یافتن پست: #گفتن

Mohammad
Dawah-Bg-12555602.jpg Mohammad
کارهای خود را به دیگران نسپارید

کاروان پیامبر نزدیک نماز خسته و تشنه به مکانی دارای آب رسید. حضرت برای اقامه نماز شتر خویش را خواباند ، پیاده شد و برای وضو گرفتن به طرف آب حرکت کرد ولی پس از اندکی ، بازگشت و بدون اینکه با کسی سخن بگوید به سوی شتر خویش رفت.
یاران رسول خدا پرسیدند: ای رسول خدا کجا می روید؟ آیا این مکان مناسب نیست و می خواهید حرکت کنید؟ حضرت خطاب به آنها فرمود: می خواهم زانوی شترم را ببندم. پس زانو بند را به زانوی شتر بست و برای وضو گرفتن به سمت آب روانه شد.
یاران گفتند: ما زانوی شتر شما را می بستیم. شما چرا به خود زحمت دادید و بازگشتید؟
پیامبر فرمود : هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران زحمت ندهید اگر چه برای یک قطعه چوب مسواک باشد.


داستان هایی خواندنی از زندگانی حضرت رسول
تالیف: حسن زاده
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/4 - 11:42 در حسینیه ·
9
صوفياجون
صوفياجون

{-41-}{-41-}
نگاه عاشقانمون
حرفای شاعرانمون
قرار بی قراری و گرفتن بهانمون
لب دریا لب دریا
لب دریا لب دریا

قرار دل بردنامون
دوست دارم گفتنامون
برای هم به خاطر عشق قسم خوردنامون
لب دریا لب دریا
لب دریا لب دریا

گفتن قصه های خوب قصه خورشید و غروب
قصه نخلای جنوب
لب دریا لب دریا
صحبت ساحل امید دیدن قوهای سپید
دادن وعده و نوید
لب دریا لب دریا

قرار دل بردنامون دوست دارم گفتنامون
برای هم به خاطر
عشق قسم خوردنامون
لب دریا لب دریا
لب دریا لب دریا

دیدن پنهون شدن مثل یه خورشید توی آب
دیدن اون لحظه ای که آبها میشه رنگ شراب
لب دریا لب دریا
لب دریا لب دریا

وقتی به دریا می زنیم دست منو رها نکن
اون کسی که دوست داره تو از خودت جدا نکن
لب دریا لب دریا لب دریا لب دریا
sam
sam
ما امشبو میذاریم تو موندنی ترین دفتر خاطراتمون....
یه روز به بچه هامون میگیم...ما یه تیم داشتیم...یازده تا سرباز باغیرت داشت...
یه تیم که واسه باخت دقیقه نود یک بر صفر به آرژانتین...داورو فحش دادیم و اشک ریختیم از ناراحتی....
ما یه تیم داشتیم که کاری کرد دنبال برد و مساوی جلو آرژانتین باشیم...

ما یه تیم داشتیم با همه وجودمون واسه غیرتشون اشک ریختیم...

اونایی که شش هفت ماهه میگفتن بعد بازی گریه میکنیم...آره! ما گریه کردیم....ولی با افتخار و سر بالا....این تیم...افتخار همه ی ماس
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/31 - 23:38 ·
5
...
...
میخواستم زندگی کنم،راهم رابستند!
ستایش کردم.
گفتند:خرافات است،عاشق شدم
گفتند:دروغ است،گریستم!
گفتند:بهانه است،خندیدم..
گفتند:دیوانه است!!
"دنیارانگه داریدمیخواهم پیاده شوم"
DR ALI SHARIATI
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/31 - 15:50 ·
5
صوفياجون
صوفياجون



دیوارِ کوچه‌ی‌ ما هم‌سن‌ و سالمونه‌ !

اون‌ سرگذشت‌ِ نسل‌ِ خاکسترُ می‌دونه‌ !

ما آرزوهامون‌ُ رو آجراش‌ نوشتیم‌ !

گفتیم‌ که‌ تو جهنم‌ دنبال‌ِ یه‌ بهشتیم‌ !

تو بچه‌گی‌ نوشتیم‌ : یا مرگ‌ یا مصدق‌ !

