یافتن پست: #جواب

niushaaaaaaa&pouriaaaaaaaa
niushaaaaaaa&pouriaaaaaaaa
کاش تو روم یکم حس خجالت داشتیو از اولش باهام صداقت داشتی چی شد تا حرف از صداقت شد یهو صدات قطع شد تو با من گرم بودی دستات چرا سرد شد؟؟ چن وقتیه که خدارو شکر بهترم ولی بازم نمیشه از تو بگذرم هنوزم قفلم روت هر چن که حضورت همه جا فقط باعث افتم بود..تو خودم با یارو دیدمت به حرفات شک کنم یا بو پیرنت که غرق عطر مردونس پس چرا خوردم از تو من رودست ...پس برو گمشو تف به ذاتت اینا همه کمبوده عقده هاته جا زدی خوبیامو با بدی جواب نمی دادی می مردی به همه پا ندی؟؟برو همیچی نمیاری ازم زندکیم بی تو پاشید از هم...من به نبوده تو راضی هستم چون تو رفتیو نذاشتی خالی دستم ..هنوزم اخلاقای بدتو باز داریشون؟؟کثافت کاریاتو میکنی ماس مالیشون..این یارو کیه که همش بهت زنگ میزنه نکنه رابطه ی کاری داری باز با ایشون
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/22 - 02:06 توسط Mobile ·
4
صوفياجون
صوفياجون
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺗﻮﯼ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ، ﺩﻭﺳﺖ{-18-}{-18-}
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﻭﺑﺮﻭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،ﺑﻬﺶ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻮﺳﻢ ﻣﻴﺪﯼ؟
ﻳﻬﻮ ﺍﺧﻤﺎﺵ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﻫﻢ،ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺑﻤﻮ ﻧﺪﺍﺩ
ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﺱ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺩﻳﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﻮﺳﮓ ﻣﻴﺪﯼ !! |:
bamdad
bamdad
اين روزا خرجم زياد شده ، گروني هم انقد بيداد ميکنه
جيبم ديگه جواب که نميده هيچ ، تازه سوالم ميپرسه!
iman
76369012028296545412.jpg iman
...
mostafa AZ
mostafa AZ
دوس دخدرم پیام داده عشقم کجابودی جواب ندادی
میگم : wc
میگه: وااای چه تفاهمی نفس
بعد میگه: ۲داشتی یا ۱
میگم: ۲
میگه :واااای دیگه باید منو بگیری خیلی تفاهم داریم
عاغا شوهر کمه ،سر ریـــ ـ ـ ـ دنم شده میخواد خودشو قالب کنه ..
البته خدارو شكر نداريم..
... ادامه
bamdad
bamdad
الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :
اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود
بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه
فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند
تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت
{-61-}
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/05/17 - 18:12 در گیلک ·
7
bamdad
bamdad
داستان باغبان و چیدن سیب(از زبان سیب)

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود…دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

{-35-}
صوفياجون
10494698_781240895261003_7663555519643907167_n.jpg صوفياجون
بچه های رشت و گیلک زود تند سریع جواب بدین ببینم ؟؟؟؟؟؟؟{-7-}{-95-}{-123-}
رضا
رضا
صفحات سایت خوب لود میشه ؟ مشکلی نداره ؟
iman
13368aac0e75bd84115b99dbd56e85a0-430.jpg iman
...
zahra
zahra
آهای آقا پســـــــــری که وقتی نمیتونی دختـــــری رو بدستش بیاری
بهش میگی آبجـــــیم شو...
آره داداش با توام این رسمش نیست اون دختر با هزار امید آبجـیت میشه
آبجــیت میشه تا حرفایی رو که به داداش واقعیش نمیتونه بزنه به تو بزنه
آبجـــــیت میشه تا درد و دلای خودشو به تــــو بگه
آبجــیت میشه تا وقتی نمیتونه با کسی حرف بزنه وقتی بغض تو گلوشه
و نمیتونه داد بزنه بیاد و تو آرومــــش کنی
اگه قبول میکنی که داداشــش باشی باید مثه آبجــــی خودت مراقبش باشی
نـــــزاری آزاری از کسی ببینه
اینا نصیحــت نیسحرفایه دلمــه تو این چن وقتــه که اومدم نــــــت
اینقدر ازیـــن چیزا دیدم که دیگه...
داداشــای گــــلم نکنین این کارارو هیچ فک میکنی اون دختـــــری که
آبجـــــــــــیت شده چقد روحش لطیفه؟
هیچ میدونی وقتی بهش بعد یه مدت پیشنهاد رفاقت میدی اون چه حالی میشه؟
هیچ میدونی اگه نتونه جواب رد بده چون داداششی واسش عزیزی
چه حالی پیدا میکنه همه اینارو میدونی و بعد اسم خودتو میزاری مـــرد
... ادامه
soheil
soheil
گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان:
'
'
'
'
'
'
'
'
'
'
'
'
'
'
باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش!
چون آدمی که ابله باشه ، معنی سکوت رو هم نمیفهمه!
... ادامه
bamdad
bamdad
عشق من





