یافتن پست: #شکافت

bamdad
photo_2016-01-02_14-52-10.jpg bamdad
شکافته شدن دریاچه یخ زده بایکال
bamdad
photo_2015-12-09_18-05-40.jpg bamdad
پربازدیدترین عکس رویترز در اینستاگرام: شکافتن ابرها توسط هواپیما
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تخلف دردناک کادر درمان یک بیمارستان در خمینی شهر؛
شکافتن بخیه‌های بیمار خردسال به خاطر 150 هزار تومان!
کافی است به این پرونده که تاسف وزیر و مسئولان این عرصه را هم به دنبال داشته دقت کنیم تا پی ببریم که هزینه بخیه زدن زخم چانه یک کودک خردسال که می‌تواند ماحصل بازیگوشی روزمره یک کودک باشد، 150 هزار تومان شده است؛ آن هم در بیمارستانی دولتی! آیا با این حساب جا ندارد که از هزینه های درمانی دردهای بزرگ تر هراسان شویم؟
... ادامه
[لینک]
Mohammad
images Mohammad
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود
هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او می‌چکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
استاد سازگار
... ادامه
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
✔♥Дℓɨ♥✔
10488042_477936799016633_2795310221574203216_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
را ز شرار عشق سوزاند (ع) / یک عمر شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که فرق او در محراب / گفتند مگر می خواند علی(ع) . . .
... ادامه
محسن
محسن
بعضی از این آقایون
فک میکنن
راهنمای ماشینشون عصای حضرت
موساس !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
راهنما رو که زدن دیگه میپیچن ،
وظیفه بقیه هم اینه که شکافته
بشن ))
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/7 - 00:14 ·
3
...
...
دلم بدجوری هوای
پاییزای شمال روکرده...
یادش بخیر...
پاییزاکه برای تبلیغات دورزمین ونصب پلاکارد لیگ برترمیومدم
ورزشگاه””عضدی رشت””
محوطبیعت بکرشمال میشدم...
وبادوربین هندی کمم شکارمیکردم مه وبارون ولحظه های بیادموندنی رو...
آجی ترانه وداداشهنام عاشق کیش هستن ولی من همیشه شمال روترجیح میدم واستدلال میکنم که طبیعت کیش مصنوعیه وهمش سنگ وبناست ولی شمال بکره طبیعتش...
یه دفعه میبینی یه سنگ شکافته وازبینش
گیاه روییده...
... ادامه
Mostafa
Mostafa


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای

رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای

پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری

شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم

گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو

زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم

گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن

گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم

چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم

اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر

بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو

کآمد او در بر من با وی ماننده شدم

شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم

کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک

کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق

بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم

یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر

کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان

کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم
... ادامه
Mohammad
1344586929_9749ericf3b93jf4m9to.jpg Mohammad
ســــــــــــلام به همه :)

دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)
یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

parsa
parsa
بعضیام فک میکنن راهنمای ماشینشون عصای موساس!
راهنما رو که زدن دیگه میپیــــــــچن وظیفه بقیه َم اینه که شکافته بشن!
دیدگاه · 1392/01/26 - 14:12 ·
3
Mohammad
Hands_For_God.jpg Mohammad
بارالهـــــا ! آن سان کــه دریا را برای موسی شکافتی و نجاتــش دادی از تو مـــی خواهم که

بر محمــــــد(ص) و آل او درود فرستی و مرا از تنگناهایی که در آن گرفتـــار شــده ام وا

رهــانی و مرا از گشــایــش و فـــــرج زود رس بهره منــــدکنی به فضــل زحمتت ای

.
دیدگاه · 1391/12/28 - 02:12 ·
3
رضا
رضا
داستان کوزه ها و زن چینی
در سرزمین چین ، پیرزنی بود که هر روز به کنار رودخانه رفته و دو کوزه خود را پر از آب نموده و به منزل می برد .
یکی از این کوزه ها سالم و دیگری شکافته بود به همین دلیل کوزه سالم همیشه پر آب به منزل می رسید و کوزه شکافته تا نیمه .
این موضوع مدتها طول کشید و پیرزن هر روز با کوزه ای پر از آب و کوزه ای نیمه پر به منزل می رسید و بدون شک کوزه سالم سر مست این پیروزی بود و کوزه شکافته خجل و شرمسار از این ناتوانی.
سرانجام و بعد از دو سال کوزه شکافته زبان گشوده و با پیرزن درد دل کرد که من بسیار شرمسارم که بواسطه ناتوانی ام مقداری از آب درون خود را از دست می دهم و نمی توان آن را به منزل برسانم.
پیرزن لبخندی زد و گفت : مگر نمی بینی در کنار راه و سمتی که تو را در دست می گیرم چه گلهای زیبایی رشد کرده اند؟ من از این ناتوانی تو آگاه بودم به همین دلیل بذر این گلها را در این سمت راه کاشتم تا بواسطه تو آبیاری شوند. می بین چه گلهای زیبایی رشد کرده اند ؟ در حالی که در طرف دیگر گلی رشد نکرده است.

