یافتن پست: #استان

Mostafa
Mostafa
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ:
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﺐﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ ، ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﯿﺎﺩ، ﯾﺎﺩﺑﺎﺑﺎﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺗﺮﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ!
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
... ﻣﻦ ﺍﺣﻤﻖ ﺣﺮﻑﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺧﺎﮐﯽ.
۲۰ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ
ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼﮐﺮﺩﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﺪ. ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞ، ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ، ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﮑﻤﯽ ﺑﺎﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ!!
ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺟﻨﮕﻞ، ﺭﺍﺳﺖﺟﺎﺩﻩ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﻭ ﮐﺮﻓﺘﻢ ﻭ
ﻣﺴﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ.
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺗﻨﺪ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺑﯽ ﺻﺪﺍﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺗﻮﺵ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪﻓﮑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻨﻢ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻡ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻋﻘﺐ ﺟﺎﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺎﻻ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺸﮑﺮ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﭘﺸﺖﻓﺮﻣﻮﻥ ﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﻠﻮ ﻧﯿﺴﺖ!!
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ!
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﮐﻪﻣﺎﺷﯿﻦ ﯾﻬﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﻭ ﺟﻮﺭﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﻮﺭ ﺭﻋﺪﻭ ﺑﺮﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﭘﯿﭻ ﺟﻠﻮﻣﻮﻧﻪ!
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺣﺘﯽ ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺩﺭﻩ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻪﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮﭼﺸﻤﻢ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ، ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭼﺮﺧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﺩﻩﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﻣﺪﺕ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ.
ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖﺩﺭﻩ ﯾﺎ ﮐﻮﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﭙﯿﭽﻮﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﯾﻪ ﻧﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.
ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﺭﺍﺯﺵ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻭﻟﻮ ﺷﺪﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖﺑﻮﺩﻧﺪ
ﯾﻬﻮ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺧﯿﺲ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺗﻮ،
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﻣﻤﺪ ﻧﯿﮕﺎ! ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﻤﻘﯿﻪﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
x1tvgpa99auqvgdmg5jm.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
یب.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
( ) = {-57-}

گيلانيان از قديم بر اين باور بوده اند كه اجراي آيين چهارشنبه سوري پليدي ها را از انسان زدوده و سلامتي را به ارمغان مي آورد. خيمه شب بازي يكي از نمايشهاي پيشواز از نوروز است كه تا چهل سال پيش نيز در شهرهاي گوناگون گيلان اجرا مي شد كه آنرا «گوشي» مي ناميدند. خيمه شب بازان افرادي دوره گرد بودند كه در شهر رشت متمركز بودند و اين افراد عروسكهايشان را به بازارهاي هفتگي سراسر استان مي بردند و به نمايش مي گذاشتند و با خواندن اشعار شاد و في البداهه تماشاگران را مشغول ساخته و از آنها در پايان پول مي گرفتند. كول كوله چهارشنبه (چهارشنبه سوري) در گيلان و در همه نقاط ايران به عنوان يكي از آيين هاي پيش از نوروز متدوال بوده و هست. آيين چهارشنبه سوري بنا بر يك باور قديمي در غروب آخرين روز سه شنبه سال برگزار مي شود، براساس اين باور اجراي اين رسم و آيين از انسان پليدي و بيماري را رفع مي كند و تندرستي و سلامتي را به ارمغان مي آورد.
3 دیدگاه · 1392/12/20 - 22:10 در گیلک ·
9
zahra
images (1).jpg zahra
{-29-}
zahra
thumb_HM-20135673714909922561393064544.2533.jpg zahra
هووی کچل!! با توام . . . ؛ داستان رضا سگه و شهید چمران . . .

رضا سگه یه لات بود تو مشهد ؛ هم سگ خرید و فروش می کرد
و هم دعواهاش از نوع سگی بود !

یه روز داشت میرفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن ،
دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه با آرم
" ستاد جنگهای نا منظم"

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت :
" فکر کردی خیلی مردی ؟! "

گفت: بروبچه ها اینجور میگن !!

شهید چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه

به غیرتش بر خورد ، راضی شد ؛ رفت جبهه . . .

***********************************

شهید چمران تو اتاق نشسته بود، یه دفعه دید که صدای دعوا میاد !

چند لحظه بعد با دست بند ، رضا رو آوردن تو اتاق ، انداختنش
رو زمین و گفتن : " این کیه آوردید جبهه ؟! ....... "

رضا شروع کرد به فحش دادن، فحشای رکیک !

اما چمران مشغول نوشتن بود.

