تنها ترين تنها منم. دختری هستم از جنس تنهايي كه چشماني منتظر دارد و زخمهاي زمانه بر قلبش ، حكم مرگ را برايش صادر كرده است... انگاری يه عمر تنهام و خودم خبر ندارم .خدا جونم ازت يه خواسته بيشتر ندارم اونم اين كه منو خلاص کنی از این دنیا همين و بس فكرنكنم چيزه زيادي خواسته باشم ، ديگه قلبمو هر كسي شكسته دلمو هر كسي لهش كرد بسه ديگه بخدا دیگه بسه تو ديگه اذيتم نكن خلاصم کن ديگه،
وقتی می روی تمام چیزهای عادی یادگاری می شوند حساس می شوند ترک بر می دارند بر مبل نمی شود نشست که تو آنجا نشسته بوده ای هوا را نمی شود نفس کشید که عطر تو آنجا بوده است وقتی نیستی همه چیز تو را یادآوری می کند تو را و نبودنت را...
نمي نويسم ..... چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني حرف نمي زنم .... چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي نگاهت نمي كنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني صدايت نمي زنم ..... زيرا اشك هاي من براي تو بي فايده است فقط مي خندم ......
زائری بارانی ام اقا به دادم میرسی؟ <br><br>بی پناهم خسته ام تنها به دادم میرسی؟<br><br> گرچه اهو نیستم اما پر از دلتنگی ام <br><br>ضامن چشمان اهو ها به دادم میرسی؟ <br><br>میلاد با سعادت اما رضا (ع) رو به همه نمیدونمی ها تبریک میگم
من میخندم<br> من راه میروم<br> من حرف میزنم <br>من گناه میکنم<br> من گریه میکنم<br> وتو آن بالا میبینی<br> اما همین جا کنارمی<br> ومن!!<br> تو را از یاد برده ام<br> رب تنهایی های من....
جمعه هم آمد ولی آن جمعه ی دلخواه نیست <br><br>بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست<br><br>عشق اینجا بین آدم ها غریب افتاده است <br><br>در بساط خالی ما آه حتی آه نیست ...
خداوندا تو خیلی بزرگی و من خیلی کوچک<br><br> ولی جالب اینجاست که ....<br><br>تو به این بزرگی من کوچک را فراموش نمیکنی ؛<br><br> ولی من به این کوچکی تو را فراموش کرده ام . . .