یافتن پست: #امین_پور

صوفياجون
صوفياجون

{-35-}


هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
MahnaZ
MahnaZ
آواز ی ما ، در شکست
حق با بود ، صدا در شکست
آن روزهای که دیدم ، بود
پرید و خاطره ها در شکست
( )
MahnaZ
MahnaZ
خورده ی و
کرده ی و به
یک دویدیم و رسیدیم
و به یک نرسیدیم

... ادامه
دیدگاه · 1392/06/18 - 13:43 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
z228_left.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
مائده
مائده
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست....
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ِ ناشناس ِ شهر احساس گنگ آشنایی می کند گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می کند .
دیدگاه · 1391/12/4 - 15:26 ·
fahimeh
fahimeh
لبخند تو خلاصه خوبیهاست لختی بخند خنده گل زیباست پیشانیت تنفس یك صبح است صبحی كه انتهای شب یلداست در چشمت از حضور كبوترها هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست رنگین كمان عشق اهورایی از پشت شیشه دل تو پیداست فریاد تو تلاطم یك طوفان آرامشت تلاوت یك دریاست با ما بدون فاصله صحبت كن ای آن كه ارتفاع تو دور ازماست
fahimeh
fahimeh
من سالهای سال مردم تا اینکه یک دم زندگی کردم..... تو می توانی یک ذره یک مثقال ............مثل من بمیری.
شهرزاد
شهرزاد
این روزها که می گذرد هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که می آید
روزی که آسمان
در حسرت ستاره نباشد
روزی که آرزوی چنین روزی
محتاج استعاره نباشد
ای روز آفتابی
ای مثل چشم های خدا آبی
ای روزِ آمدن
ای مثل روز، آمدنت روشن
این روزها که می گذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم
اما با من بگو
که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

شهرزاد
pixnama_com_d27570af47e9214d2515f42c67e13930_32.jpg شهرزاد
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است#

دیدگاه · 1391/07/7 - 20:59 ·
8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