دید شهید چمران توجه نمیکنه ، یه دفه داد زد :
" هووی کچل با توام ...! "

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد :
" بله عزیزم ! چی شده عزیزم ؟ چیه آقا رضا ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ "

قضیه این بود ؛ آقا رضا داشت میرفت بیرون ، بره سیگار بگیره و برگرده

با دژبان دعواش شده بود .

شهید چمران : " آقا رضا چی میکشی ؟!! برید براش بخرید و بیارید ...! "

شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو سنگر ...

آقا رضا : میشه یه دو تا فحش بهم بدی ؟! کشیده ای، چیزی !!

شهید چمران : چرا ؟!

آقا رضا : من یه عمر به هرکی بدی کردم ، بهم بدی کرده ...
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...

شهید چمران : اشتباه فکر می کنی ...! یکی اون بالاست ،
هر چی بهش بدی می کنم ، نه تنها بدی نمیکنه ، بلکه با خوبی
بهم جواب میده ... هی آبرو بهم میده ...

تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی میکردی
بهت خوبی می کرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده
بگم بله عزیزم ...

یکم مثل اون شم ...!

آقا رضا جا خورد ، تلنگر خورد به شخصیت معنویش ،
رفت تو سنگر نشست ، آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت
زار زار گریه می کرد ...عجب !

یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده ؟

اذان شد؛ آقا رضا اولین نماز عمرش بود ، رفت وضو گرفت .

سر نماز ، موقع قنوت صدای گریش بلند بود .

وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد ، صدای افتادن یکی روی زمین

شنیده شد ...

آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد ،
... ادامه
رضا
رضا
پس فردا اگر آمریکایی ها این هواپیمای مالزیایی رو پیدا کردن تعجب نکنین . بعد تا 20 سال آینده از رو این داستان تو هالیوود فیلم میسازن .
ıllı YAŁĐA ıllı
TehRun2.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
orkhan
orkhan
بازی رایانه ای مبارزان جنگل که با عنوان The Jungle Warriors شناخته می‌شود نام یکی از بازی‌های رایانه‌ای مدل اول شخص است که به داستان زندگی میرزا کوچک‌خان جنگلی مبارز ملی مذهبی ایران می پردازد.
بخش زیادی از زمان تولید بازی مربوط به تحقیق درباره شخصیت میرزا کوچک‌خان جنگلی بوده است.
نامگذاری بازی به نظر مجموعه تبیان كه حامی مالی طرح است، بستگی دارد اما نظر تیم بازی ساز برای قسمت اول، مبارزان جنگل بوده است به زودی {-7-}{-21-}{-21-}
دیدگاه · 1392/12/19 - 21:02 ·
5
Mostafa
Mostafa
مواد سمی موجود در برخی رژهای لب

اداره مواد غذایی و دارویی آمریکا (FDA) مقررات سختگیرانه ای در مورد استفاده از سرب در لوازم آرایشی و مخصوصا رژهای لب، وضع نموده است. رژهای لب استاندارد و مرغوب حاوی ترکیبات بالا هستند، اما در رژ لب های نامرغوب ترکیبات زیر را شامل می شوند:

سرب: عوارض سرب در صورت استفاده غیر مجاز این ماده سمی در ترکیب رژهای لب و خورده شدن آن، ناباروری، کم خونی، عقب ماندگی ذهنی و سرطان می باشد.

قطران زغال سنگ: بعنوان رنگدانه برای رنگ آمیزی رژهای قرمز استفاده می شود. این مخلوط سمی درصورت بلع می تواند باعث تهوع، سردرد و سوزش پوست شود.

Carmine: رنگ طبیعی که با جوشاندن سوسک های کارمین بدست می آید و عامل اصلی ناراحتی های پوستی و آلرژی است.

رنگ های دریاچه ای: استفاده از رنگ های محلول در آب دریاچه ها که در اثر واکنش های شیمیایی و یا گیاهان و سنگ های موجود در رودخانه ها بوجود آمده اند. این نوع رنگ بسیار سمی بوده و از منابع سرطان زایی بدست آمده که می تواند باعث تحریک پوست و ایجاد سرطان های پوستی گردد.

خوشبو کننده ها: این نوع عطرها بدلیل دارا بودن ترکیبات شیمیایی، می توانند التهاب، خشکی و ترک خوردگی لب ها را باعث شوند.

