یافتن پست: #استان

bamdad
bamdad
بارانی که روی این شهر می بارد

روی استانبول نیز خواهد بارید

همین طور روی لندن

یک شب

پراگ

و یا باکو

هر کجا باشی

یک شب

به یاد نخستین دیدار

دل تو نیز خواهد شکست

مثل دل من

زیر بارانی که از ابر خاطره ها می بارد .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 23:21 ·
6
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
20دليل كه به دختر بودنتان افتخار كنيد

۱- هيچ وقت مجبور نيستي به تعداد موهاي سرت بري خواستگاري.

كافيه فقط يه “بله” كوچولو بگي اونم با هزار منت و ناز و كرشمه.

۲- به سادگي آب خوردن مي توني چند تا پسر رو تو كوچه به جون هم بندازي.

(روشش رو خود خانما بهتر مي دونن.پس نيازي به نوشتن نيست!!)

۳- هيچ موجود ديگه اي مثل تو تا اين حد ريزبين و بادقت نيست كه در يك نگاه،

مارك كفش زري خانم يا مدل موهاي كبري جونو بفهمه.

۴- خوب مي توني نقش بازي كني.

۵- آنقدر زود همه چي رو مي گيري كه شش سال زودتر از اقايون به تكليف

مي رسي.

۶- بزرگترين پوئن:خيالت از بابت سربازي راحته!صد سال سياهم كه دانشگاه قبول ن

شي ككتم نمي گزه.

۷- تو اماكن عمومي با خيال راحت مي توني جيغ و داد راه بندازي چون به هر حال

كي وجودشو داره كه رو يه دختر صداشو و احيانا خدايي نكرده دستشو بلند كنه؟!!

۸- در تاريخ جهان به زيركي معروفي.

۹- مي توني هزار بار هم فيلم رومئو و ژوليت رو ببيني و باز گريه كني.

۱۰- و مهم تر اينكه هيچ وقت از گريه كردنت خجالت نمي كشي.

۱۱- يه چيز باحال:هم دامن مي پوشي و هم شلوار!

۱۲- بهشتم كه زير پاي امثال ماست.

۱۳- فقط تويي كه مي دوني بوي خاك بارون زده تو شباي پاييزي چه جوريه.

۱۴- از قديم گفتن:پشت هر مرد موفقي زني باذكاوت بوده.

۱۵- هيچ كي نمي دونه دقيقا تو فكرت چي مي گذره؟فرويد، پدر روانشناسي جهان

گفته:بزرگترين سوالي كه هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نيافته

ام اين است كه يك زن چه مي خواهد؟

۱۶- چند تا از جنگ هاي بزرگ تاريخ جهان به خاطر عشق شديد مردها به جنس

تو بوده.

۱۷- نماد الهه عشق، زيبايي، جنگ و عقلانيت در يونان باستان به شكل زنه.

۱۸- يادت باشه كه خداوند، تمام جهان رو به خاطر بركت وجود يك زن افريد.

(خانم فاطمه زهرا)

۱۹- با اينكه از مردا ضعيف تري ولي لازم نيست صدتا كلاس كاراته و تكواندو و از اين

جور چيزا بري…به يه چنگ و گيس كشي بسنده مي كني.

۲۰- هزار جور مدل خنده ،داري كه هر كدوم رو يه موقع تحويل بقيه مي دي.
... ادامه
رضا
browser-share-report-chart-may-2014.png.jpg رضا
zoolal
zoolal
کوتاهترین داستان عشقی
روزی مردی از یک دختر پرسید:
آیا با من ازدواج می‌کنی؟
دختر جواب داد: نه
و از آن پس مرد شاد زیست،
به ماهیگیری و شکار رفت،
کلی گلف بازی کرد،
تمام مسابقات فوتبال را دید
و با هرکه دلش خواست رقصید.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 19:29 ·
6
عسل
esm.gif عسل
اینم اسم من به فارسی باستان{-7-}{-2-}
دیدگاه · 1393/02/30 - 16:34 ·
9
حمید
1برفی.jpg حمید
در من

آدم برفی ای ست

که عاشق آفتاب شده ..

