جو و بلغور را از نيم ساعت قبل در مقداري آب سرد خيس كنيد . هويچ و سيب زميني را ريز خرد كنيد و كنار بگذاريد .
پياز را نگيني ريز خرد كنيد و همراه با مرغ و 4 ليوان آب، بگذاريد با حرارت ملايم بپزد .بعد از يك ساعت جو و بلغور و هويچ را به مرغ اضافه كنيد .
بعد از اضافه كردن مواد بالا ، يك ساعت صبر كنيد تا هويچ كاملا بپزد . بعد سيب زميني را به ظرف اضافه كنيد . ( دقت كنيد در تمام مراحل حرارت زير ظرف كاملا ملايم و درب ظرف بسته باشد )
وقتي مواد كاملا پختند ، درب ظرف را برداريد و اجازه دهيد تا كمي آب سوپ كشيده شود . ( اگر مرغي كه استفاده كرديد با استخوان بود ، در اين مرحله مرغ را از ظرف خارج كنيد و استخوانهاي آن را پاك كنيد و دوباره داخل سوپ بريزيد )
وقتي آب سوپ كشيده شد ، يك قاشق غذا خوري آرد را در يك ليوان شير سرد حل كنيد و داخل سوپ بريزيد و هم بزنيد . و بعد باقيمانده شير را ليوان ليوان به سوپ اضافه كنيد . ( توجه داشته باشيد كه يكباره تمام شير را داخل ظرف نريزيد چون مواد وا ميروند )
بعد از اضافه كردن شير ، تا آخرين مرحله پخت ، درب ظرف را باز بگذاريد و كمي حرارت را بيشتر كنيد و هرچند دقيقه يكبار ، سوپ را هم بزنيد .
معمولا يك ساعت بعد از اضافه كردن شير ، سوپ آماده مصرف است . از يك ساعت به بعد هرچه سوپ بيشتر روي حرارت باشد ، غليظ تر ميشود كه اين بستگي به ذائقه شما دارد .
دو _ سه دقيقه قبل از سرو ، جعفري را به سوپ اضافه كنيد و هم بزنيد و بعد حرارت زير ظرف را خاموش كنيد .
موقع سرو آبليمو را به سوپ اضافه كنيد ، نمك آن را اندازه كنيد و سوپ را در ظرف مورد نظر سرو كنيد .
نكته :
معمولا اين سوپ در دسته بندي غذاهاي بسيار رسمي قرار دارد .
بعضي ها براي رسمي تر شدن ظاهر اين سوپ و بعضي سوپ هاي ديگر، قبل از پختن كامل مواد ( در اين سوپ قبل از اضافه كردن شير ) نصف و یا كل مواد را ( بدون آب ) در ميكسر ميريزند و دوباره داخل سوپ برميگردانند . اينكار باعث غليظ و يكدست شدن سوپ ميشود .
طعم اين سوپ كاملا سليقه اي است و اگر دقت كرده باشيد در دستور پخت اين سوپ اصلا از روغن استفاده نشده است . بنابراين و به دليل داشتن مقدار زيادي هويچ و شير ، براي افراد سرماخورده بسيار مفيد است .
ممنون خانومی بابت طرز تهیه این سوپ
1392/08/16 - 19:54محمد توام درست کن خانومو آقا نداره آشپزی کردن که
1392/08/16 - 20:12خواهش ندا جون
1392/08/16 - 20:53چون شیر توشه میونم که نمیتونم بخورم...
1392/08/17 - 00:28جو و نخود و لوبیا را از چند ساعت قبل خیس کنید ، قابلمه را روی حرارت قرار دهید سپس جو خیس شده را همراه برنج ، نخود ، لوبیا ، گوشت ، 1 پیاز داخل آن بریزید ، چند لیوان آب اضافه کنید و اجازه دهید با حرارت ملایم بپزد.
برای تهیه پیاز داغ و سیر داغ باید 4 پیاز را پوست کنده و خلالی خرد کنید ، سیرها را نیز رنده کنید و هر کدام ( سیر و پیاز ) را جداگانه نمک بزنید و در مقداری روغن سرخ کنید و کنار بگذارید.
برای تهیه نعناع داغ باید نعناع را با روغن تفت دهید تا رنگ آن کمی تغییر کند ( سیاه نشود ) سپس بردارید.
پس از اینکه گوشت نرم شد پیاز را از قابلمه خارج کنید. گوشت را کمی بکوبید تا از هم باز شود.
یک ملاقه از حبوبات را داخل غذاسار له کنید و به آش اضافه کنید تا آش لعاب بهتری داشته باشد. سبزی های خرد شده ، نصف سیر داغ و نصف پیاز داغ را به آش اضافه کنید سپس اجازه دهید با حرارت ملایم آش جا بیفتد.
پس از جا افتادن آش کشک را اضافه کنید و بگذارید کشک در آش کاملاً بجوشید سپس آش را در ظرف کشیده و روی آن را با مقداری کشک ، سیر داغ ، نعناع داغ و … تزئین کنید.
نکته:
سبزي آش جو بايد كاملاً ريز باشد به عكس آش رشته.
در بعضي از شهرها به جاي گوشت از سيرابي گوسفند در آش جو استفاده ميكنند به این صورتکه تكههاي كوچك سيرابي را پخته و با قيچي به قطعات مورد نظر خرد كرده و در آش اضافه كنيد.
