یافتن پست: #ثروت

Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
حامد دراگون
حامد دراگون
متني بسيار زیبا
از مرحوم "حسین پناهی"

آري از پشت كوه آمده ام
چه ميدانستم اينور كوه بايد
براي ثروت ، حرام خورد
براي عشق ، خيانت كرد
براي خوب ديده شدن.، ديگري را بد نشان داد
وبراي به عرش رسيدن ، بايد ديگري را به فرش كشاند.....
وقتي هم با تمام سادگي دليلش را ميپرسم ، ميگويند:
"از پشت كوه آمده!"....
ترجيح ميدهم به پشت كوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اينكه اينور كوه باشم و گرگ!
... ادامه
bamdad
bamdad
کس ندارد هنر زاهد و انسان بودن

روزگاری که کثافت هنر چشمان است

بیخودی سعی نکن جلوه کنی انسانی

ارزش هر نفسی پاکی آن چشمان است

تو چقدر پیش خودت ارزش و باور داری

زینت و حجب و حیا ثروت با عقلان است

بارها پیش خدا خم شده ایم وعقبش آنچه نباید کردیم

او چقدر خط بکشد، فاصله اش تا دل ما چندان است

جان ببخشای مرا ،هر چه ندارم بر جای

عشق و خون و جگرم در قفس شیران است

حس شعرم بخدا کور شد از بس به غلط افتادم

نکند فکر کنی کار تو از چشم خدا پنهان است

{-167-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ليستي از امکانات تفريحي پايتخت کشور :
1- ديسکو ( نداريم)
2- کازينو ( نداريم)
3- بار( خاک بر دهانمون)
4- شهربازي ارم با 6 وسيله بازي (2تاش خرابه)
5- سينما (فقط قلاده هاي طلا و اخراجي هاي 37)
6- تعداد زيادي پارک شهري با پوشش گياهي حداقلي و حضور سبز نيروي عزيز انتظامي که حال و هواي خاصي را به فضا منتقل مي کنند.
7- بولينگ 2عدد در کل کشور (عبدو و سرزمين عجايب) فقط مخصوص آقايان
8- کنسرت به قيمت پول خون انسان(که بر اساس ايين نامه ارشاد خواننده فقط حق دارد يک آهنگ عاشقانه بخونه،يکي دوتا خوند تا الان کسي ازش خبر نداره!)
9- دهکده آبي پارس (به قيمت پول خون آدمي)
10- پارک آبي آزادگان با روزانه 17 کشته و زخمي
11 - تله کابين و اسکي (که فقط در کل استان تهران 12 نفر استطاعت مالي استفاده از آنها را دارند.)
و آخرين و مهمترين تفريح،ديدن خانه و ماشين افراد ثروتمند (همون 12 نفري که ميرن اسکي) و فحش دادن به آنها .
ما و این همه خوشبختی محاله ..
{-7-}
Mohammad
fun-pics-radsms40.jpg Mohammad
علم بهتر است یا ثروت !؟

هیچکدام ! حکمت ! {-33-}
Majid
123.jpg Majid
کاندیدا رأی آورد!

تابلو، نقاش را ثروتمند کرد!

شعر شاعر، به چند زبان ترجمه شد!

کارگردان، جایزه ها را درو کرد!

و هنوز ...

سر همان چهار راه

واکس می زند...

کودکی که همیشه بهترین "سوژه" است...!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/27 - 15:57 ·
4
Mohammad
rainy.matalebeziba.ir.jpg Mohammad
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند...
هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم.
مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند، بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد، بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من اوه نه!
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند ...

