یافتن پست: #تحصیل

NEGAR
NEGAR
ﭘﺴﺮ: ﻋﺰﯾﺰﻡ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻭﺍﺳﻢ
ﺑﻔﺮﺳﺖ.
ﺩﺧﺘﺮ: ﭼﺸﻢ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺤﺾ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻋﺠﻘﻢ..
)ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺳﺮﭘﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ...
ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﻒ ﻣﺮﺗﺒﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﺯﺩ (
ﭘﺴﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﻋﮑﺲ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ.
)ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﺑﻪ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ
ﻭ ﺷﯿﺸﻪ (
ﺩﺧﺘﺮ: ﻭﺍﯼ ﻣﺮﺳﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ .. ﺍﻻﻥ ﻋﮑﺴﻤﻮ ﻭﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻤﯿﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻋﮑﺲ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ .
ﭘﺴﺮﮎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻤﯿﻠﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻋﮑﺲ
ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻮ ﺩﯾﺪ ..
) ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭼﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮﻫﺎ ﻫﻢ
ﮐﻼﺱ ﺗﻘﻮﯾﺘﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/24 - 16:05 ·
9
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اﻭﻧﺎیی ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺎ ﻣﯿﺮﯾﻢ فیسبوک ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺒﺎﺩﻝ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ {-14-} ،ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎﯾﻠﻨﺪ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ یا ادامه تحصیل حتی .........{-54-}{-7-}
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
با تمام بدیهاش این امتحانات پایان ترم یه مزیتی داره:اونم اینکه آدم با رشته ی تحصیلیش یکم آشنا میشه!
دیدگاه · 1392/09/13 - 15:37 ·
5
صوفياجون
صوفياجون

{-35-}{-35-}{-41-}
.
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچکس از دنیای مردان نمیگوید. هیچکس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند "... مردان" خاص نمیشود. مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلندگو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان میگویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردها که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول میشوند. یکی از همین مردهای همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی و کار و درآمد و تحصیل... همه از مردها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند و پولدار و خوشتیپ و جذاب و قدبلند و خوش اخلاق و قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند....!!!
ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو میزند توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون میزند توقع داریم که عضو ارشد هیئات مدیره شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند و زندگی مان را تامین کنند و صبور باشند و دلداریمان بدهند و خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود به آرایشگاه بروند و غذاهای بدمزه ما رو با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی رو که دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند!
مردها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم مردها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی که توی خیابان دست به یقه میشوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب بخیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند و وقت هایی که کفششان کثیف است. تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای....!
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}تقدیم به مردهای واقعی
صوفياجون
560126_10152540863474657_1073571175_n.jpg صوفياجون
؟{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}{-23-}
پروفسورمجید سمیعی یکی از سرشناس ترین جراحان مغز و اعصاب در جهان به شمار می رود،این مرد با تجربه در خطه ی گیلان چشم به جهان گشود و پس از اتمام تحصیلات تکمیلی ودریافت درجهٔ پروفسورا در آلمان غربی، مشغول به کار شد. وی مرحله به مرحله با مشقت و پشتکاری ستودنی در راه تعالی و پیشرفت گام برمی داشت تا این که توانست درپیوند اعصاب محیطی و بازسازی اعصاب مغز و جراحی در قاعده ی جمجمه در دنیا حرف اول را بزند .تحقیقات و تجربیات این بزرگ مرد به منبعی ارزنده برای دانشجویان و حتی جراحان مطرح در رشته ی مغز و اعصاب مبدل گشته است.
...
y319_464883_Midxi804.gif ...
پسری هستم مجرد
باتحصیلات عالیه!
نجیب ..
چشم پاک
دنبال دختری میگردم که براش تیپ وقیافه زیادمهم نباشه...
اینم شماره ام...:۰۹۳۹۶۶۰۰پس وپیش ۰۰دوصفرهیچ..
اینم همراهمه:۰۹۱۹۲۰۶۴۰۵پرشیا..
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
Morteza
Morteza
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی می کند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد...
مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : " من می دانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم ! "

حدود یک هفته بعد ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : " از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟"
" خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد . "

او در ایمیل خود نوشت :
مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده . "
با عشق، مسعود


روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود :
پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضـــمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود.
با عشق ، مامان !!!
... ادامه
Morteza
Morteza
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند


«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
2013-10-23_donbaler_1382526443844699_large.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
شهرزاد
شهرزاد
.ﺟﻤﻌﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ :
ـــ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ :
…… ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ـــ ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪﻡ {-7-}
Mostafa
Mostafa
به استاد میگم ترم اخرم کلاست بد ساعتیه منم راهم دور کلاس دیگه ای نداری میگه چرا سه روز دیگه دارم اونا هم 7:30 فکر کنم با یلدا نسبت داشت :|
حالا میگم یه لطف کنین منو حذف نکنین من نمیتونم بیام میگه باشه مشکلی نداره ولی یه تعهد بده اگه افتادی درس منو اعتراض نکنی :| خو مرد مومن بگو میندازمت دیگه غیر مستقیم چرا میگی؟
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ﻣﯿﮕﻢ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﺯﺷﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ

ﻣﻦ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽﻧﺨﻮﺭﺩﻡ …!!!{-54-}
MahnaZ
MahnaZ
از نظر من ﻣـﺮﺩ ﺑﺎیـد ﭼﺸـﻢ و ﺍﺑـﺮﻭ ﻣﺸﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ
ﻗــﺪﺵ ﺑﻠﻨـﺪ ﺑـﺎﺷـﻪ
جــذاب بـاشــه
پــولدار بـاشـه
خـوشتـیپ بـاشـه
.
.
ﺍﺧـﻼقـشـم مهـم نیسـت ﺑـﺎ ﺍﺟـﺮﺍ ﮔـﺬﺍﺷﺘـﻦ ﻣﻬـﺮﯾـﻪ ﺩﺭﺳـﺖ ﻣﯿﺸـﻪ =))
Noosha
999cdb200ea5be8d014e1eb375fee48a-425.png Noosha
اسم خانوم معلم کلاس اولم گوین بود.
خانوم گوین{-41-}
صوفياجون
صوفياجون
بچه ها فردا اول مهره و من هیچ حسی ندارم
اولین سالیه که استرس رفتن سر کلاس مدرسه و دانشگاه رو ندارم {-125-}{-81-}من الان یه آدم تحصیلکرده بیکارم {-124-}{-124-} فردا با روزای مسخره تابستون هیچ فرقی واسم نداره شاید فقط فرقش کوتاهی روزاش باشه {-61-}{-61-} {-157-}{-157-}
{-220-}
sarah
sarah
بدهی عجیب یک دانشجوی پیام نور!

البته این اتفاق تو پیام نور رشت برای یه فارغ التحصیل از ورودی های 86 هم افتاده بود
[لینک]
iman
iman
دخدره میگه دیروز رفتم کوه داد زدم :
ـــ با من ازدواج میکنی ؟
بعــد شنیدم :

.
.
.
.
......... بـــــــــــــــــــا مـــــــــــــــــــــــــن ازدواج مــــــــــــــــــــیکنـــــــــــــــــــــــی؟
بــــــا مــــــــــن ازدواج مـــــــــیکنـــــــــــــــی؟
بـــا مــــــن ازدواج مــــیکنـــــــی؟
بـا مــــن ازدواج مـــیکنــی؟
با من ازدواج میکنی؟ـــ بَعدش چون آمادگی ِ این همه خواستگارو با هم نداشتم اومدم پایین که ادامه تحصیل بدم ... :|
دیدگاه · 1392/06/28 - 12:07 ·
5
NEGAR
NEGAR
ﻣﺤﺼﻠﯿﻦ ﻋﺰﯾﺰ ﺗﻮﺟﻪ ﺗﻮﺟﻪ!
ﺿﻤﻦ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻏﺮﻭﺏ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺟﻤﻌﻪ 31 ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﭼﻨﺪ
ﻧﮑﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﻃﺮﻧﺸﺎﻥ ﮐﻨﻢ:
-1 ﺩﯾﮑﺘﻪ ﯼ ﺻﺤﯿﺢ ﮐﻠﻤﺎﺕ:
ﮐﺼﺎﻓﻂ = ﮐﺜﺎﻓﺖ،
ﻗﺮﻋﺎﻥ = ﻗﺮﺁﻥ،
ﺍﺻﻦ = ﺍﺻﻼ،
ﯾﻨﯽ = ﯾﻌﻨﯽ،
ﻋﺎﺧﻪ = ﺁﺧﻪ،
ﻋﻪ = ﺍِﻩ، ﻭ ﻋﺎﻏﺎ = ﺁﻗﺎ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ!
-2 ﺍﺯ ﻻﯾﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﯽ ﻭ ﭘﻮﮎ ﺯﺩﻥ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﻭ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ
ﺟﺪﺍً ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ
-3 ﺍﺯ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﻋﻨﺼﺮ ﻏﯿﺮ ﻫﻤﺠﻨﺲ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﯾﺎ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ ) ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﺎﺑﻬﺘﻮﻥ
ﺳﺎﺟﺴﺖ ﻧﺸﺪﻥ (
-4 ﻓﮑﺮ ﺩﯼ ﺍﮐﺘﯿﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺁﺵ ﮐﺸﮏ ﺧﺎﻟﺘﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﭘﺎﺗﻪ، ﻧﺨﻮﺭﯼ ﭘﺎﺗﻪ
ومن الله توفیق
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
!!{-18-}{-18-}{-18-}
1 ) داماد خَچَل : سن بین 15 تا 19 سال ،خام و نپخته ، سرد وگرم نچشیده، جسارت بسیار ، حماقت فراوان ، زود پشیمون ،زود رنج ، قربانی عواطف زودگذر یا مبادلات خانوادگی ، بچه اش از خودش بزرگتر!