در آش جو ميتوان از مقدار مساوي جو و بلغور گندم استفاده كرد.
آش جو را بدون گوشت نيز ميتوانيد درست كرد كه سبكتر و زود هضمتر ميشود.
آش جو را با نخود و عدس بدون لوبياها ميتوانيد بپزید.
مقدار 1 قاشق غذاخوري زردچوبه آش همراه با كشك رنگ خوبي به آش ميدهد.
ممنون یلدایی.دستت درد نکنه
1392/08/16 - 19:56قابلی نداشت
1392/08/16 - 20:56دوست دارم... دست شما درد نکونه...
1392/08/17 - 00:50برنج رو با مقدار کافی آب بذارید تا بپزه و خوب دونه هاش باز بشه تو این مدت اصلا برنج رو هم نزنید چون باعث میشه لعاب برنج بیرون بیاد و ته بگیره .
شلغم ها رو اندازه حبه قند و یا ریزتر خرد کنید ( یا رنده کنید ) و با عدس تو یک قابلمه بذارید بپزه. اگه شلغم و عدس رو با برنج بذارید برای پختن لعاب برنج جلو پختشون رو میگیره و سفت میمونند.
وقتی همه مواد پخت عدس و شلغم رو به همراه سبزی آش به برنج اضافه کنید و آب آش رو اندازه کنید و اجازه بدید تا آش جا بیافته.
پیاز رو سرخ کنید ، وقتی طلایی شد ، زردچوبه رو اضافه کنید و کمی تفت بدید تا خامی زردچوبه گرفته بشه ، یعد نعنا رو اضافه کنید ، نعنا رو زیاد تفت ندید چون تلخ میشه.
حالا این مخلوط رو به آش اضافه کنید . مخلوط پیاز داغ و نعنا رنگ خوبی به آش میده و باعث خوش طعم شدنش میشه.
نمک و فلفل غذا رو اندازه کنید و بعد از جا افتادن آش همراه با آبلیمو یا آب نارنج تازه میل کنید.
نکته :
میتونید برای پخت این آش از آب گوشت و یا عصاره گوشت استفاده کنید که در اینصورت طعم خیلی خوبی به آش میده.
در صورت تمایل میتونید با مقداری گوشت چرخ کرده و پیاز رنده شده کوفته قلقلی درست کنید و همراه با عدس و شلغم به آش اضافه کنید و مقداری رو برای تزیین روی آش نگه دارید.
حالا این مخلوط را تو قابلمه آش بریزین هم رنگ خیلی قشنگی به آش میده هم طعمش را عالی می کنه .
بذارین آش جا بیفته و غلظتش هم به اندازه دلخواهتون برسه نمک و فلفلش را هم میزون کنید.
پیشنهاد میکنم این آش رو با آب نارنج تازه میل کنید
ای وای یلداااااااااااااا شلغم.الفرار
1392/08/16 - 19:55فرار نکن بخور برا سلامتیت خوبه
1392/08/16 - 20:58لپه را بذارین 6 -7 ساعت خیس بخوره بعد آبشو دور بریزید و با مقداری آب بذارین بپزه. وقتی لپه پخت آنرا در قابلمه مناسب ریخته برنج شسته شده را اضافه کنید همراه با 6 -7 لیوان اب و بذارین برنج بپزه و نرم بشه .
گوشت چرخ شده را با یک عدد پیاز کوچک رنده شده و یک قاشق آرد سفید و مقداری نمک و فلفل و زردچوبه مخلوط کنید ورز بدین تا چسبندگی پیدا کنه و باهاش کوفته قلقلی درست کنید
دو قاشق از پیاز داغ را داخل یک ماهیتابه بریزید نصف قاشق غذاخوری زردچوبه به آن اضافه کنید و تفت بدین یک لیوان آب جوش هم اضافه کنید وقتی که آب شروع به قل قل کرد کوفته قلقلی ها را به آن اضافه کنید و بذارین کوفته قلقلی ها بپزن.
وقتی برنج آش پخت رب انار را هم اضافه کنید همراه با سبزی آش و بذارین آش جا بیفته و بپزه .اگه احساس کردین آشتون آبش کمه بهش مقداری آب جوش اضافه کنید .کوفته قلقلی های پخته را همراه با آبی که داخل ماهیتابه باقیمانده داخل آش بریزید و بذارین یک ربع با هم بپزن و مزه هاشون خوب قاطی بشه . نمک آش را بهش اضافه کنید و آش شما آماده است.
در صورت تمایل یک انار را هم دون کنید و وقتی آش پخت بهش اضافه کنید .
میتونید به جای رب انار دو سه لیوان آب انار به آشتون اضافه کنید. اینجوری باید 2 3 لیوان آب کمتر داخل آش بریزید.
برای تزئین از دانه های انار - پیاز داغ - ماست و نعنا داغ استفاده کنید.
باید خوشمزه باشه.
1392/08/16 - 19:57حتما
1392/08/16 - 20:56خدایی حیف انار بریزی تو آش؟
1392/08/16 - 22:31فر رو روی 350 درجه فارنهایت یا 180 درجه سانتی گراد روشن میکنیم.