نفت‌ُ ترانه‌ کردیم‌ ، ما بچه‌های‌ عاشق‌ !

تو فصل‌ِ نوجوونی‌ داس‌ُ چکش‌ کشیدیم‌ !

اعدامِ زنبقا ر ُ با داس‌ِ حیله‌ دیدیم‌ !

فصل‌ِ جوونی‌ِ ما دیوارِ خسته‌ی‌ سَرد ،

پیراهن‌ِ قشنگ‌ِ شب‌نامه‌ رُ به‌ تن‌ کرد !

از آسمون‌ صدای‌ بال‌ِ کبوتر اومد !

تقویم‌ِ خون‌ ورق‌ خورد ! گفتن‌ قُرُق‌ سَر اومد !

امّا نشد رهایی‌ شعری‌ بشه‌ رو دیوار !

ما جنگُ دوره کردیم تو بُهت‌ِ دودُ رگبار !

وقتی‌ شقیقه‌هامون‌ جوگندمی‌ شد آخر ،

تو آسیاب‌ِ صبرِ اون‌ جنگ‌ِ نابرابر !

دیوارِ کوچه‌ زخمی‌ از خنجرِ بلا بود !

شعرای‌ یادگاریش‌ با اشک‌ِ مادرا بود !

اون‌ زخما رُ پوشوندن‌ با رنگ‌ُ ننگ‌ُ انکار !

گفتن‌ : نوشتن‌ از عشق‌ ممنوعه‌ روی‌ دیوار !

ما پا به‌ پای‌ دیوار ویرون‌ شدیم‌ ، تکیدیم‌ !

حرفای‌ قلبمون‌ُ رو آجراش‌ ندیدیم‌ !

حالا دیگه‌ رو دیوار چیزی‌ نمونده‌ باقی‌ ،

جز آگهی‌ِ مرگ‌ِ هم‌کوچه‌های‌ یاغی‌ !

هم کوچه های یاغی !

چیزی نمونده باقی !

چیزی نمونده باقی ...
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه ، گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند: آخی خوب شد مرد ، راحت شدیم از این غذای تکراری!
این اسا واقعیت تلخ روزگار ما !..............{-60-}{-60-}{-60-}
sam
sam
اين دخي هاديگه شورشو در آوردن...!!!
اول ميگفتن ... mersi
بعد شد... merc
بعد شد... mer30
بعد شد mer21+9
ديروز يکيشون بهم پي ام داده... 67-15+{4 (mer{ (57+12
... ادامه
zoolal
zoolal
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﮔﻔﺘﻨﺪ :
ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ؟
ﮔﻔﺖ :
ﻋﻘﻞ ﺳﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻘﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﻮﻡ
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/17 - 12:25 ·
4
zoolal
zoolal
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﮔﻔﺘﻨﺪ :
ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ؟
ﮔﻔﺖ :
ﻋﻘﻞ ﺳﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻘﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﻮﻡ
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/17 - 12:24 ·
4
bamdad
bamdad
تاریک ترین مکـــــــــــــــــــــــ ـــــــــان دوزخ جایــــــــــــــــــــــ ـگاه کسانی است که
در بحـــــــــــــــــــــــ ــران های اخلاقی بی طــــــــــــــــــرفی پیشه میکنند!


...کمدی الهی _ دانتـــــــــــــــــــــ ــــــــه...

عاشق کمدی الهی دانته هستم
خوندید عایا؟
:)
zoolal
zoolal
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد
تو که رفتی همۀ ثانیه ها سایه شدند
سایه در سایۀ آن ثانیه ها خواهم مرد
شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند
موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد
آری یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
دلم برایت به اندازه این یک دنیا فاصله تنگ است
کاش می شد برگردی
کاش می شد منم با خودت می بردی
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/16 - 21:12 ·
7
zoolal
zoolal
تا تو رفتی همه گفتند:
" از دل برود هر آنکه از دیده برفت "
و به ناباوری و غصه ی من خندیدند . . .
آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که . . .
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/16 - 08:21 ·
2
رضا
رضا
bamdad بامداد نو مبارک .
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
شنیدم امروز تهران طوفان اومده{-15-}خدا روزی نصابای ماهواره رو رسوند : دی از همینجا این عید پر سودُ بهشون تبریک میگم{-7-}
bamdad
bamdad
من ترا می جویم از پس خاطره ها

