyi to

بی حسم ولی مثل اینکه تنم گرمه پس زندم انگاری خفم کرده

همه کامای حبس دورم دود غلیظ تو این اتاق تاریک مثل یه کور مریض

تن لشم به اشتباه زاییده شد رفت جوونیمم به اصطلاح گ … شد رفت

من مرامی از دوستا ندیدم سر پام زیر سایه اُستا کریمم

تنهایی خوشم با تو خوشترم وقتی رفیق تو رگیا مارو دور زدن

تو موندی جز تو هیشکی نیست هر چی لاشخور بود شد شیفت دلیت

کام بده تا دردی نمونه بامرام معرفتت می ارزه به تموم آدما

ضد حال زیاد زده زندگی به من ولی دایورت کردم رو قلقلی چپ

tanha rafigho doste samimim toyi to

بخند و بگو رو به راهی حتی شده به زور، به زور گاری

همه می خوان داستانو ماست مالی کنن نخو پر می کنن تا پاس کاری کنن

من بازیکنم بشم گل نمی زنم رفیقای قدیمیمو دور نمی زنم

سیگارو می گم رفیق فابریک دودی که هنوز به لب من کام میده لوتی
... ادامه
رضا
رضا
کل تلنگرهای دریافتی 22 تا انتظارم بیشتر بود .
zahra
zahra
صوفياجون
9©3ðøõñ.jpg صوفياجون
4 دیدگاه · 1393/02/12 - 14:47 توسط Mobile ·
12
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