کره ای که به دمای محیط رسیده و نرم شده و شکر رو با هم خوب مخلوط میکنیم. تخم مرغ ها رو یکی یکی همراه کمی وانیل اضافه میکنیم و چند دقیقه هم میزنیم و بعد از اون شیر.
مواد خشک رو تو ظرف دیگه ای با هم مخلوط میکنیم: آرد، پودر کاکائو، نمک و بکیینگ پودر. در 2 یا 3 مرحله به مواد کیک اضافه میکنیم و هم میزنیم. این اضافه کردن باید همراه الک کردن انجام بشه.
کف و دیواره های قالب رو کاملا چرب میکنیم، مایع کیک رو داخلش میریزیم و داخل فر میگذاریم، به مدت 60 تا 70 دقیقه.
قبل از خارج کردن کیک از فر بهتره با وارد کردن یه سیخ چوبی نازک پختن داخل کیک رو چک کنیم.از فر که خارجش کردیم 15 دقیقه صبر میکنیم تا کمی خنک بشه و از قالب درش میاریم.
برای آماده کردن سس روی کیک همه مواد رو با هم داخل قابلمه کوچکی میریزیم و روی حرارت میگذاریم. کمی هم میزنیم تا کره اب بشه و مواد مخلوط بشند و صبر میکنیم تا بجوشه و غلیظ بشه، غلظتی تقریبا در حد عسل.
سس رو وقتی حاضر میکنیم که کیک رو از قالب خارج کردیم و خنک شده.
سس شکلات رو همونطور گرم روی کیک میدیم. کار بهتری که قبلش میشه کرد اینه که کیک رو از وسط برش بدیم و یه لایه از سس روی کیک بمالیم و صافش کنیم. لایه دوم رو روش بذاریم و بعد سس شکلاتی رو روی کیک بدیم.
برای تزیین این کیک از گاناش و یا کرم شکلاتی پنیری هم میتونید استفاده کنید.
ممنونم یلدا جونم.حتما درستش میکنم ببینم چطوری میشه
1392/08/16 - 20:00خواهش درست کن بذار عکسشو تو سایت
1392/08/16 - 20:53طلایه جون اوف ب خودت بفرماااااااااااااااا
صوفیا اصن برا تو درست شده ک چاق شی
فر رو روی 180 درجه سانتیگراد روشن کنید
در یک ظرف بزرگ ارد و نمک و بکینگ پودر و دارچین رو الک کنید.
شکر رو با تخم مرغ و وانیل خوب هم بزنید تا یکدست بشه و رنگش روشن بشه و پف کنه و حجمش 2 برابر بشه.
روغن رو به مخلوط بالا اضافه کنید.
پوره سیب رو اضافه کنید و مواد رو مخلوط کنید بعد آرد رو به آرومی اضافه کنید و در نهایت سیب خورد شده رو به مایه کیک اضافه کمید و به آرومی مواد رو هم بزنید.
قالب مورد نظرتون رو کره بمالید و آرد بپاشید مایه کیک رو بریزید توی قالب و به مدت 30 دقیقه داخل فر بذارید تا بپزه.
بعد از پخت صبر کنید تا کیک سرد بشه بعد از قالب درش بیارید.
در صورت تمایل میتونید مقداری مغز گردو به مایه کیک اضافه کنید.
اینو بلدم یه جور دیگشو.
1392/08/16 - 20:01آفرین ب تو
1392/08/16 - 21:00مصطفی شکمو بفرما
صوفیا بفرما میل کن
خیلی خوشمزست خوردم چند باری
1392/08/16 - 20:06منم خوردم خوشم میاد
1392/08/16 - 20:54صوفیا بیا جلو شروع کن
1392/08/19 - 07:45وااااااااااااای یلدایی از اینا میزاری دلم میخواد آخه دختر
1392/08/16 - 20:05منم دلم خواست
1392/08/16 - 20:54یلدا دستت درد نکنه گلم با این مطالب آشپزیت...
1392/08/17 - 01:16مصطفی باز بحثه شکم پیدات شد ؟
طلایه بفرماااااااا آبجی
مهناز عزیزم خواهش کاری نکردم
صوفیا بفرما شما هم
آفرین آشپز... ب ما هم یاد بده...
1392/08/14 - 20:07یلدایی آفرین...خوشمزه شده بود حالا؟
1392/08/15 - 09:05مهناز عزیزم بیا یاهو تا بهت یاد بدم
طلایه جون عزیزم بفرماااا
آقا رضا اگه با این چیزا وقتشه وقتش گذشته خخخخ
ممنون ندا جون خیلی خوشمزه شده بود مخصوصا با ترافلا و اسمارتیسا و شکلات روش 1 روزه لامصب تموم شد
باشه ی روز وقت میزارم برام دستور تهیه و درست کردنشو کامل توضیح بدی
ببینم میتونم مامانمو خوشحال کنم...
تسبیح کیه رو کیک ریختی؟
دست پخت خودته؟ پس آمار کشته ها خیلی بالاست
تسبیح منه ریختم توش کیک مذهبی بشه همراه با شربت شهادت
پ نه دست پخته عممه
آره همه کشته مرده ی کیکامن
بعد خوردن منظورم بود
1392/08/16 - 11:52البته اینم بگم تو مازندران غیر از گوشت توش نخودو لوبیا هم میریزن من اونو دوست ندارم.