من این گلها را برای تزیین خانه ام استفاده می کنم ، اگر وجود تو نبود من این گلها را هم نداشتم .
همه ما دارای ضعفهایی هستیم لکن این شکافهای موجود در زندگی ماست که ما را به هم وابسته کرده و زندگی ما را به هم به طرز عجیبی پیوند زده است.پس لازم است که همدیگر را آنچنان که هستیم بپذیریم و به آنچه که برای ما زیبایی است بنگریم .
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
چای مینوشی حتی اگر دستانش را به دست نگرفته ای . و او هیچگاه نمیفهمد من در آرزوی دستهایت طعمی جز اشک را نچشیده ام . . . . "که به قهوه های شبانه پناه میبرم" . حتی اگر چشمانش خیره به تو نمانده باشد !! حتی اگر نیم نگاهی از دایره زلال چشمهایت خرجش نکنی . . . . چشمهایم از حسادت ترک میخورد میشکند میریزد بی اختیار میبارد . . . . و هنوز یاد نگرفته ام چشم به داشته های کسی ندوزم که وصله ی تن مرا "شکافته" و از آن خود کرده است
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/25 - 01:55 ·
2
Noosha
7966235.jpg Noosha
چای مینوشی حتی اگر دستانش را به دست نگرفته ای . و او هیچگاه نمیفهمد من در آرزوی دستهایت طعمی جز اشک را نچشیده ام . . . . "که به قهوه های شبانه پناه میبرم" . حتی اگر چشمانش خیره به تو نمانده باشد !! حتی اگر نیم نگاهی از دایره زلال چشمهایت خرجش نکنی . . . . چشمهایم از حسادت ترک میخورد میشکند میریزد بی اختیار میبارد . . . . و هنوز یاد نگرفته ام چشم به داشته های کسی ندوزم که وصله ی تن مرا "شکافته" و از آن خود کرده است . . . سا
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/24 - 23:21 ·
9
iman
AsanDownload.com-6171.jpg iman
پشت عقرب شکافته می‌شود تا بچه‌ها از آن خارج شوند
شهرزاد
295012_267274853359120_1706418755_n.jpg شهرزاد
نمی دانی چه دلگیرم، نمی دانی چه بشکسته
نمی دانی که از بغضی، وجود من شده خسته

دل سربسته ی مارا کسی نشکافت تا بیند
چه ها اندوخته از بدسگالی ها، از این دنیای دربسته

نسیم روح بخشی در هوای عاشقی بودم
از عمر خود گذشتم ، گم شدم، آرام و آهسته

چو تابیدی بسان رشته ی نوری به پستوی دل ساده
گمان کردم طلوع صبح امیدی و می تابی، شایسته

سکوت و سربزیری و غرورت را نفهمیدم
به تعبیری غلط این دلبری ها را نهادم اسم؛ وارسته

ولیکن عمر بگذشت و عیان شد نقش رخسارت
چه با تاخیر فهمیدم چه بودی و نمودی خویش برجسته

من از آغاز دل بستم، به دامان تو پیوستم
ندانستی کجایی، سرنکردی با نبودن های بایسته

تو را تصویر کردم با تصور های پنهانم
چه می دانستم این بازی چه مرموز است و سربسته

شدم شمعی که نورافشانم و راهت برم باخود
گرفتم دست سردت را بسی همراه و پیوسته

ندانستی مرا هرگز، نفهمیدی خودِ خودرا
ولی دیگر نمانده فرصت ترمیمِ این پیوند بگسسته
... ادامه
abbasali
untitled.bmp abbasali
<strong>کشتی هایش غرق نشده بودند اما سکاندار عزیز کشتی اش ... از پا و دست و چشم افتاده بود<br> سیزده ، چهارده ساله بود .<br> پدرش نگذاشته بود برود میدان با خودش گفته بود یک روز جبران می کنم. .<br>بیست و چهار ، پنج ساله بود<br> برادرش نگذاشته بود شمشیر بکشد، وقت ِ هجوم ِ نیزه ها به تابوت ِ برادر ِ بزرگترشان با خودش گفته بود یک روز جبران می کنم .. <br>سی و سه ، چهار ساله بود.<br> مَشکش را که زدند ؛ <br>حسرت ِ جبران کردن به دلش ماند<br> گفته بودند ایمان نمی آوریم. <br>گفته بودند معجزه بیاور ظهر بود که شق القمر رخ داد ماه با فرق شکافته افتاده بود...کنار رود ! <br>مرد که تنها آمد لبخند روی لبهای دخترش مرد.<br>مرد چیزی نداشت برای گفتن... عمود خیمه برادرش را که کشید ؛ <br>دخترک همه چیز را فهمید</strong>
... ادامه
تشنه لبان
1(91).jpg تشنه لبان
علی آمد و از حنجر سکوت، آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد و در محراب محبوب، به نماز با معشوق قیام کرد. لحظه‏ای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و زمانه را داغدار. فرق عدالت با خنجر کین شکافت.
... ادامه
دیدگاه · 1390/05/30 - 16:54 ·
3
تشنه لبان
gujg.jpg تشنه لبان
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع) یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع) وقتی که شکافت فرق او در محراب گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