یادم آمد روزی گفته بودی همه ی احساست

از پس واژه ی دل پیدا نیست

جان شیرین داری

در وجود پاکت می زند موج شعف

مهر بی اندازه

بار سنگین یکی عشق بزرگ

گفتن ساده ی من هم دارم عالمی عشق به تو

با همین خاطره ها شاد می ماند دل

من ترا می جویم

هر کجا می گذری

یاد من همره توست

{-41-}
دیدگاه · 1393/03/12 - 19:17 ·
3
zoolal
zoolal
تو مارپله زندگی مهره نباش که هرچی گفتن بگی باشه
همیشه تاس باشه که هرچی گفتی بگن باشه ...
دیدگاه · 1393/03/12 - 08:19 ·
5
عسل
عسل
@ElHaM14
الی جون تولدت مبارک دیره ولی بازم گفتنش که می ارزه{-21-}{-21-}{-21-}{-7-}{-7-}{-7-}
{-81-}{-81-}{-81-}{-97-}{-97-}{-97-}{-96-}{-96-}
{-135-}
صوفياجون
صوفياجون
سلووووووو من اوووومدم ولی داغون {-150-}{-150-}{-125-}{-68-}{-8-}
bamdad
bamdad
تو يه آزمون استخدام واسه سازمان سيا...

.

.

.

.

.

.

.

سه نفر به مرحله ي پاياني رسيدن


يه ايتاليايي .يه ژاپني ويه ايراني

آخرين امتحان اين بود كه به هركدوم يه تفنگ دادن و گفتن بايد اين اسلحه

رو بردارين وبرين تو اين اتاق و همسرتون رو بكشيد.مردايتاليايي به گريه

افتادوگفت:من نميتونم اين كارو بكنم

مرد ژاپني رفت تو اتاق وبا گريه برگشت وگفت منم نميتونم اين كارو بكنم

مرد ايراني رفت تو اتاقو بعد از چند دقيقه سروصداوجيغ و داداومدبيرون

.گفتن چيكار كردي؟؟؟؟؟

گفت تو اسلحه گلوله قلابي گذاشته بودن با صندلي كشتمش ...

{-18-}{-18-}
zoolal
zoolal
فروغ فرخزاد
گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند
نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم كه تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شكفتند
ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند
دل من ای دل دیوانه من ، كه می سوزی از این بیگانگی ها
مكن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس كن این دیوانگی ها
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 14:46 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
گفتند زیبا شده ای

خواستم ببینمت

دل نگذاشت ....

خوش به حال چشمهایشان

من را به قدر همین دل آب کنکانشان بس

آنها چه می دانند ؟؟؟

در من همیشه زیبایی ...
... ادامه
zoolal
zoolal
یادتان باشد ، شانس گفتن کلماتی رو دارید
که بعضیها حسرت آن را دارند کلماتی نظیر پدر ،مادر،....
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:22 ·
7
zoolal
zoolal
شیخ را گفتند : "وزیر مسکن اعلام کرده:
نياز به مسكن، از سال 92، كاهش می يابد!"
شیخ اندکی بیاندیشید و فرمود: "و نیاز به قبر، افزایش . . . !"
مریدان، های های بگریستندی و خود، جر بدادندی . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:13 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
در وادی تسلیم و رضا چون و چرا نیست
بیمار غمش را بجز از درد و دوا نیست

دوری نکن از حضرت معبود که معبود
نزدیک به قدریست که محتاج صدا نیست

گفتند حریفان سخنی چند ز وصلش
گفتند ولی درک سخن در خور ما نیست

جمعی ز وصلش نشناسند سر از پا
بی پا و سری در خور هر بی سر و پا نیست

در محضر سلطان خطا پوش خطا بخش
ای ترک خطایی بنشین جای خطا نیست

"دادند بپوشیم ندادند نپوشیم
ما را هوس پیرهن و شال و قبا نیست"

ما را نبود جز هوس بزم تو لیکن
در خدمت سلطان چه کنم جای گدا نیست

ساعی بگذر از خود اگر طالب مائی
زیرا که در این دایره جای من و ما نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 10:55 در دوستها ·
8
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