یافتن پست: #آویز

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
درد دارد . . .



وقتی حالم در واژه ها نمی گنجد



حوصله ام برفیست با یک عالمه



قندیل دلتنگی از گوشه دلم آویزان



کافیست کمی"ها" کنید تا آب شوم. .
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/9 - 23:49 ·
1
Mostafa
Mostafa
ساقه طلایی به قدری جاذب رطوبته ، که پیشنهادم اینه در ابعاد بزرگ درست کنن

توی خونه های شمال آویزون کنن ، گلوم کویر میشه وقتی میخورمش !
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
......
درها به طنین های تو واکردم.
هر تکه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم
هستی ز نگاه.
بر لب مردابی، پاره لبخند تو بر روی لجن
دیدم،رفتم به نماز.
در بن خاری، یاد تو پنهان بود، برچبدم، پاشیدم به جهان.
بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن ، و به خود گستردن.
و شیاریدم شب یکدست نیایش، افشاندم دانه راز.
و شکستم آویز فریب.
و دویدم تا هیچ. و دویدم تا چهره مرگ ، تا هسته هوش.
و فتادم بر صخره درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتانم ، لرزیدم.
وزشی می رفت از دامنه ای، گاهی همره او رفتم.
ته تاریکی ، تکه خورشیدی دیدم، خوردم، وز خود رفتم، و رها بودم.
{-35-}{-35-}#سهراب_سپهری{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
....
دنگ... دنگ....
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذراست
می شود نقش به دیوار رگ هستی من.
لحظه ام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی الوده است
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر می گریم
گریه ام بی ثمر است.
و اگر می خندم
خنده ام بیهوده است.
دنگ... دنگ...
لحظه ها می گذرد.
آنچه بگذشت، نمی آید باز.
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لب سرد زمان ماسیده است.
تند بر می خیزم
تا به دیوار همین لحظه که در آن همه چیز
رنگ لذت دارد ، آویزم،
آنچه می ماند از این جهد به جای:
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم.
و آنچه بر پیکر او می ماند:
نقش انگشتانم.
دنگ....
فرصتی از کف رفت.
قصه ای گشت تمام.
لحظه باید پی لحظه گذرد
تا که جان گیرد در فکر دوام.
این دوامی که درون رگ من ریخته زهر،
وارهانیده از اندیشه من رشته حال
وز رهی دور و دراز
داده پیوندم با فکر زوال.
پرده ای می گذرئ
پرده ای می آید:
می رود نقش پی نقش دگر،
رنگ می لغزد بر رنگ.
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ:
دنگ... دنگ.... دنگ....
{-35-} {-35-}{-41-}
Mostafa
Mostafa
درخت مشکلات

نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد . آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد .....

عد با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .از آنجا می توانستند درخت را ببینند . دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت :


-(( آه این درخت مشکلات من است . موقع کار ، مشکلات فراوانی پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ،

دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند .))
... ادامه
Mostafa
Mostafa
داستان واقعی..
Mostafa
Mostafa
داستـان زیبـای خاطـره معلـم
saeid
saeid
میگن تو بهشت هر دانشجویی که بخواد ورزش کنه بجای کیسه بوکس
یه استاد از سقف آویزون می کنن که بهش مشت بزنه {-15-}
خدایا بهشت را قسمت همه دانشجوها بفرما... آمـــیـن !!!{-47-}{-47-}{-47-}
دیدگاه · 1392/04/7 - 12:37 ·
9
MahnaZ
941141_542398415811559_8943.jpg MahnaZ
{-57-}
36 دیدگاه · 1392/04/6 - 02:21 در Art ·
8
رضا
رضا
وضع امسال : هر داوطلب 2 صندلی در داره . به چه زبونی بگن شما رو خدا بیاین داشنگاه امتحان ندین قبول میشین
Mostafa
Mostafa
لغت نامه طنز فارسی به فارسی
Mostafa
5.jpg Mostafa
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم هست
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم
و قاب عکس تو را می آویزم...
دیدگاه · 1392/03/30 - 17:08 ·
6
♥هـــُدا♥
جــدایی (1724).jpg ♥هـــُدا♥
چشمهای خیــــس

