تنها ترين تنها منم. دختری هستم از جنس تنهايي كه چشماني منتظر دارد و زخمهاي زمانه بر قلبش ، حكم مرگ را برايش صادر كرده است... انگاری يه عمر تنهام و خودم خبر ندارم .خدا جونم ازت يه خواسته بيشتر ندارم اونم اين كه منو خلاص کنی از این دنیا همين و بس فكرنكنم چيزه زيادي خواسته باشم ، ديگه قلبمو هر كسي شكسته دلمو هر كسي لهش كرد بسه ديگه بخدا دیگه بسه تو ديگه اذيتم نكن خلاصم کن ديگه،
وای آبجی جونم چی خوشمل نوشتی خیلی خوشمل بود به دل من که بد جوری نشست ......راستی امشب که شب قدره وقتی قرآن روی سرت گرفتی وداری تا خودش اوج می گیری برای منم دعا کن........راستی یادم شد بگم خیلی دوست دارم
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را مبادا گم کنم اهداف زیبا را مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی . . .
سسسسسسسسللللللللللاااااااااممممممممم آبجی خوشمله خودم ......شه طوری باز جمله می نویسی در حد ترکوندن ها یادت باشه کم کم دارم حسادت می کنم ........(شوخیدم )
آخ ساناز جونم اللهی من قربون دل مهربونت بشم عسیسم ....به خداکه خیلی جیگملی به جیگملی تو تاحالا پیدانکردم مهربون من ....من دعات کردم چه دیشب چه بقیه شبا هر کس وفراموش کنم تو رو فراموش نمی کنم مطمئن باش عسیس دلم
عشق چيست که همه از آن ميگويند؟ ع : عبرت زندگي, ش : شلاق زمانه, ق : قصاص روزگار اما افسوس و صد افسوس که شلاق زمانه را خوردم, قصاص روزگار را کشيدم, اما عبرت نگرفتم...........!!!!!!!!!!!
حاجتی در دل بی تابم داشتم... به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد. دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای ! و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟! .... و قسم می خورم که راست می گفت .
از همه چیز می ترسیم ... از زن ، از بچه، از همسایه، از بیماری، از وضع اقتصادی، از پرواز، از رییس شرکت، از ... همه چی زندگی پر شده از ترس و نگرانی و از طرفی از قرصهای آرمبخش ... لابلای ترسهای کهنه و نو دنبال چیزی میگردم که نیست ... ترس از خدا شرم از خدا هم باشه خوبه ، ولی متاسفانه نیست ... با خودم فکر میکنم این همه ترسهای جورواجور در وجودمون هست بخاطر اینکه ترس از خدا نیست اگه از خدا نترسی مجبوری از همه بترسی و اگه از خدا بترسی ترسهای دیگه برات بی معنی میشه ... انتخاب با ما ست ... آرامش رو باید در یاد خدا جستجو کنیم نه در قرصها...
مهم نیست که چه چیزی داریم ... مهم اینه که از داشته هامون چطور استفاده کنیم . با یک شمع و چند کتاب و معلم میشه شد بوعلی سینا . با یه کتابخونه بزرگ و مدارس آنچنانی و معلم های خصوصی میشه هیچ چیز نشد. انتخاب با ماست ...
مهمترین امتحانات زندگی رو باید زمانی بگذرونیم که امتحانات درس و" مشقی " مون رو به پایان رسوندیم ... امتحان های کوچیک مقدمه ی امتحانات بسیار بزرگتر تو زندگیمون هستن ... تا وقتی که به زمان صفر برسیم باید آماده گذروندن هر امتحانی باشیم ... گاهی امتحان در لحظه ایه که انتظارش رو نداریم ...
فزت و رب الکعبه...فرارسیدن ایام شهادت پدر یتیمان کوفه مولا و مقتدایمان علی بن الب طالب را به شما تسلیت عرض میکنم...
1390/05/28 - 12:33وای آبجی جونم چی خوشمل نوشتی خیلی خوشمل بود به دل من که بد جوری نشست ......راستی امشب که شب قدره وقتی قرآن روی سرت گرفتی وداری تا خودش اوج می گیری برای منم دعا کن........راستی یادم شد بگم خیلی دوست دارم
1390/05/28 - 17:19فکر کنم شما اشتباه گرفتی من آبجی نیستم...من داداشم...یاعلی
1390/05/28 - 17:56ببخشید اما من برای ساناز نوشتم اگه اشتباه شده ببخشید دیگه ......معذرت می خوام دیگه تکرار نمی شه
1390/05/28 - 21:47اشکال نداره خواهش می کنم...یاعلی
1390/05/29 - 00:14فدات سوگند جونم منم خیلی خیلی دوستت دارم عسیسمی
1390/05/29 - 17:09این شبا حتما به یادتم مطمئن باش واست کلی دعا میکنم خانومی
توم واسه من دعا کنم گلم
ممنون آقا علی منم تسلیت میگم
1390/05/29 - 17:10