همین ترشه تره رشتی رو بیشتر قبول دارم با ماهی شورررررررر
از این به بعد عکس دستپخت خودتون رو بذارن خوب میشه .
1392/08/5 - 23:54دستت درد نکنه صوفی جونم
1392/08/7 - 15:12قشنگ گفته ایول..
1392/06/28 - 01:26#زيبااااااااااااااااا بود عجب شعري سروده هااااا دمش گرم ايول داره
1392/06/28 - 06:51اکبر رستم زاده آپاراتچی قدیمی سینما خاطرات بسیاری از روزهای پرشور سینمای ایران در ذهن دارد.
روزهایی که مردم از هشت صبح در انتظار بلیت می ایستادند تا شاید بتوانند 10 شب به تماشای فیلم دلخواهشان بنشینند و در آن دوره خوردن تنقلات در سینماها رایج بود. او به خاطر دارد، کیمیایی بعد از اکران قیصر گفته است: تخمه ای که در فیلم قیصر فروخته شد با فروش کل سینمای ایران برابر بود.
بسیاری از سینماگران قدیمی اکبر آسیا را می شناسند؛ آپاراتچی قدیمی سینما که روزگاری عشقش نمایش فیلم برای مردم بود و حالا میان انبوه مغازه های ساختمان آلومینیوم در دفتر خدمات فیلمبرداری اش تمام روز خود را سپری می کند. ساختمانی که در گذشته تعداد زیادی از کمپانی های فیلمسازی خارجی در آن جا شعبه داشتند و امروز جای آنها را دفاتر تعمیر دوربین و وسایل برقی گرفته است.
اکبر رستم زاده سال 1348 با آپارات سینما رکس پا به عرصه دنیای آپارات و سینما گذاشت و اندکی بعد به خواست خانواده اش و به دلیل محیط نامناسب اطراف سینما رکس، راهی سینما آسیا شد. می گوید الگویش محمد علی فردین بوده اما علاقه چندانی به تماشای فیلم نداشته و ندارد و با آموختن رشته الکترونیک خود را از مرگ شغلی که در این دوره گریبان آپاراتچی ها را گرفته، نجات داده است. وی از 33 سال کار در سینما آسیا خاطرات فراوانی به خاطر دارد که شنیدن این خاطرات در روز ملی سینما برای علاقمندان خالی از لطف نیست.
آقای رستم زاده چرا کار در سینما و شغل آپارات را انتخاب کردید؟
پدر من آپاراتچی سینما بود و به همین دلیل در سن 6 سالگی برای اولین بار دنیای سینما را تجربه کردم. در آن دوره آپاراتچی ها جایگاه خوبی میان مردم داشتند و من هم به کار با آپارات علاقه داشتم. پدرم با ورود من به سینما مخالف بود و خودش پس از مدتی بنا به دلایلی کار با آپارات را رها کرد اما از آن جایی که من علاقه زیادی برای نمایش فیلم برای مردم داشتم از سال 48 کار با آپارات را شروع کردم و در سینما ماندم.
آپارات ها در آن دوره زغالی بودند و کار با آن ها بسیار سخت و حساس بود. باید تمام مدت مراقب بودیم تا زغال تمام نشود و یا فاصله میان دو شمع زغالی آپارات کم نشود. ساعت کار سینما از 8 صبح تا 11 شب بود و آپاراتچی فرصت کوچکترین استراحتی نداشت. در همان سال ها بود که از آقای فردین که صاحب سینما آسیا بود، خواستم تا اجازه بدهد شیفتی کار کنیم. فردین گفت اگر مشکلی برای نمایش فیلم در سینما ایجاد نشود، اشکالی ندارد.
من و فرد دیگری که تا پیش از آن هر دو پای آپارات می نشستیم ساعت ها را بین خود تقسیم کردیم و به این شکل برای اولین بار شیفت بندی برای آپاراتچی ها ایجاد شد. همین شیفت بندی هم بود که زندگی من را تغییر داد و فرصتی پیدا کردم تا در سال 1355 در رشته الکترومکانیک مدرک فنی و حرفه ای بگیرم و وارد عرصه تعمیر آپارات و تامین تجهیزات برای فیلمبرداری شوم.
اکبر رستم زاده آپاراتچی قدیمی سینما
به همین دلیل محمد علی فردین الگوی شما در زندگی شد؟
فردین بسیار با اخلاق بود. هیچ وقت فراموش نمی کنم در پشت صحنه فیلمی کار می کردیم و تهیه کننده فیلم در خرج برای عوامل پشت صحنه بسیار خسیس بود. روزی فردین که در آن فیلم بازی می کرد از در وارد شد و دید هر سه نفر از ما یک کاسه آبگوشت داریم و با هم مشغول خوردن غذا هستیم. تهیه کننده برای او کباب سفارش داد. فردین اعتراض کرد و گفت یا برای من هم از غذایی که عوامل می خورند، بیاورید و یا برای آن ها هم کباب سفارش دهید. همیشه مردم را دوست داشت و در دوره ای که در سینما "آسیا" کار می کردم کمک های زیادی به من کرد که هیچ وقت فراموش نمی کنم.