و این خلاصه ی همه،

داستان های عاشقانه جهان است
zoolal
zoolal
داستان زیبا را بخوانید و در صورت تمایل آن را برای دوستان خود ارسال کنید
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت :کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/23 - 20:51 ·
2
zoolal
zoolal
حواستان باشد

شهابی که از زندگیتان میگذرد ، ممکنه فقط یه کرم شبتاب بزرگ باشد . .
دیدگاه · 1393/02/19 - 21:21 ·
3
صوفياجون
1975274_1422933001301907_8520001016929182319_n.jpg صوفياجون
، گاه‌شماری باستانی مردمان کوهستان‌های گیلان و مازندران است که به نام‌های گاهشماری گالشی، گاهشماری دیلمی و گاهشماری گیلان باستان نیز معروف است. این تقویم، از گاه‌شماری‌های خورشیدی‌ست که در میان گیلک‌زبانان کوهستان‌های گیلان و غرب مازندران (گالش) رایج بوده‌است و البته برخی از پژوهشگران معتقدند که این تقویم در میان گیلک‌زبانان جلگه‌نشین (گیله‌مرد) نیز رایج بوده‌است.[۱]
نوروز ما
از ۱۷ مرداد شمسی هجری آغاز می‌شود و تا ۱۵ شهریور ادامه دارد. این ماه و روز اول آن، آغاز سال دیلمی است و در بزرگ‌داشت آن شعله نوروزی (نوروزِ بلnoruzəbal) می‌افروختند و جشن آغاز سال می‌گرفتند.
کورچ ما
از ۱۶ شهریور تا ۱۴ مهر ماه هجری شمسی می‌باشد. در این ماه، کوه‌نشینان کم‌کم از کوه‌ساران سربلند به سوی جلگه‌ها سرازیر می‌شوند.
اریه ما
از ۱۵ مهرماه تا ۱۴ آبان هجری شمسی.
تیر ما
از ۱۵ آبان تا ۱۴ آذر طول می‌کشد
موردال ما
۱۵ آذر تا ۱۴ دی ماه هجری شمسی. کوه‌نشینان، لاشه گوسفند و گاو را مردال گویند.
شریر ما
۱۵ دی تا ۱۴ بهمن هجری شمسی.
امیر ما
۱۵ بهمن تا ۱۴ اسفند. به معنی نمیرماه، یا جاودان یا مهرماه دیلمی است. شانزدهم این ماه، امیر ِ مای هشت و هشت، یعنی ۱۶ مهرماه است که همان مهرگان معروف می‌باشد.
آوَل ما
از ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین هجری شمسی (چون اسفندماه در سال‌شماری هجری شمسی ۲۹ روزه‌است) طول می‌کشد.
سیا ما
از ۲۱ فروردین تا ۱۹ اردیبهشت هجری شمسی.
دیا ما
از ۲۰ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ماه هجری شمسی.
ورفًنه ما
از ۱۹ خرداد تا ۱۷ تیر ماه هجری شمسی. ماهی که برف نمی‌آید، اوج گرما.
اسفندار ما
۱۸ تیر تا ۱۶ مرداد ماه هجری شمسی.

منبع : گاه‌شماری گیلانی. مسعود پورهادی. نشر ایلیا
... ادامه
صوفياجون
10312635_1423031661292041_5663590310562923894_n.jpg صوفياجون
...
تغییر نام عمدی شهرهای گیلان از زبان گیلکی به فارسی

وقتی یک محقق چنین تصور کند که مردم منطقه، «صومعه» را لهجه‌دار و به غلط «صوما» می‌خوانند، باید هم سوماسرا (sumäsarä) را صومعه‌سرا!!! ثبت کند و ما هرچه فکر کنیم ربط بین صومعه و سوماسرا را نیابیم.
و به همین خاطر است که هرگز نفهمیدیم که چرا کوجه‌اسبان (kujesbän) را اصفهان کوچک! یا همان کوچصفهان ثبت کرده‌اند. وقتی دلیل این اشتباه‌ها را نفهمیدیم دست به داستان‌سرایی و خلق وجه‌تسمیه‌های مسخره می‌زنیم.
لونَیْ (lonay) هم شد لونَک (لابد بر وزن پونک!) و لاجُؤن (läjon) هم تبدیل به لاهیجان شد و یا نام پولُرود (Pulorud) در روی نقشه‌ها، تبدیل به پُل‌رود (رودی با یک پل!) می‌شود و هیچ‌کس نیست که بگوید: پل که واژه‌ای فارسی است و در گیلکی، پل را پورد می‌گویند.

از این میان، دوست دارم وجه‌تسمیه واقعی سه اسم‌مکان را که به اشتباه ثبت شده‌اند نقل کنم:
اَته‌کو (ate-ku)، یعنی همان کوه معروف در جنوب لنگرود که امروزه همه به جز مردم محلی آن را «عطاکوه» می‌نامند. اته‌کو یعنی کوه رو به آفتاب. اَته از اَفتُؤ (aftow) یا آفتُؤ گرفته شده است و هیچ ربطی به نام آقایی به نام عطا ندارد!!! این قضیه در فرهنگ گیل و دیلم پاینده لنگرودی و نیز فرهنگ مرعشی به صراحت عنوان شده است.