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم،
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم، لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

*
*

با دلبستن به دلخوشی های زندگی، می توان برای فردای بهتر تلاش کرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/26 - 09:17 ·
6
Mohammad
1413045198894130_large.png Mohammad
هزاران کاخ در عالم
هزاران قصر مستحکم
جواهر های رویایی
هزاران ثروت و درهم
هزاران تن هزاران سر
هزاران روح در پیکر
هزاران لب هزاران
هزاران زلف چون عنبر
قسم بر آیه اطهر
قسم بر سوره
که اینهایی که من گفتم
نمی ارزد به یک موی امیر المومنین
setareh 22
image.jpg setareh 22
خدايا:هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام رانگیر. هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر. هنگامی که مقامم دادی، تواضعم رانگیر. انگاه که تواضعم دادی ، عزتم رانگیر. وقتی قدرتم دادی ، عفوم رانگیر . هنگامی تندرستی ام دادی، ایمانم رانگیر . و آنگاه که فراموشت کردم ، فراموشم مکن، آمين...
... ادامه
Mohammad
Mohammad
مورد داشتیم
طرف خیلی اتفاقی
با غولِ
چراغ جادو
مواجه میشه
غول بهش می گه چی می خوای؟
طرف می گه:ثروتِ بی پایان
غولِ رو کاغذ می نویسه

میده دستش!
هیچی دیگه طرف میره تو فکر:|
غولِ میگه؟
؟
{-55-}
متین (میراثدار مجنون)
123.jpg متین (میراثدار مجنون)
"کانديدا" رأي آورد

تابلو، "نقاش" را ثروتمند کرد

شعر "شاعر" به چند زبان ترجمه شد

"کارگردان" جايزه ها را درو کرد

و هنوز

سر همان چهار راه

واکس مي زند

کودکي که هميشه بهترين "سوژه" اس
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/20 - 19:55 ·
7
mehrab
mehrab
قارون گفت : این ثروت را به علمی که دارم بدست آورده ام ، آیا ندانست خدا قبل از او مردمی را هلاک کرد که قدرتمندتر و ثروتمندتر از او بودند؟و بدکاران از گناهشان سوال نخواهند شد /قصص آیه ۷۸
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/2 - 22:47 ·
3
bamdad
bamdad
در دنیا دو چیز صدا ندارد:

1. مرگ فقیر...

2. عیب ثروتمند..
mehrab
mehrab
ثروتی مانند خرد نیست/فقری مانند نادانی نیست/میراثی مانند ادب نیست/پشتیبانی مانند مشورت نیست/عبادتی مانند انجام واجبات نیست/ایمانی مانند شرم و صبر نیست/بزرگواری ای مانند فروتنی نیست/شرافتی مانند علم نیست/نهج البلاغه
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/9 - 16:41 ·
2
soheil
23.jpg soheil
آیا کسی از این مسابقه کسی خبر داشت ؟؟؟؟؟؟ مسابقه بزرگ نشان دادان باسن
در این مسابقه افراد تلاش میکنن باسن خود را به بهترین نحو به مسافرین داخل قطار نشان دهند .
... ادامه
Mohammad
1402436352991159_large.jpg Mohammad
بِ راست ی کِ قدرت میآورد..منتها حفظِ ظرفیت قدرتِ بیشتری را میطلبد!

... ادامه
دیدگاه · 1393/03/21 - 15:47 ·
8
zoolal
zoolal
خدا را چه دیدی
شاید یک روز " درد " هم قیمت پیدا کرد
و ما ثروتمند شدیم
دیدگاه · 1393/02/27 - 17:13 ·
4
Hosein
Hosein
مرد که دل ببنده
↓ . ↓
ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ
ﻏﯿﺮﺗﯽ ﻣﯿﺸﻪ
ﺗـُﻨـﺪ ﻣﯿﺸﻪ
ﺧﺸﻦ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻕ میشه
ﺑﭽﻪ ﻣﯿﺸﻪ
ﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﻩ
ﭼﻮﻥ ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺭﻩ
ﭼﻮﻥ ﻣـَـﺮﺩﻩ
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ
ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﯾﺎ
ﻏﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ
ﻧﺎﺯکتر ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﮔﻞ
ﺣﺴﺶ ﻣﯿﺸﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﻣﯿﺠﻨﮕﻪ ﺗﺎﺑﺪﺳﺖ ﺑﯿﺎﺭﻩ
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺪﺳﺘـﺖ ﺍﻭﺭﺩ
ﻣﯿﺸﯽ ◄ ﻧﺎﻣﻮﺳﺶ
ﺍﺯﺵ ﺛﺮﻭﺗﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﺯﺵ ﻏﺮﻭﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﺯﺵ ﻫﻮﺳﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻣﻮﺳﺸﻮ ﻧﮕﯿﺮﯼ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ
ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺁﺭﻭﻡ ﻫﻖ ﻫﻖ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺵُ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻥ
ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﺷﻮ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﮑﺸﻪ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺟﻮوني
سلامتی همه مرداااا
مردای عاشق
مردای باغیرت
نر ک ہ زیاده اما مرد کمه...
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
1399795599705114_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مستشار: چیز به درد بخوریه...!
ثروت ...!
منبع ...!!!
داموس:جناب الملک...!
ثروت که نمی شه...!
ثروت متعلق به عالم!