براساس آمار جمع آوری شده، صرف نظر از جذب پوستی مواد آرایشی، زنان در طول زندگی خود حدود ۲ کیلوگرم رژ لب را می بلعند که خطر ابتلا به سرطان های ریوی و سینه را در زنان به طرز چشمگیری افزایش می دهد.
... ادامه
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
از عشق تو
داستانی به بلندای شنگول و منگول هم نمیتوان نوشت…
چه برسد به شیرین و فرهاد
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/17 - 13:04 ·
6
شهرزاد
شهرزاد
خاطره ای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم ,
توانش را نیز ...
برایم شادی است و اندوه
در چشمانم خیره شود اگر کسی
آن را خواهد دید
غمگین تر از آنی خواهد شد
که داستانی اندوه زا شنیده است
می دانم!
خدایان انسان را
بدل به شیئی می کنند , بی آن که روح را از او بر گیرند
تو نیز بدل به سنگی شده ای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی

آناآخماتووا
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/16 - 01:51 ·
3
bamdad
bamdad
حواستان باشد... عاشق طرز فكر آدمــــهـــا نشویدآدم هـا زیبا فكر می كنند،زیبا حرف می زنند ...امـــــــا ...زیبا عمل و زندگی نمی كنند... !. ..
دیدگاه · 1392/12/9 - 19:02 ·
6
iman
iman
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .

یکی بود ، یکی . . .

بی خیال . . . !
خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . !
دیدگاه · 1392/12/9 - 02:08 ·
4
zahra
thumb_HM-2013607745056822151393143054.5615.jpg zahra
يكي از مناطق پيشنهادي جهت گذراندن ايام نوروز....ايران.گيلان.رشت.فومن.قلعه رودخان...
عسل
عسل
وقتي خدا زن را آفريد، او تا دير وقت روز ششم
كار مي كرد.

يكي از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض كرد: چرا
اينهمه زمان صرف اين مخلوق مي كنيد؟

خداوند فرمود:
آيا از تمام خصوصياتي كه براي شكل دادنش ميخواهم در او بكار ببرم اطلاع داريد؟

و بايد قابل شستشو باشد، اما نه از جنس

پلاستيك، با بيش از دويست قسمت متحرك با

قابليت جايگزيني. او آنها را بايد براي

توليد انواع غذاها بكار ببرد، او بايد قادر

باشد چند كودك را همزمان در بغل بگيرد،

آغوشش را براي التيام بخشيدن به هر چيزي از

يك زانوي زخمي گرفته تا يك قلب شكسته

بگشايد. او بايد تمام اينكارها را با دو دست

خود انجام بدهد.

فرشته تحت تأثير قرار گرفت.

فقط با دو دستش... اين غير ممكن است!

و آيا اين يك مدل استاندارد است؟


اينهمه كار براي يك روز ... تا فردا صبر كن و

آنوقت او را كامل كن.

خدا فرمود: اينكار را نخواهم كرد و خيلي زود

اين موجود را كه محبوب دلم است، كامل خواهم

كرد.

وقتي كه ناخوش است، از خودش مراقبت مي كند.

او مي تواند 18 ساعت در روز كار كند.

فرشته نزديكتر آمد و زن را لمس كرد.

اما اي خدا، او را بسيار لطيف آفريدي.

خداوند فرمود: بله او لطيف است، اما او را

قوي نيز ساخته ام.

نمي تواني تصور كني كه او چه سختيهايي را مي تواند تحمل كند و بر آن فائق شود.

فرشته پرسيد آيا او مي تواند فكر كند؟


خداوند پاسخ داد: نه تنها مي تواند فكر كند،

بلكه مي تواند استدلال و بحث كند.

فرشته گونه هاي زن را لمس كرد.


خدايا، بنظر مي رسد اين موجود چكه مي كند!

شما مسئوليت بسيار زيادي بر دوش او گذاشته اي.

او چكه نمي كند.... اين اشك است .خداوند

گفته ی فرشته را اصلاح كرد.

فرشته پرسيداين اشك به چه كار مي آيد؟

و خداوند فرمود:

اشكها وسيله او براي بيان غم ها و

ترديدهايش، عشق اش و تنهايي اش، تحمل رنجها

و غرور اش است..

اين گفته فرشته را بسيار تحت تأثير قرار داد

و گفت خدايا تو نابغه اي. تو فكر همه چيز را

كرده اي. زن واقعا موجود شگفت انگيزي است.

آري او واقعاًشگفت انگيز است! زن

تواناييهايي دارد كه مرد را شگفت زده مي

كند. او مشكلات را پشت سر مي گذارد و

مسئوليتهاي سنگين را بر دوش مي كشد.

او شادي، عشق و انديشه را با هم دارد. او مي

خندد هنگامي كه احساسي شبيه جيغ كشيدن دارد.

او آواز مي خواند وقتي احساسي شبيه گريه

كردن
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/4 - 14:39 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
باز مثل اینکه احتمال برف دادن برا استان گیلان{-15-}
صوفياجون
image0011-1.gif صوفياجون
صوفياجون
1449609831.jpg صوفياجون
دیدگاه · 1392/11/29 - 00:02 ·
7
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