منطقه‌ای که امروزه به آن جواهردشت گفته می‌شود، آن‌طور که از اهالی محلی آن شنیده‌ام جؤردشت (جؤر به معنای بالا) نام دارد. گرچه امروزه مردم محلی نیز جواهردشت بودن جؤردشت را کم‌کم باور کرده‌اند!

و دیگری، دیله‌مؤن (dilamon)، همان منطقه باستانی است که دیلمان (deylamän) ثبت شده است. دیل (dil) یعنی محوطه محصور. مانند گؤدیل (gow dil) به معنی جای محصور برای نگهداری گاو. دیل در برابر سرا (sarä) یا سارا (särä) به معنی جای باز و بدون دیوار است. جانِ دیل (jäne dil) هم معنی درون ِ جان و خیلی عزیز را می‌دهد.
مؤن(mon) نیز پسوند مکان بوده و بر استقرار و ماندن و سکون در برابر حرکت دلالت می‌کند. (در فارسی خانمان، گفتمان و…)
بر همین اساس؛ لوله‌مؤن یا لوله‌مان(lulamän) : نیستان. شلمؤن(shalmon) : جایی که شله (نوعی پیله ابریشم) وجود دارد. آله‌مان(älamän) : جایی که آل (نوعی پرنده) ساکن است.

منبع :"سایت ورگ"
... ادامه
صوفياجون
10306320_682227685172497_4393883055906399873_n.jpg صوفياجون
می دونین این مکانی که توی محله سبزه میدان ( به سمت آفخرای) رشت هست چیه ؟
مقبره استاد ابراهیم پورداوود ایران‌شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان که در سال 1347 در این مکان به خاک سپرده شده
... ادامه
lavani
lavani
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این قصه’ جانسوز نگفتن تا کی ؟
سوختم ، سوختم این راز نهفتن تا کی ؟
روزگاری من و دل ساکن کوئی بودیم
ساکن کوی بت عربده جوئی بودیم
عقل و دین باخته ، دیوانه’ روئی بودیم
بسته’ سلسله’ سلسله موئی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش ، این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش ، ه
: نرگس غمزه زنش ، این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش ، هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنائی او
داد رسوائی من ، شهرت زیبائی او
بس که دادم همه جا شرح دلارائی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشائی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
چاره این است و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل آرای دگ
: بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/18 - 21:47 ·
3
شهرزاد
شهرزاد
گابریل گارسیا مارکز یکی از معدود نویسندگانی بود که می‌توانست ورای عرف داستان بگوید و کلمات را کنار هم بچیند.
وقتی از او می‌پرسند چه رنگی را دوست داری نمی‌گوید قرمز یا آبی یا سفید. می‌گوید رنگ دریای کارائیب در ساعت ۳ بعدازظهر وقتی آفتاب مایل می‌تابد.
... ادامه
Majid
Post-092.jpg Majid
« دانلود گفتگوي مجيد خراطها در شبكه استاني بندر عباس »

اين گفتگو به صورت كامل ضبط شده و در دو پارت براي دانلود قرار گرفته است

كه پارت اول با دو كيفيت و پارت دوم با يك كيفيت قرار گرفته است

ابتداي پخش اهنگ مسافر صدا قطع ميباشد كه اين اشكال از طرف شبكه خليج فارس ميباشد

اما در دقايق پاياني پارت دوم صدا قطع ميباشد كه اشكال از تبديل فرمت است

كه با پلير هاي مختلف امتحان كنيد و در هنگام پخش، فايل را به جلو نزنيد تا بدون مشكل پخش گردد
... ادامه
Majid
Majid
بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Morteza
Morteza
اخرین اهنگ البومم به سلامتی ضیط شد اینم متنش


