خدایا، در این لحظه و در تمام لحظات،
سرپرست و نگاهدار و راهبر و یاری گر و راهنما و دیدبان ولیّات
حضرت حجّه بن الحسن-
که درودهای تو بر او و بر پدرانش باد-
باش، تا او را به صورتی که خوشایند اوست
[و همه از او فرمانبری مینمایند]
ساکن زمین گردانیده،
و مدّت زمان طولانی در آن بهرهمند سازی ...
رضا
اصلأ گروه عکس نوشته واسش وجود خارجی نداره
هر مطلبی هم که اون تو بذاریم مثلأ من که جزو دوستانش هستم
نه فقط واسش نمایش داده نمیشه بلکه تو پروفایل منم نیست واسش!!!
چرا شیعیان به هنگام ذکر نام امام زمان (عج) دستان خود را بر روی سر خود گذاشته و از جای بلند می شوند؟
آیا حدیثی در این زمینه وارد شده است؟
در روایت معروف دعبل خزاعى شاعر اهل بیت (ع)، آمده است که وقتى قصیده مشهوری را خدمت امام على بن موسى الرضا (ع) مى خواند، هنگامى که به این بیت رسید:
خروج امام لامحالة خارج
یقوم على اسم اللّه والبرکات
ظهور امام (عج) قطعی است که ظهورش با نام خداوند و همراه با خیر و برکات است.
امام رضا (ع) دست بر سر نهاد و به عنوان احترام برخاست و از خداوند متعال فرج حضرت ولى عصر (عج) را در خواست نمود.[1]
2. درباره فلسفه برخاستن و دست در سر گذاشتن، روایتی ذکر شده است که علت آن را هم بیان می کند، (البته خود این روایت دلیل و منبع برای اصل این کار هم می تواند باشد):
از امام صادق (ع) سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» لازم است برخیزیم؟
فرمود: براى آن حضرت غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت آمیز مىکند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.[2]
________________________________________
[1] . امینی نجفی، عبدالحسین احمد، الغدیر، ج 2، ص361، دارالکتب الاسلامیة، تهران؛ قمی، شیخ عباس، منتهى الآمال، باب چهاردهم، فصل ششم، ص1127، چاپخانه احمدی، چاپ نهم، 1377.
[2] . صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص 640، مؤسسة السیدة المعصومة، 1419 قمری.
خیلی وقتتو نمیگیرم 30 ثانیه وقت بزار بخون . لایکم نمیخوام
_________________________________________
یکی هست در محله ما....
همه او را برای یک شب دوست دارند ..
حتی برایش آش نذری هم نمیبرند او با کسی
کاری ندارد خودش را میفروشد و نان شبش را میخرد
حاج آقا میگوید باید از محله برود چون همه جوانان مسجدی
را از راه به در کرده ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از
راه به در شدند ولی فاحشه با این همه مسجدی به
راه راست هدایت نشد
شاید فاحشه به کارش ایمان دارد
و مسجدی ها نه