گفتید که در آن زمان آپاراتچی ها احترام زیادی بین مردم داشتند. این احترام به چه دلیل شکل گرفته بود؟
مردم علاقه زیادی به سینما داشتند و فکر می کردند کسی که باعث نقش بستن فیلم ها روی پرده سینما می شود، مسلما فرد جالبی است. به همین دلیل وقتی در خیابان راه می رفتیم و کسی می فهمید ما آپاراتچی سینما هستیم شروع می کردند به پرسیدن سوال های مختلف در مورد فیلم ها. همیشه هم به ما اصرار داشتند تا برایشان بلیت تهیه کنیم چرا که باید ساعت ها در صف خرید بلیت می ماندند تا بتوانند یک فیلم تماشا کنند. در آن سال ها فردی به نام نندو از اهالی هندوستان شریک محمد علی فردین بود. به خواست نندو آپارات کوچکی را که خریده بودم شب ها به خانه اش می بردم و برایشان فیلم های هندی جدیدی را که از هندوستان می آورد، نمایش می دادم. فردین و گاهی سینماگران دیگر می آمدند و نندو برایشان فیلم را ترجمه می کرد در همین نمایش خصوصی بود که در مورد اکران کردن فیلم ها در سینماها تصمیم می گرفتند. اما پیش از نمایش نمونه ای مشابه با آن فیلم را در ایران می ساختند و نمایش می دادند بعد از آن فیلم هندی نمایش داده می شد. مردم هم فکر می کردند که سینمای هند از فیلم های ایرانی کپی برداری می کند، غافل از این که برعکس بود.
با توجه به امکانات آن زمان ساخت فیلم در دهه 50 کار دشواری بوده است؟
در آن زمان فیلم ها همه سیاه و سفید بودند و برای فیلمبرداری نیاز به نور فراوان بود. آرک سینمایی به شکل امروزی وجود نداشت. پنج نفر به سختی می توانستند یک آرک را که با زغال نور تولید می کرد، تکان دهند. به همین دلیل بیشتر فیلم ها در روز فیلمبرداری می شد. بسیاری از فیلمسازان مانند عباس کسایی اگر سناریویی داشتند که باید در شب فیلمبرداری می شد به دلیل نبود امکانات در روز آن را می ساختند.
مردم به غیر از خرید بلیت چه درخواست هایی از یک آپاراتچی سینما داشتند؟
آن هایی که عشق فیلم داشتند در آن زمان حاضر بودند پنج تا ده هزار تومان که در آن دوره پول زیادی محسوب می شد و حقوق ما صد تومان بیشتر نبود، پرداخت کنند تا یک متر از نگاتیوهای یک فیلم را که بیشتر مربوط به کلوزآپ های یک بازیگر بود داشته باشند. این نگاتیوها را در آلبوم های جفتی می چسباندند و بسیار گران خرید و فروش می شد.
لطمه ای به فیلم وارد نمی شد؟
بریده شدن چند سانت از یک فیلمی که 24 فریم بود، تاثیری نداشت. تنها یک ایراد داشت مثلا اوایل فیلم سنگام بازیگرانش از جمله راج کاپور در نماهایی از فیلم با صورت های درشت حضور داشتند اما در ادامه با بریدن های بی شمار گویی این بازیگران با دوربین بیگانه می شدند و نمایی از نزدیک به آن ها اختصاص نداشت چرا که بخش های مربوط به این نماها توسط آپاراتچی ها فروخته شده بود.
یک بار فردی به نام عباس پیش من آمد که حاضر بود حقوق 15 روزم را پرداخت کند تا ده ثانیه از فیلم آپاچی را داشته باشد اما من قبول نکردم. آن زمان که سی دی و دی وی دی نبود، مردم دلشان به این فیلم های بریده شده در آلبوم های جفتی خوش بود. بعضی ها هم به من التماس می کردند که آن ها را پیش فردین ببرم تا عکس بگیرند من هم گاهی به عنوان یکی از خویشاوندانم آن ها را به فردین معرفی می کردم تا بتوانند یک عکس بگیرند البته برای این کار پول هم به من می دادند. یک روز فردین به من گفت تو مگر چند تا فامیل داری؟ خندیدم و برایش تعریف کردم و گفتم از این به بعد پولی را که می گیرم تقسیم می کنیم. خندید و حرفی نزد.
پس یک آپاراتچی درآمدهای زیادی داشت. علاوه بر درخواست های خنده دار، درخواست های عجیب هم در میان بود؟
در سال 55 که رشته الکترونیک می خواندم، همکلاسی و دوستی داشتم به نام شاه محمدی که خیلی خوب با الکترونیک آشنا بود و به همین دلیل پیشرفت کرد و رییس شرکت سونی شد. در آن زمان تلویزیون ها همه سیاه و سفید بود و ویدیوهایی تازه به کشور وارد شده بود به نام گراندیک که نمونه ای از آن را برای موزه سینما نگه داشته ام. این ویدیو شبیه به آجر بود. در همان دوره شرکت سونی یک تلویزیون رنگی وارد ایران کرده بود و از آن جایی که فرستنده های ایران تصاویرشان سیاه و سفید بود این تلویزیون قابلیت پخش برنامه های شبکه های ایران را نداشت به همین دلیل از آن ویدیو گراندیک برای نمایش فیلم در این تلویزیون استفاده می شد.
مردم بسیاری با تعجب ساعت ها به تماشای فیلم های آمریکایی از این تلویزیون جلوی مغازه می ایستادند. شاه محمدی به من پیشنهاد داد تا برای فردی که می شناخت در مکانی فیلم نمایش دهم. در آن زمان من که آپارات داشتم برای انجمن هایی چون شرکت نفت فیلم نمایش می دادم و معمولا این فیلم ها را از احمد جورقانیان می گرفتم. در این گونه نمایش ها، به عنوان مثال هزار تومان جهت کرایه فیلم و هزار تومان برای پخش فیلم توسط آپارات دریافت می کردیم. به خواست فردی به نام علی که در فیلم «می خواهم زنده بمانم» دستیار کارگردان ایرج قادری بود، رفتم تا فیلم نمایش دهم. وارد ساختمان که شدم خبری از صندلی و تماشاگر نبود با تعجب و به خواست مرد فیلم «گنج قارون» را نمایش دادم و اجاره بها را گرفتم. روز بعد هم خبری از تماشاگر نبود. روز سوم «قیصر» را نمایش دادم و به او گفتم مگر پول شما اضافه است که فیلم را برای سالن خالی نمایش می دهید. همان روز به من توضیح داد که فیلم ها را با دوربینی سیاه و سفید ضبط می کند و به مشتری هایی که «ویدیو گراندیک» دارند می فروشد.
جالب این که در آن زمان تنقلات زیادی در سینماها فروخته می شد و مسوولان بوفه سینماها حاضر بودند مبلغی به آپاراتچی پرداخت کنند تا وقفه ای در پخش فریم بعدی داشته باشد. در این زمان وارد سینما می شدند و نوشابه و تنقلات می فروختند. بعد از پایان اکران فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی می گفت: تخمه ای که موقع اکران فیلم قیصر در سینما شکسته شد به اندازه فروش کل سینمای ایران بود.
اکبر رستم زاده آپاراتچی قدیمی سینما
البته فکر می کنم آپاراتچی ها نگرانی های بسیاری هم داشتند مثل نرسیدن یک حلقه از فیلم درست وسط اکران؟
بله. در آن زمان هم مثل حالا نگاتیو گران بود و برای صرفه جویی راهی را پیدا کرده بودند به نام فیلم بری به این معنی که سینماهایی که در محدوده نزدیک هم بودند با نیم ساعت تفاوت در پخش فیلم هایشان، یک نسخه از فیلم را اکران می کردند به این شکل که سینما کاپری یا همان بهمن اگر سانس 9.30 بود سینما آسیا ساعت 10 و سینما حافظ ساعت 10.30 نمایش فیلمشان را شروع می کردند وقتی پخش حلقه اول در سینما کاپری تمام می شد یک موتورسوار یا چرخی این فیلم را به سینمای دوم می رساند و به همین ترتیب یک کپی فیلم در میان سه سینما تا شب جابه جا می شد.
سه نفر کار فیلم بری را برعهده داشتند؛ یکی سید عزیز بود که در خیابان استخر موتورسازی داشت و کسانی که موتور نداشتند به آن ها موتور اجاره می داد تا فیلم ها را جابه جا کنند و پول کمتری دریافت می کردند. آن هایی هم که موتور داشتند پول بیشتری به دست می آوردند. حسن چرخی کسی بود که پول نداشت موتور تهیه کند و یک چرخ خریده بود و فیلم ها را با آن جا به جا می کرد.
سه سینما فیلم «سنگام» را نمایش می دادند سینمای آسیا و دو سینمای دیگر. یک روز زمستانی که باران تندی می بارید حسن چرخی لیز خورد و حلقه دوم فیلم در جوی آب خیس شد. ما در سینما آسیا حلقه اول را نشان دادیم و حسن چرخی نیامد. مردم سوت می زدند و از حلقه دوم خبری نبود. وقتی فیلم را آورد قابل استفاده نبود و سه سینما برای چند روز تعطیل شدند. از آن زمان به بعد حسن چرخی فیلم بری را رها کرد. البته تا همین اواخر هم فیلم بری وجود داشت. یادم هست که نسخه ای از فیلم «کلاه قرمزی و بچه ننه» به دلیل خراب شدن پخش دیجیتال سینما ملت میان این سینما و حافظ جا به جا می شد. دستگاه های دیجیتال یک مزیت بد دارد. اگر اواسط اکران برق سالن قطع می شود فیلم از ابتدا نمایش داده می شود و نمی توان آن را از جایی که فیلم قطع شده نمایش داد.
این همه علاقه به سینما چرا به یکباره از بین رفت و آپاراتچی ها کم کم فراموش شدند؟
سینما به نظر من شبیه حمام است. در دوران بچگی ما صبح زود به حمام می رفتیم تا یک کمد خالی برای پدرمان نگه داریم تا او به حمام بیاید. اما از زمانی که حمام به خانه مردم راه یافت کسی نیاز به حمام عمومی نداشت. سینما هم با همین مشکل مواجه شد. مردمی که چندین ساعت برای دریافت چند بلیت در صف می ماندند با ظهور سی دی و راه یافتن فیلم به خانه هایشان نیازی به سینما احساس نمی کنند.
چه کسی فکر می کرد که کمپانی های ساخت نگاتیو همه جمع شوند و دیجیتال جایگزین نگاتیو شود. هیچ کس به این نکته فکر نمی کند که اگر نگاتیو نبود هیچ کس چارلی چاپلین را نمی شناخت و بسیاری از فیلم ها در همان سال های اولیه ساخت نابود می شدند چرا که هنوز هم نگاتیو بهترین راه برای ثبت یک فیلم و ماندگار شدن آن است اما در سال های اخیر به دلیل گرانی و کمبود پوزتیو سینماها به ویژه در شهرستان ها رو به تعطیلی هستند و همین مسئله در کنار ورود دیجیتال باعث بیکار شدن بسیاری از آپاراتچی ها شده است.
من هم اگر در دوره نوجوانی به فکر شغل دیگری نبودم شاید الان مثل سیف الله و علی اسقاطی کنار خیابان می مردم و یا دیوانه می شدم. متاسفانه هر چه سانسور بیشتر باشد مردم از سینما دورتر می شوند و توجه شان به ماهواره و فیلم های غیرمجاز بیشتر جلب خواهد شد. در آن دوره فیلم هایی مثل «قیصر» یا «سنگام» را 50 بار و در سانس های مختلف نمایش می دادیم اما در شرایط فعلی نمی توان یک فیلم را بیش از یک بار در سینما نمایش داد چرا که کسی برای تماشای آن در دومین اکران نمی رود.
لیلا فروهر: هیچکس جای بهروز، فردین و ملک مطیعی را نمی تواند بگیرد
1392/09/1 - 13:06مجله جوانان با لیلا فروهر خواننده محبوب و خواهرش فریبا، گفتگوی جالب داشته است، که بخش مهمی از آن را در ادامه می خوانید.
لیلا می گوید در میان راه که می آمدیم با فریبا به سال های دور سفر کردیم، اینکه چه روزگاری داشتیم، من وقتی برای مصاحبه با دفتر جوانان در ایران می آمدم، 14 ساله بودم، حتی روی صندلی راحت نمی نشستم.
فریبا می گوید: با لیلا می گفتیم که شما ذکایی عزیز، لیلا را برای اولین بار تشویق به خوانندگی کردی، انگار ما از سال های دور یک خانواده بودیم.
لیلا: من برای آن سال ها، برای آذر شیوای عزیز، فردین عزیز، ناصر ملک مطیعی عزیز دلم تنگ شده.
از آذر شیوا چه خبر، هنرمندی انقلابی که ناگهان قبل از انقلاب برای اعتراض به دولت در مورد عدم حمایت از هنرمندان جلوی دانشگاه آدامس فروخت.
آذر هنرمند با ارزشی بود، مثل مادر دوستش داشتم، بعد از انقلاب در فرانسه، یک بار در کنسرت من شرکت کرد و روی صحنه آمد. شنیدیم در حومه پاریس زندگی می کند و خلوت خود را ترجیح می دهد.
به فردین هم خیلی نزدیک بودی؟
فردین عزیز خاطره قشنگی برای من برجای گذاشت، قشنگ ترین خاطره کودکی ام، در سن 8 سالگی برایم در استودیو میثاقیه یک جشن تولد گرفت که همه هنرمندان معروف را دعوت کرد، هیچگاه این خاطره از ذهنم پاک نمی شود.
یک هفته قبل از درگذشت اش، به او زنگ زدم خیلی دل شکسته بود، می گفت من درد وطن دارم. نه بقولی هوای غربت. فردین تحولی در سینمای ما به وجود آورد، جای او بیک ایمانوردی و ایرج قادری، خالی است هیچکس جای چهره هایی چون بهروز وثوقی، فردین و ملک مطیعی، ایرج قادری، بیک ایمانوردی را نمی گیرد.
بجز سلطان قلب ها با فردین، من با ناصر ملک مطیعی هم در چند فیلم از جمله قفس طلایی بازی کردم، که همایون و پوری بنایی و خاله مهری ام که تنها فیلم اش بود و بعد درگذشت، در آن ظاهر شد.
8 سال بعد از انقلاب در ایران ماندی؟
بله. بعد آمدم فرانسه، با مادرم، فریبا و برادرم بودیم، که من زودتر آمدم امریکا در اینجا شهرام شب پره، مرتضی عقیلی کمکم کردند. اولین بار بعد از سال ها در یک کنسرت بزرگ شرکت کردم، که پر از خاطره بود، من با شهرام همچنان همکاری داشتم در همان سال ها یک موزیک ویدیوی پرخرج هم بنام بازگشت به کارگردانی امیرقاسمی ساختم، که خیلی سرو صدا کرد یکی از خاطره های قشنگی که در آغاز ورودم به امریکا داشتم، در نیویورک در کنسرتی شرکت کردم، که معین عزیز شرکت داشت. بیژن مرتضوی عزیز هم بود، بیژن بدون اینکه با من تمرین کند، نت های آهنگ های مرا از ارکستر گرفت و روی صحنه با من نواخت. من هیچگاه آن شب قشنگ را از یادم نمی برم از کسانی که هنگام ورود به من کمک کردند مرتضی عقیلی و همسرش فرشته بودند که براستی یار و یاور من بودند.
مرتضی عقیلی کجاست؟
می دانم که ناراحتی قلبی داشت، یک عمل جراحی هم داشت رفت ایران و امیدوارم هرجا هست سلامت باشد.
خوب از کارهای جدیدت بگو، یک آهنگ جدید شنیدیم که به دل همه نشسته است یک موزیک ویدیوی قشنگ هم دارد.
این آهنگ و تنظیم اش از عارف شکوری هنرمند توانا و بسیار با ذوق است، ترانه اش از رها خواجوی در ایران است. این هنرمندان داخل ایران خیلی با ذوق و مبتکر هستند همیشه از اینکه ما کمک می کنیم آثارشان در اینجا ارائه شود، حق شناسی می کنند.موزیک ویدیوی این آهنگ را سیروس کردونی با زیبایی ساخته است و کمپانی آونگ و PMC مشترکا آن را اسپانسر شدند و فریبا مدیر تهیه آن بود ما آن را روی سایت ها گذاشته ایم چون چاره ای نیست. دیگر دانلود کردن ها، امکان فروش آلبوم را نمی دهد، ولی اگر جامعه ما هم مثل جامعه امریکایی بتواند سیستمی را پیاده کند که همه با پرداخت 99 سنت بتوانند این آهنگ ها را دان لود کنند به جامعه هنری و دست اندرکاران کمک می شود خود کمپانی های تولید موسیقی هم باید دست بالا کنند و با کمک هنرمندان این امکان را به وجود آورند، چون ما سویی میرویم که به کلی همه چیز با گذشته فرق کرده است.
ما حدود 30 و چند سال است که در خارج زندگی می کنیم، متاسفانه هنوز جامعه ما، به خصوص هنرمندان و رسانه ها خود را با سیستم جدید هماهنگ نکرده اند. هنرمندان دست اندرکار موزیک اگر 30 درصد هم شامل قوانین این کشور می شدند، از خیلی امتیازات مالی بهره می بردند، امیدواریم این انجمنی که دارد پایه می گیرد، به جای جدی برسد، البته بعضی ها راکه برای کسب شهرت و اعتبار برای خود قاطی شده اند را کنار بگذارند اجازه بدهید پیش کسوت ها و هنرمندان جوان صاحب اعتبار، سکان این کشتی را بدست بگیرند.
لیلا: با توجه به حمایتی که شما حاضرید در مورد انجمن بکنید، و بعضی رسانه دیگر، باید ما هم همت کنیم و به دنبال حقوق خود برویم من فکر نمی کنم اگر مثلا رادیو و تلویزین های ایرانی قرار باشد سالی مثلا 1000 تا 2000 دلار بپردازند تا اجازه پخش آثار ما را داشته باشند کسی دریغ کند، خودتان حدس بزنید با این درآمد چه کارها که می توان کرد.
یادم هست در ایران وقتی سندیکای هنرمندان شروع به کار کرد، شهبانو فرح آمدند و افتتاح کردند، من آن روزها بچه کوچکی بودم و همین شروع سندیکا، خیلی به دست اندرکاران کمک کرد، یک قدرت و نیروی بزرگ شد و به مرور دولت هم به حمایت هنرمندان آمد. من مطمئنم در امریکا هم چنین سندیکایی وجود دارد و ما باید از آنها بهره ببریم.
مجله جوانان به عنوان دوست خوب و قدیمی هنرمندان سعی کرد به این حرکت، یک نیروی تازه بدهد در صدد انعکاس اخبار ورویدادها و حتی ارتباطات بزرگ با جامعه امریکایی بودیم، ولی متاسفانه بدلیل حرکت ناروای یک به اصطلاح دست اندرکار هنری، ما خودمان را کنار کشیدیم، این گونه آدم های کوچک که در برابر بعضی آینه ها، خود را صد برابر می بینند، تحمل حتی بزرگتران خود را هم ندارند چونکه حضور این آدم ها حرکت این انجمن را کند می کند.
لیلا: متاسفانه بعضی ها ماجرا را شخصی می گیرند و نمی دانند که پای صدها هنرمند و دست اندرکار موزیک در میان است.
خوب بگذریم برویم سر برنامه هایت، چه کنسرت هایی در پیش داری؟
در ماه سپتامبر در واشنگتن، مونترال، ونکوور، تورنتو، برنامه داشتیم، در فوریه در پاریس در مارچ در چند شهر آلمان بعد یروان، ترکیه، دبی و باحتمال زیاد در لوس آنجلس.
البته 31 دسامبر هم در سیویک سنتر گلندل برنامه کریسمس و سال نو داریم. جالب اینکه یک موزیک ویدیوی جالب اخیرا تهیه کردیم بنام ماه من، که با آقای معینی مدیر کمپانی Glwiz صحبت کردیم که آرشیو بزرگی درست کنیم، از کارهای من. در همین رابطه به من گفتند که در ویدیوی ماه من، عکس خانمی در ایران دیده میشود که در شلوغی های ایران گرفته شده و اینک این خانم در امریکا هستند، من خیلی خوشحال شدم چون آن خانم یکی از زنان مبارز داخل ایران است.