قهوه تلخ
Majid
Majid
افراد فقیر تلویزیون بزرگی در خانه دارند
در حالیکه افراد ثروتمند کتابخانه بزرگی در خانه دارند . . .
دیدگاه · 1393/02/15 - 08:59 ·
Majid
Majid
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»


عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گف
ت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست!

بله… با عشقه که میتونید هر چیز یکه می خواهید به دست بیاردید .
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:53 ·
Majid
438892_TFlM9Thn.jpg Majid
با اصرار از شوهرش می خواهد که طلاقش دهد.


شوهرش می گوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم.

از زن اصرار و از شوهر انکار.

در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می پذیرد، به شرط و شروط ها.

زن مشتاقانه انتظار می کشد شرح شروط را.

تمام 1364 سکه بهار آزادی مهریه آت را می باید ببخشی .

زن با کمال میل می پذیرد.

در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم

. لیکن تنها به یک سوالم جواب بده .

زن می پذیرد.

چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی و به خاطر آن حاضر


شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم


انداختن را بزنی .



زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد :طاقت شنیدن داری؟

مرد با آرامی گفت :آری .

زن با اعتماد به نفس گفت: 2 ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ


نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ،


تا زندگی واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.



مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.

زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی به مقصد رسید


کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد.نامه ای در کیفش بود . با تعجب بازش کرد .



خط همسر سابقش بود.نوشته بود: فکر می کردم احمق باشی ولی نه اینقدر.

نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده

کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد.


برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شماره همسر جدیدش بود.

تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی.

پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.

صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت : باور نکردی؟، گفتم فکر




نمی کردم اینقدر احمق باشی . این روزها میتوان با 1 میلیون تومان مردی

ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شر زنان با مهریه های سنگینشان

نجات یابند!{#emotions_dlg.e4}
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:02 ·
atefe
atefe
ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍﯾﺞ توی جوامع ما ایرانیها هست که عبارتند از:

۱: ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﻋﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ!
۲: ﻫﻤﻪ ﺍﺩﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻥ!
۳: ﭘﻮﻝ ﮐﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻧﻤﯿﺎﺭﻩ!
۴: ﻋﻠﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻪ!
۵: ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ چی، ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ!
۶: ﺗﻦ ﺁﺩﻣﯽ ﺷﺮﯾﻔﺴﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ, ﻧﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ!
۷: ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﻣﯿﺮﺳﯽ!
۸: ﭘﻮﻝ ﭼﺮﮎ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﻪ!
۹: ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ یک ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ!
۱۰: ﺧﺪﺍ ﺍﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ!
۱۱: ﺑﭽﻪ ﺩﺧﺘﺮ ، ﭘﺴﺮﺵ ﻓﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭ
.و اما 12: دروغگو دشمن خداست
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/13 - 11:02 ·
4
sam
sam
ثروت کوروش بزرگ چقدر بود ؟
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.
کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟
گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 17:42 ·
1
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