تنها ترين تنها منم. دختری هستم از جنس تنهايي كه چشماني منتظر دارد و زخمهاي زمانه بر قلبش ، حكم مرگ را برايش صادر كرده است... انگاری يه عمر تنهام و خودم خبر ندارم .خدا جونم ازت يه خواسته بيشتر ندارم اونم اين كه منو خلاص کنی از این دنیا همين و بس فكرنكنم چيزه زيادي خواسته باشم ، ديگه قلبمو هر كسي شكسته دلمو هر كسي لهش كرد بسه ديگه بخدا دیگه بسه تو ديگه اذيتم نكن خلاصم کن ديگه،
روزگارا که چنین سخت به من می گیری، <br>با خبر باش که پژمردن من آسان نیست<br> گر چه دلگیرتر از دیروزم <br>گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند <br>لیک باور دارم<br> دلخوشی ها کم نیست زندگی باید کرد!!!
آن رفته ز دیده از دل من نرود<br> پروا کنم از عشق تو؟پروا؟...<br>هرگز سرپوش نهم بر دل رسوا؟..<br>.هرگز گفتند ز دیده رفته از دل برود<br> رفتی تو ز دیده از دل اما هرگز