میدانم دوری خیلی دور



دستم بهت نمی‌رسد اگر ممکن است



گهگاهی در مسیر باد باش



مطمئن باش اینجا همیشه مشامی هست!



که در انتظارش



عمیق تر میکشد تک تک نفس هایش را....!

s
{-41-}
صوفياجون
صوفياجون
سلووووو منم اوووومدم البته یه چن مینه هستم{-35-}{-35-}{-29-}{-90-}
امروز غروبی & رفتن خونشون {-109-}{-109-}
{-137-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام خوبین همگی ؟
11 دیدگاه · 1393/05/3 - 16:59 توسط Mobile ·
8
Majid
10416592_542506692542378_4461031256001231804_n.jpg Majid
خداوند از عزراییل پرسید : تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

جواب داد:یک بارخندیدم یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم

"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان دادی جان مردی را بگیرم ٰٰ، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد ! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم .

"گریه ام " زمانی بود که به من دستور دادی جان زنی را بگیرم ، او را در بیابان گرم و بی آب و درختی یافتم که در حال زایمان بود .منتظرم ماندم تا نوزادش را به دنیا امد سپس جانش را گزفتم . دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در ان بیابان گرم سوخت و گریه کردم .

"ترسم" زمانی بود که به من امر کردی جان فقیهی را بگیرم ، نوری از اتاقش می آمد هر چه نزدیک تر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم ...

در این هنگام خدا به عزراییل گفت : میدانی آن عالم نورانی کیست؟ ... او همان نوزادیست که در بیابان به حالش گریستی ، من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم .

هر گز گمان مکن که با وجود من ،موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 03:40 ·
8
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بچه ها ندا سلام رسوند فردا 40 داداششه...حالشم هعی بدک نبود کلی با هم حرف زدیم...گفت بهتون بگم این چند وقته حال روحیش اصلا خوب نبود واسه همین جواب کسیو نمیداد...حالا قول داده که خوب شه{-3-}
bamdad
5 mOrdad.jpeg bamdad
Majid
index.jpg Majid
شعر زیبای حمید مصدق

توبه من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه

سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلوده به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك

وتو رفتي و هنوز،

سال ها هست كه در گوش من آرام،آرام

خش خش گام تو تكراركنان

مي دهد آزارم

و من انديشه كنان

غرق اين پندارم

كه چرا ، خانه كوچك ما سيب نداشت



جواب بسیار زیبای فروغ فرخ زاد :

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه


پدر پیر من است
من به تو خندیدم

تا که با خنده خود پا

سخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک

لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد

گریه تلخ تو را

و من رفتم و هنوز

سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:27 ·
1
مائده
مائده
... ادامه
Morteza
Morteza
راستی یه چیز دیگه
سلامای اجباریتونم قشنگه
لایک های اجباریتونم قشنگه{-7-}
Morteza
Morteza
جواب سلام واجب بود که ندادید
لایکم که نمیکنید
همه با ما قهرید
مارفتیم خذانگهدار
دیدگاه · 1393/04/26 - 22:43 ·
6
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