2 ) داماد مَچَل : سن بین 19تا25سال ، ژیگولی ، دانشجو ، سرباز ، رفیق باز، وابسته به پول بابائی ، بیکار ، آینده دار، توی هر دامی که براش پهن کنن تلپی میفته ، کیس مناسبی برای تور شدن ،کم ظرفیت ، یکی میزنه یکی میخوره!

3 ) داماد هَچَل : سن بین 25 تا 35 سال ، رسیده ، حاضر آماده ، دارای کار و بار، فارغ التحصیل ،با کارت پایان خدمت ، دارای شکستهای عشقی فراوان، بسیار با تجربه ، دم به هرتله ای نمیده ، عصا قورت داده ، کمی کج و معوج، پراز قرشمه ، به کمتر از زتا جونز و جولی رضایت نمیده!

4 ) داماد کَچَل: سن بین 35 تا 45 سال ، گرفتار ، درگیر، پرکار ،پرخور، همچنان پرشور، نقل ونبات ، گوله نمک ،فوران احساسات ، راضی به رضای خدا، دنبال زنان بیوه کم سن وسال ، مسئولیت پذیر ، درپی رفاه خانواده ، دارای کار وبار و خانه!

حالا بگو کدومش بهتره ؟؟؟
Mohammad
bahman-mofid2.jpg Mohammad
گفت و گوی خواندنی با : شغلم بازیگری است تا دم مرگ

صوفياجون
hhe827.jpg صوفياجون
(۱۹۶۱-) خواننده مصری است.
{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
او در روز ۱۱ اکتبر سال ۱۹۶۱ در بندر پورت سعید در کشور مصر و در یک خانواده هنرمند و هنردوست چشم به جهان گشود. پدرش مسئول ساختارهای کانال سوئز بود و بر روی کشتی و زیر دریایی کار می‌کرد . او به استعداد و صدای خوب پسرش پی برده بود و همیشه او را به خواندن تشویق می‌کرد. یک روز پدرش، عمرو را که تنها شش سالش بود به یک ایستگاه رادیویی موسیقی برد تا در آنجا بخواند. عمرو در آنجا اولین تجربه خوانندگی خود را کسب کرد و به دلیل صدا و استعداد خوبش از طرف مسئولان رادیو تحسین شد و از فرماندار شهر یک گیتار جایزه گرفت. عمرو دیاب تحصیلات موسیقی خود را دانشگاه قاهره شروع کرد.

وی اولین آلبوم خود را در سال ۱۹۸۳ به نام یا طریق را به بازار عرضه کرد و پس از آن سه آلبوم دیگر نیز بین سالهای ۱۹۸۴ و۱۹۸۷ عرضه نمود. در سال ۱۹۸۸ آلبوم میال را عرضه کرد که موفقیت بزرگی در سراسر خاورمیانه کسب نمود و یکی از بهترین کارهای دیاب محسوب می شود. از آن به بعد او آلبوم‌های دیگری را عرضه کرد که فروش فوق العاده‌ای در جهان داشت و او به عنوان ستاره دنیای شرق معرفی شد. شنوندگان غیر عرب زبان نیز از شنیدن ترانه‌های عمرو لذت می‌برند.

عمر در سال ۱۹۹۰ در پنجمین دوره مسابقات African Sports به عنوان نماینده کشورش انتخاب شد و در آنجا به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی آواز خواند. این کنسرت با ماهواره به تمام نقاط دنیای عرب فرستاده شد و از شبکه سی‌ان‌ان پخش شد. او از آن به بعد مهمانیها و جشنهای بسیاری گرفت و به کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، استرالیا و کشورهای مختلف اروپایی سفر کرد و در آنجا کنسرتهای موفقی را اجرا کرد. همچنین اجرای بین‌المللی وی در سال ۲۰۱۰ در شهر لاس وگاس با ۱۰۰۰۰ نفر شنونده برگزار شد.

او صدایی جذاب و وسیع دارد. او با آمیختن موسیقی عربی و پاپ غربی گونه‌ای موسیقی را رواج داده که به موسیقی مدیترانه معروف شده است.
MahnaZ
8fexwuslf3uydfhs6fg5.jpg MahnaZ
یک همسر ال برای
محسن
محسن
یکی از مشکلات دوران تحصیل اینه که وقتی گرسنت میشه نمیتونی درس بخونی ،
وقتی هم که سیر میشی نمیتونی درس بخونی …
ولی مشکل اصلی تر اینه که حد وسط نداره ، یا گرسنه ای یا سیر
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/13 - 09:04 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
یکی از مشکلات دوران تحصیل اینه که وقتی گرسنت میشه نمیتونی درس بخونی ، وقتی هم که سیر میشی نمیتونی درس بخونی …
ولی مشکل اصلی تر اینه که حد وسط نداره ، یا گرسنه ای یا سیر !{-30-}
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