یافتن پست: #گفتن

شهرزاد
شهرزاد
ناگفته های "نزدیک"...

افسوس معلم رياضي هيچ گاه حساب روزهاي نبودن و بي كسي تورا نگفت
معلم انشا هيچوقت نگفت كه از محبت به تو انشا بنويسيم
گله داريم كه هيچ كس جغرافياي ظهورت را برايمان ترسيم نكرد
تاريخ غيبت را برايمان شرح ندادن و نگفتن كه چه كرده ايم كه...
اينگونه...
به تاريخ نبودنت عادت كرده ايم..
معلم اجتماعي به ما نگفت كه در اجتماع ما كسي هست كه نظاره گر ماست،
به جان خودمان آقا!! نگفتن..
وگرنه پيش رويت اينهمه گناه نميكرديم؛
اشكها و خوشحالي پدر و مادرمان از كارنامه ثلث آخرمان هنوز يادمان نرفته است؛
اي كاش يادمان ميدانند كه كسي هم هست كه هر روز كارنامه اعمالتان را مي بيند و از اعمال ما شاد و از گناهان ما گريان مي شود؛
و حالا همچون روزهايي كه از نيامدن معلم سركلاس خوشحال ميشديم و مهم نبود كه چرا نيامده..
و بهتر كه امروز نيامده..
در غيبت "غم هايت" را .."غصه هايت" را فراموش كرده ايم و سرگرم بازي هاي دنيا شده ايم...
... ادامه
soheil
soheil
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن

که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من

چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان

چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت

که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم

که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي

به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا


شهريار
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/27 - 20:12 ·
6
soheil
soheil
"کاش دلها آنقدر پاک بود،
که برای گفتن دوستت دارم،
نیازی به قسم خوردن نبود."
دیدگاه · 1393/04/27 - 15:36 ·
4
✔♥Дℓɨ♥✔
10488042_477936799016633_2795310221574203216_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
را ز شرار عشق سوزاند (ع) / یک عمر شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که فرق او در محراب / گفتند مگر می خواند علی(ع) . . .
... ادامه
رضا
رضا
بعضی ها هستن کلا بیشتر از سنشون شرایط رو درک میکنن رشد فکریشون نسبت به هم سنهای خودشون بالاتره .
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
من وختی تو رشت دارم با خودم حرف میزنم : {-77-}

من اگــر شــانــس داشـتـیـمی از اولــش بــه دنـیـــآ نــامـوبـیـــــــــــم! {-201-}
مائده
مائده
می دهم که درختی باشم
در زیر تازیانه ی توفان و آذرخش
با پویه ی شکفتن و گفتن
تا رام صخره ای
در ناز و در نوازش باران
خاموش از برای شنفتن....

"محمد رضا شفیعی کدکنی"
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻋﺮﺍ ﺑﻪ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ؟ . . . . . . . ﺑﺎﺯﻡ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺩﺑﯿﺎﺗﺎ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ ﻋﺮﻭﺝ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ ..{-15-}
رضا
رضا
من برم و دیرتر میام کل سایت شخم بخوره :)
iman
iman
یه شب خونه نرفتم,فرداش مامانم پرسید کجا بودی?گفتم پیش دوستم!مامانم به 10تا از دوستام زنگ زد....

8تاشون گفتن این جا بوده


دوتاشونم گفتن هنوز اینجاس.



.
.
.
.
.

خودتون بعدشو حدس بزنید!

ازین دوستا باحال تر نیست:))
دیدگاه · 1393/04/21 - 16:17 ·
3
iman
iman
چن سال پیش با پسرخالم تو روضه با خودمون گلاب و بتادین برده بودیم وختی که گفتن چراغارو خاموش کنید ما هم تو یه کاسه بزرگ آب و بتادین و گلاب و قاطی کردیم و بردیم جلو ملت، اونا هم دست میکردن توش و میمالیدن به صورتشون چون فکر میکردن گلابه D: وختی چراغا روشن شد همه داشتن قالیارو از خنده چنگ میزدن D: هیچی دیگه قسمت بدش برا من این بود که فهمیدن کار من و پسرخالمه و یه کتکی خوردیم که تو تاریخ نوشتن
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/21 - 14:50 ·
1
صوفياجون
صوفياجون
سلووووو من اووومدم {-35-}{-35-}
الان تو اخبار شنیدم میخواد کد رشت عوض شه از 0131 به 0113 تغییر کنه من نمیخوام {-31-}{-16-} تازه همه شماره هامونم میخواد 8رقمی بشه کد شهسوارم عوض شدش از 0192 به 0115تازه فهمیدم چرا چون کد ساری 0151 {-15-}{-15-}{-9-}
رضا
14-6-24-1381413.jpg رضا
soheil
soheil
تا تو رفتی همه گفتند: که از برود هر آنکه از دیده رود

و به نا باوری و غصه ی من خندیدند

کاش می دانستی که در این عرصه ی دنیای بزرگ ،

چه غمـــ آلوده هاییستـــــ

کاش می دانستی که ...

از دل نرود هر آنکه از دیده رود!
دیدگاه · 1393/04/14 - 23:32 ·
6
soheil
soheil
Noosha
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
حامد@ پسر تنها
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی

سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم

بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود

یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت

سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت

اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش من بودم

باعث گرمی بازار شدش من بودم

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او

داد رسوایی من شهرت زیبایی او

بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او

شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او

این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد

کی سر برگ من بی سر و سامان دارد

چاره اینست و ندارم به از این رای دگر

که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر

چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر

بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر

بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود

من بر این هستم و البته چنین خواهدبود

پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی‌ست

حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی‌ست

قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکی‌ست

نغمهٔ بلبل و غوغای زغن هر دو یکی‌ست
mehrab
mehrab
و بر شما طعام و هرچیز پاکیزه حلال شد ، ونیز زنان پارسای مومنه ، درصورتی که مهر
آنها رابدهید و خود زناکار نباشید ،و زنان دیگررا در نهان و پنهانی به دوستی نگیرید ،وهرکه به دین و ایمان کافر شود
تباه شده و درآخرت از زیانکاران خواهد بود/مائده آیه ۵
جالبه ! از قدیمم گفتن اگه خودت آدم پاک و سر به زیری بوده باشی توی دوران مجردی و بعد ازدواج،پس از بابت زنت و پاک بودنش خیالت راحت باشه ، وگرنه ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/11 - 14:53 ·
4
mehrab
mehrab
خداوند واجب کرد ،
ایمان را برای پاک شدن از شرک /
نماز را برای منزه بودن از غرور و سرکشی /
زکات را برای وسیله بودن روزی /
روزه را برای آزمایش اخلاص /
حج را برای تقویت دین /
امر به معروف را برای اصلاح عوام /
نهی از منکر را برای جلوگیری از کم خردان /
صله رحم را برای زیاد شدن جمعیت /
دوری از دزدی را برای حفظ پاکدامنی /
زنا نکردن را برای پاک ماندن نسل انسان ها /
دروغ نگفتن را برای نمایان ساختن عضمت راستی /
نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/10 - 23:36 ·
3
mehrab
mehrab
هرچه عقل کامل تر شود ؛ سخن گفتن کمتر شود... / نهج البلاغه
دیدگاه · 1393/04/10 - 11:49 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
یکی از فانتزیام اینه که زنگ بزنم به خودم ، {-77-}{-137-}

بعد بگم الو ؟{-57-}

بعد خودم بگم : قربون الو گفتنت برم من !!!{-41-}{-44-}

بعدم خودم خجالت بکشم قطع کنم تلفنو …{-163-}{-44-}

چن دفه هم امتحان کردم {-72-}

ولی لامَصّب همش اِشغال بود ! نگرانم ! {-68-}{-172-}{-38-}

{-177-}{-177-}{-177-}
zoolal
ق.gif zoolal
گاهی دلتـــــــــ میخواهد
همه ی بغضهایتــــــــ
از نگاهتــــــــ خوانده شوند . . .
میدانی که
جسارتـــــــ گفتن کلمه ها را نداری . . .
اما یکــــــــ نگاه گنگــــــــ تحویل میگیری . . .
یا جمله ای
مثل : چیزی شده ؟؟!!!
آنجاستـــــــــ که
بغضتــــــــ رو با لیوانی از سکوتـــــــــ سر میکشی . . .
و با لبخندی سرد میگویی : نه هیچی . . . !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:00 ·
3
صوفياجون
عکس۰۹۶۵.jpg صوفياجون
4 دیدگاه · 1393/04/7 - 20:09 در طبيعت ·
6
zoolal
zoolal
بعضی وقتا سکوت می کنی
چون اینقدر ناراحتی که نمی خوای حرفی بزنی
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون واقعا” حرفی واسه گفتن نداری…
بعضی وقتا سکوت یه اعتراضه …
بعضی وقتا هم انتظار…
اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که
هیچ کلمه ای نمیتونه
غمی که تو وجودت داری رو توصیف کنه...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 16:56 ·
2
...
pay.png ...
خوشحالم که چه توی عمومی چه خصوصی رفتارم مبادی آداب بوده" توعمومی بهم نگفتن داداش توخصوصی بهشون بگم زن داداش! توچت روم هم که اصلا نرفتم... حاضرم هرکی بخواد.سوردموبدم خصوصیاموچک کنه کلا خصوصی وعمومیم یکیه.. ظاهروباطن یکی.. ....
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 13:16 ·
2
رضا
رضا
یک عده آدم بی فرهنگ کی میخوان یاد بگیرن . رفتن یه صفحه تو فیسبوک که به اسم حقیقی بوده البته وریفای نشده هر چی دهنشون بوده گفتن آخه تا 2 شب پیش که حقیقی رو بالا سرتون بود .
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/5 - 16:38 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-06-25_donbaler_1403723067773468_large.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
از ایرانی‌ها کرد / در کنفرانس خبری بعد از بازی با بوسنی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران اعلام کرد ایران نمی آید و از تیم ملی خداحافظی کرد. ;)
2 دیدگاه · 1393/04/5 - 12:07 در ورزش ·
9
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