این سیگارایی که من می کشم همون اشکایی که نمی تونم بریزم

نسخ که می شم هفت هشتا در میون نفس می کشم

روز ندارم یعنی شبم می شه شب و با یه سری هله هوله تلف می شه وقت

فاصله که می گیره این لب با لب پشت بند هم روشن می شه نخ با نخ

دنیای بی ناموس هم هی جفت شیش میاره این غم نرفته پشتیش میاد

یه رفیق دارم که جینگ خودمه جدا از اینایی که ریخته دورم زیر پا له می شه

با لباس سفیدش ولی بازم نمیره از کنار رفیقش

اولیشو رضا سال هشتاد و هفت روشن کرد تا بکنه درداشو کم

ولی حالا اگه بخوای غمات بمیره دیگه روزی یه پاکتم جواب نمیده

یه اتاق دودی مثل هوای تهرون تاریکه و تب مثل شبای زندون

سرطان چیه که عامل اصلیش داداش، سرطان دلِ مائه که گندید داداش بی خیال

نمی شه که گله کرد یا که امروزو به فردا گره زد

شاید فردا همه فقط صدام بمونه تو هم سر خاک من بکنی گریه مَرد

tanha rafigho doste samimim toyi to

بی حسم ولی مثل اینکه تنم گرمه پس زندم انگاری خفم کرده

همه کامای حبس دورم دود غلیظ تو این اتاق تاریک مثل یه کور مریض

تن لشم به اشتباه زاییده شد رفت جوونیمم به اصطلاح گ … شد رفت

من مرامی از دوستا ندیدم سر پام زیر سایه اُستا کریمم

تنهایی خوشم با تو خوشترم وقتی رفیق تو رگیا مارو دور زدن

تو موندی جز تو هیشکی نیست هر چی لاشخور بود شد شیفت دلیت

کام بده تا دردی نمونه بامرام معرفتت می ارزه به تموم آدما

ضد حال زیاد زده زندگی به من ولی دایورت کردم رو قلقلی چپ

tanha rafigho doste samimim toyi to

بخند و بگو رو به راهی حتی شده به زور، به زور گاری

همه می خوان داستانو ماست مالی کنن نخو پر می کنن تا پاس کاری کنن

من بازیکنم بشم گل نمی زنم رفیقای قدیمیمو دور نمی زنم

سیگارو می گم رفیق فابریک دودی که هنوز به لب من کام میده لوتی
... ادامه
Mohammad
ZHmf8o7vci.jpg Mohammad
قدیمی ترین عکس از چهار راه استانبول تهران
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
شما راجع به چیست ؟ :)

آیا از این حرکت راضی هستید ؟ {-30-}
zoolal
zoolal
سلام بر همه مخصوصا خان داداش گلم ببخشید
zahra
zahra
سیگار رو واسه مشکلای خارجیا ساختن
اگر میخواستن طبق استانداردای مشکلات ایرانی بسازنش
الان سیگار باید یک متر بود در قُطر ۵۰ سانت !
دیدگاه · 1393/02/8 - 10:48 ·
6
رضا
رضا
چی شد دیگه نه خبری از پارتی هست نه خبری از تفسیر سریال و فیلم هست ؟
bamdad
bamdad
وقتی به خاطر پری قصه ها بخوای قهرمان داستان بشی ،

آخرش چیزی نخواهی شد ؛ جز همون کلاغی که به خونش نرسید !
دیدگاه · 1393/02/2 - 18:55 ·
7
Morteza
1017122_485994338186420_98744942_n.jpg Morteza
هیس دختر ها فریاد نمیزنند! هیس دخترها بلند نمیخندند! هیس دخترها حقی ندارند! هیس دخترها باید ارام زندگی کنند! هیس دخترها باید درد را تحمل کنند! هیس دخترها باید بسوزندو بسازند! هیس دخترها باید ظلم و حرف زور را قبول کنند! "فقط به جرم دختر بودنشون!! هیس دخترها باید تحمل کنند و اعتراض نکنندهیس دخترها حتی حق اینو ندارن که عکسشون روی اگهیه ترحیمشون چاپ بشه! هیس دخترها باید ارام بمیرند!! و این داستان ادامه خواهد داشت... . . حق حضانت برای تو درد زایمان برای من، نام خانوادگی برای تو، زحمت خانواده برای من ، چهار عقد برای تو، حسرت عشق برای من، هزار صیغه برای تو، حکم سنگسار برای من، هوس برای تو، عفاف برای من این بود ازادی و برابری حقوق برای زن و مرد. . . هيس دخترها حق اعتراض ندارند. . .!!
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
باحال
يا نام مردمان بومی بود که در گيلان امروز و بخش هايی از مازندران می زيستند. ديگر قوم ها, مثل آشوريها, يونانيها و مادها آنها را به نامهای کادوسيان, آمردان و گلان(گيلان) می ناميدند. همانطور که مثلا آلمانی ها به نامهای ژرمن, دويچ, توسک و آلمانی ناميده می شوند. به روايتی کادوسيان خود شامل سه قبيله خويشاوند: کادوسيان, آمردان و گلان بودند. باری نام سرزمين گيلان ماخوذ از نام قوم باستانی ساکن ساحل جنوبی دريای مازندران يعنی کادوسيان و يا گلان است ریشه ی نام شهرهایی از گیلان
آستارا
در گذشته چون در منطقه آستار مرداب ها و باتلاق های زيادی بود، کاروان هايی که از آن جا می گذشتند بسيار آهسته و با احتياط بايد از آن منطقه می گذشتند, و آن منطقه را آسته رو يا آهسته رو می خواندند, که کم کم به تبديل شد{-57-}{-41-}{-35-}
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