ابروهای گره خورده

لب و لوچه ی آویزون

رنگ و روی پریده

اینا همه ش نشون میده حال طرف خرابه

نیاز داره به "یه شـــــــــونه"

خواهش میکنم دریغش نکنید...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/17 - 11:27 ·
6
LeilA
LeilA
میگن تو بهشت هر دانشجویی که بخواد ورزش کنه بجای کیسه بوکس

یه استاد از سقف آویزون می کنن که بهش مشت بزنه خدایا بهشت را

قسمت همه دانشجوها بفرما ... آمین !!!
... ادامه
حسین رضایی
حسین رضایی
تکنیک عمل دراین مسئله بسیاردخیل است. اگرافتادگی ها و چین و چروک و چربی ها به شکل دقیق و با حوصله برداشته شوند، رضایت زیادی درفرد ایجاد می کند و تا سال ها تاثیرآن برچهره فرد می ماند. ولی بعضی ازپوست ها قوام خوبی ندارند و پزشک باید به بیمارخود بگوید و او را دراین زمینه آگاه کند که چند ماه بعد ازعمل اولیه باید پوست های آویزان هم برداشته شوند. در واقع کاربه مرحله دوم می رسد
جهت اطلاعات بيشتر در مورد ماسک صورت به www.zibaeipoost.ir مراجعه کنيد.
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1392/03/14 - 14:31 ·
1
MahnaZ
MahnaZ
سلام mahsan به #شبکه_اجتماعی #نمیدونم خوش آمدی
Mostafa
Mostafa
نکاتـی مهـم برای آمـادگی لازم در برابر زلـزله
صوفياجون
mo7417.jpg صوفياجون

روی در اتاق
اگر نمی خواهید از یکی از درهای منزلتان استفاده کنید، مانند این اتاق نشیمن، جلوی آن کاناپه بگذارید و کنار آن تابلوهایی قرار دهید. برای آنکه حس یک دیوار کامل به اتاق خود بدهید، روی در یک آینه آویزان کنید. این کار موجب بزرگتر دیده شدن فضا و ورود نور بیشتر به اتاق می شود.
... ادامه
♥هـــُدا♥
h6322_1363697919866890_lar.jpg ♥هـــُدا♥
صداهایی که رشته ی باریک احساسم را می درند


و ضربان سکوت...


که می خواهند چشمانم را از حدقه بیرون بیندازند


آن قدر آرامم که با خود می اندیشم شاید مرده ام


اما دریغ از ذره ای خستگی...


بی انگیزه می اندیشم


و بی هدف می نویسم


دردی نیست که مرا بیازارد


و حتی اتفاق کوچکی که مرا بخنداند...


کودکی بودم که می خواستم بزرگ باشم


و بزرگی هستم


که با خاطره ی کودکی هایم


در اندیشه ی اینم که چگونه خود را از سقف اتاق بازی کودکیم


حلق آویز کنم


شاید کودکی بودم که

با ابهام آرزوی این که می خواستم خود را حلق آویز کنم بزرگ شدم


اما برای چه بمیرم؟


همان طور که از خود می پرسم برای چه زندگی کنم؟


نه نفرتی دارم از زندگی که بخواهم بمیرم


و نه هراسی دارم از مرگ که اشتیاق به زیستنم باشد


و چرا چیزی نپرسم؟


و در این ابهام ،پنهان شده ام


که چرا باید بپرسم؟


و این جا نقطه ی انسان است ...


نقطه ای که نه آغاز است و نه پایان


نقطه ای که همان حقیقت است


حقیقتی که می گوید:


" هیچ حقیقتی وجود ندارد"


حقیقتی که فریاد زنان می گوید:


" من دروغ ام... "
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/29 - 19:21 ·
3
Noosha
59991_483.jpg Noosha
ديدن تصوير با چشمان گريان پسرش اشكم رو درآورد. دنياي خيلي كوچيكي داريم... كاش يه كم مهربونترو يه كم عاشق بوديم. خوشبخت بودن اصلا كار سختي نيست فقط كافيه عاشق باشي يه عاشق كه بي بهانه عشق ميورزه. وقتي بي بهانه دوست داشته باشي وقتي بي بهانه محبت كني و وقتي بي بهانه ببخشي خوشبخت ترين فرد زميني. كاش همه ما فقط يك بار چنين حسي رو تجربه كنيم ديگه بي شك در وجود ما كينه و نفرت جا نخواهد داشت... بيائيد قدر زندگي و عشق و محبت رو بدونيم و از همين حالا حريص باشيم براي عاشق بودن... مرگ در همين نزديكي هاست و فرصت خيلي كمه براي عاشق بودن! ....
کاش بودین و میدید که چه حاشیه هایی داشت مراسم واقعا ملت عجیبی هستیم از هجوم عکاسان و مردم بر سر بازیگران و هنرمندان و عکاسی و فیلمبرداری با هزاران موبایل تا پا زیر لاستیک رفتن و آویزان شدن به درب اتوبوسهای واحد جهت رفتن به بهشت زهرا و درگیری و بحث بر سر سوار شدن بر اتوبوس ها .خانم بدیعی کاش از این همه جمعیت که امروز آمده بود کسانی باشند که به تو فکر کنند به کار بزرگت به یادداشت اول سالت به صحبتهای پسر فهمیده ات یا اصلا به یاد مرگ بیفتند و بیاندیشند ....
... ادامه
m-p
482242_10151622214044319_2090431326_n.jpg m-p
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
گاهی دلم می خواهد

یک نفر باشد، یک دیوانه .

یک دیوانه باشد که بغض داشته باشد،

غم داشته باشد

مانند من خسته از دنیا باشد ،

ترسیده باشد، تنها مانده باشد.

حس گند ظهر جمعه را فهمیده باشد.

یک نفر که بیاید و روبرویم بایستد با لبهای آویزان،

چشم های سیاه مانند روزگار

زل بزند به من با چشمان آماده بارش. چیزی نگوید،

چیزی نگویم، چیزی نخواهد، چیزی نپرسم

بفهمد با سکوت هم میتوان سخن گفت.

بیاید نزدیک، خودش را بیاندازد در آغوشم،

خودش را در بغلم گم کند، بغضش بترکد،

هق هق کند، اشک بریزد، کل زندگی را نا سزا گوید

صورتش و لباسم را خیس کند.

یک نفر باشد که به من تکیه کند،

که آرام بگویم «نگران نباش، من اینجا هستم»

یک نفر که آرام هم نشد، نشد.

فقط بداند که من آنجا هستم.
Mohammad
0.56205000.jpg Mohammad
شیرینی های محبوب چند صد ساله ایرانی
MONA
MONA
بهار می رسد اما زگل نشانش نیست
نسیم،رقص گل آویز گل فشانش نیست
جهان به جان من آن گونه سردمهری کرد
که در بهار و خزان،کار با جهانش نیست..
... ادامه
دیدگاه · 1391/12/29 - 02:26 ·
6
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
yfdq7i9xfk64wydpa5b.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
پسر جون

افتخار میکنی هرزه ای؟؟

افتخار میکنی هر روز با احساس یه دختربازی میکنی؟؟؟؟

و میری پزشو به دوستات میدی که با اینم اره؟؟؟

که همه آویزونتن؟؟؟

افتخار میکنی که بگی اهل تعهد نیستی و دختر واسه بازی دادنه؟؟؟

هی دختر جون ! با توام هستم !

افتخار میکنی که هرزه ای ؟؟؟

افتخار میکنی طرفتو با آهن پاره ی زیر پاش میسنجی ؟؟؟

افتخار میکنی که همه واسه س.ک.س دنبالتن تو هم بازیشون میدی ؟؟؟

احساس میکنین که خیلی شاخین که تو یه لحظه با هزار نفرین ؟؟؟

نه عزیز من

اینا افتخار نیست

عقدس ... کمبوده{-6-}
دیدگاه · 1391/12/29 - 01:13 ·
3
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