یافتن پست: #دشت

bamdad
bamdad
ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺯﺩ ﺷﺒﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ

ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺁﻣﺪﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ



ﺑﯿﺎﻭﺭ ﻣﺪﺭﮎ ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ

ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻧﺎﻣﻪ‌ﯼ "ﭘﯽ ﺍِﭺ ﺩﯼ" ﺍﺕ ﺭﺍ



ﭘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺩﮐﺘﺮﺍﯾﺖ

ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺑﺪ ﺷﺪﻩ ﺟﺎﻧﻢ ﻓﺪﺍﯾﺖ



ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻣﺪﺭﮐﺖ ﺟﻌﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ "ﻫﺎﻭﺍﯾﯽ" ﻧﺒﺎﺷﺪ



ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ

ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ



ﭼﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭﺍ ﺭﻓﺖ

ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ ﮐﻠﻪ ﭘﺎ ﺭﻓﺖ



ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩ ﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﻮﯼ ﻟﯿﻠﯽ

ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺪ ﺗﺮﯾﻠﯽ



ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﻋﺸﻘﺖ بی‌ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻣﺪﺭﮐﻢ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ



ﺷﺪﻩ ﺍﺯ "ﻓﺎﮐﺴﻔﻮﺭﺩ" ﺍﯾﻦ ﺩﮐﺘﺮﺍ فکس

ﻣﻘﺼﺮ هست ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ فکس



ﭼﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺪﺍﯾﯽ

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺭﮎ ﮔﺮﺍﯾﯽ

ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪ ﺑﺎﺑﺎی لیلی

ﻛﻪ ﺳﻦِ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ خیلی!



ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮی ﺗﺮشی ﺁﻳﺪ . .

ﺧﺪﺍﻳﺎ... ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺗﺮﺷﻴﺪﻩ ﺷﺎﻳﺪ !!



ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺯﺩ ایمیلی

نمی‌ﭘﺮسی ﭼﺮﺍ ﺍﺣﻮﺍﻝِ لیلی ! ؟



ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﺸﻖ لیلی ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺖ؟

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﻜﺲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﻠﺘﺖ ﻫﺴﺖ! ؟



ﺗﻮ ﺩﺍﻣﺎﺩ منی ﻣﻦ ﺷﻚ ﻧﺪﺍﺭﻡ...!!

ﻧﻴﺎﺯی ﺩﻳﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭک ﻧﺪﺍﺭﻡ...!!



ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻔﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻴﻜﻞ ﻫﻢ ﺑُﺮﺩ

ﻧﻴﺎﺯی ﻧﻴﺲ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻛﺴﻔﻮﺭﺩ !



ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﻨﺰﻟﻢ...ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺗﺮﻳﻨﻢ...

ﺍلهی ﺩﻭﺭیِ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ...!!

ﭼﻮ ﻛﺮﺩ ﻓﻜﺮﺍﺷﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺯﺩ ﺍیمیلی

ﭘﺲ ﺍﺯ یک ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎی لیلی



ﺑﮕﻔﺘﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎلی ﺩﻳﺮ ﻛﺮﺩی...

ﺯﻳﺎﺩی ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻛﺮدی...!!



ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺍﺯ لیلی ﻫﻮﺍیی...

ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖِ ﺍﺟﺘﻤﺎعی !!



ﺯِ ﺑﺲ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ، ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﻭﻧﻪ

ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺯﻥ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ !!



ﻛﻨﻮﻥ ﻇﺮفی ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﭘُﺴﺖِ ریلی

ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ .. ﺑﺮﻳﺰ ﺗﺮشیِّ لیلی

{-105-}{-105-}{-105-}
Mohammad
52928149428648084872.jpg Mohammad
چی زود تموم میشه ؟؟؟؟؟
Mohammad
45999993870922507633.png Mohammad
دوست داشتی الان کجا بودی ؟؟؟
مرجان بانو :)
1397157449148899_large.jpg مرجان بانو :)
دخدر بآس هروقت حوصلش سر رفت
یدونه بخوابونه زیر گوش ِ آقاشون{-7-}
مائده
مائده
دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد...
"احمدشاملو"
bamdad
bamdad
شبی از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي ابي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد جدا كردم.
و تو در پاسخ ابي ترين موج تمناي دلم گفتي :"
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي.
و من تنها براي ديدن ان چشمها تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم"
همين بود اخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت ، حريم چشمهايم را به روي اشكي از
جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
و تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ،تا كي،براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد رفتنت رسم نوازش
در غم خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني
دانه بر مي داشت
تمام بالهايش در غرق در اندوه و غربت شد.
و بعد از رفتنت آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتن تو انگار كسي حس كرد من بي تو
تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.
و بعد از رفتنت درياچه بغضي كرد.
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد.
و من با انكه مي دانم تو هرگز ياد من را
با عبور خود نخواهي برد
هنوز اشفته چشمان زياي تو ام ...برگرد!
پس از اين سر نوشت انتظار من چه خواهد شد؟
و بعد از اين همه طوفان وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:"
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو
در راه عشق و انتخاب ان خطا كردم."
و من در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا شايد به رسم عادت و دلدادگي هامان
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم....

{-35-}{-35-}{-35-}
صوفياجون
عکس۰۰۰۸.jpg صوفياجون
اینجا ییلاقات استان مازندران روستای هستش البته یکماه پیش یه سری عکس جنگل دالیخانی و روستای جنت رودبار گذاشتم اینجا ته همون جاده است در واقع یه کوچول مونده بود به نوک کوه خیلی سرسبز ه و دشت و دره زیاد داره جمعه 24/5/93 جاتون خالی {-7-}{-7-}{-29-}
حامد@ پسر تنها
258BE5AB-0484-4219-9493-23D4B0CD8A47_w974_n_s_s.jpg حامد@ پسر تنها
مهم نیس کجا رندگی میکنی مهم اینه که هر جا هستی دادشته باشی {-57-}
دیدگاه · 1393/05/28 - 12:51 ·
6
soheil
soheil
چه خوش گفت مولانا ..
شرح حال امروز ما ..

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید

معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید

گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید

ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید

آن خانــــه لطیفست نشان‌هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد

یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید

با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مولانا

چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است ..
از زيادى مال خود به هموطنان خود انفاق كنيد نيكو تر است ..
قبله اى ما در كنار ما واطراف ما است نه در بت كده اى دشت هاى حجاز ..
چشم بصيرت ميخواهد كمى چشمانمان را باز تر كنيم ..
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 11:10 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
دیدگاه · 1393/04/13 - 01:55 در ویدئو ·
6
zoolal
zoolal
rs_1155 {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
روز تولدت را با آسمانی پر از ستاره های چشمک زن
با دشتی پر از شقایق ها
و با آرزوی موفقیت برای تو به تو تبریک میگویم..
دیدگاه · 1393/04/11 - 19:30 ·
3
bamdad
bamdad
مانند یک بهار …
مانند یک عبور …
از راه می رسی و مرا تازه می کنی …
همراه توهزار عشق از راه می رسد …
همراه تو بهار …
بردشت خشک سینه من سبز می شود …
وقتی تو می رسی …
در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن …
مهتاب می دمد …
وقتی تو می رسی …
ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن …
من نیز با تو به عشق می رسم ….

{-41-}
دیدگاه · 1393/03/21 - 22:31 ·
6
zoolal
zoolal
حیرت زده ام ؛؛
تشنه ی یک جرعه جوابم ؛؛
ای مردم دریا !
برسانید به آبم ؛؛
آیا پس از این دشت رهی هست ؟؟
دهی هست؟؟
یا اینکه به بیراهه دویده است شتابم ؛؛
من کوزه به دوش آمده ام چشمه به چشمه ؛؛
شاید که تو را...
ای عطش گنگ بیابم...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/11 - 21:03 ·
7
...
...
دگرم نیست هوای ماندن
دگرم نیست دوپای رفتن
خسته وغمزده وگیج
دراین شهرغریب
پرسه در
غربت تنهایی خودمیزنم اندرخم کوی..
نیست اینجااثرازدشت ودمن
نیست اینجاخبرازبوی چمن
عابرانی پراحساس تهی بودن محض
خسته غوزکهایی مملوازحس تباهی فزون
اندرین شهرغریب
برتن مندرس این جامه وتن پوش پلشت
وصله ای ناجورم
من به اقلیم تباهی گذرم افتاده
من به وادی جنون
میروم عاقبت ازاین وادی
سوی فردوس برین
سوی جنگل
سوی رود
این من روبه زوال
گه آمال محال
میسرایم شعری
من زدریای شمال...
دگرم نیست هوای ماندن
دگرم نیست دوپای رفتن...
شعرازنیماراد
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/21 - 20:55 ·
4
bamdad
bamdad
شاید آن نقطه نورانی دشت چشم گرگان بیابان باشد..
دیدگاه · 1393/02/19 - 13:13 ·
6
صوفياجون
10312635_1423031661292041_5663590310562923894_n.jpg صوفياجون
...
تغییر نام عمدی شهرهای گیلان از زبان گیلکی به فارسی

وقتی یک محقق چنین تصور کند که مردم منطقه، «صومعه» را لهجه‌دار و به غلط «صوما» می‌خوانند، باید هم سوماسرا (sumäsarä) را صومعه‌سرا!!! ثبت کند و ما هرچه فکر کنیم ربط بین صومعه و سوماسرا را نیابیم.
و به همین خاطر است که هرگز نفهمیدیم که چرا کوجه‌اسبان (kujesbän) را اصفهان کوچک! یا همان کوچصفهان ثبت کرده‌اند. وقتی دلیل این اشتباه‌ها را نفهمیدیم دست به داستان‌سرایی و خلق وجه‌تسمیه‌های مسخره می‌زنیم.
لونَیْ (lonay) هم شد لونَک (لابد بر وزن پونک!) و لاجُؤن (läjon) هم تبدیل به لاهیجان شد و یا نام پولُرود (Pulorud) در روی نقشه‌ها، تبدیل به پُل‌رود (رودی با یک پل!) می‌شود و هیچ‌کس نیست که بگوید: پل که واژه‌ای فارسی است و در گیلکی، پل را پورد می‌گویند.

از این میان، دوست دارم وجه‌تسمیه واقعی سه اسم‌مکان را که به اشتباه ثبت شده‌اند نقل کنم:
اَته‌کو (ate-ku)، یعنی همان کوه معروف در جنوب لنگرود که امروزه همه به جز مردم محلی آن را «عطاکوه» می‌نامند. اته‌کو یعنی کوه رو به آفتاب. اَته از اَفتُؤ (aftow) یا آفتُؤ گرفته شده است و هیچ ربطی به نام آقایی به نام عطا ندارد!!! این قضیه در فرهنگ گیل و دیلم پاینده لنگرودی و نیز فرهنگ مرعشی به صراحت عنوان شده است.

منطقه‌ای که امروزه به آن جواهردشت گفته می‌شود، آن‌طور که از اهالی محلی آن شنیده‌ام جؤردشت (جؤر به معنای بالا) نام دارد. گرچه امروزه مردم محلی نیز جواهردشت بودن جؤردشت را کم‌کم باور کرده‌اند!

و دیگری، دیله‌مؤن (dilamon)، همان منطقه باستانی است که دیلمان (deylamän) ثبت شده است. دیل (dil) یعنی محوطه محصور. مانند گؤدیل (gow dil) به معنی جای محصور برای نگهداری گاو. دیل در برابر سرا (sarä) یا سارا (särä) به معنی جای باز و بدون دیوار است. جانِ دیل (jäne dil) هم معنی درون ِ جان و خیلی عزیز را می‌دهد.
مؤن(mon) نیز پسوند مکان بوده و بر استقرار و ماندن و سکون در برابر حرکت دلالت می‌کند. (در فارسی خانمان، گفتمان و…)
بر همین اساس؛ لوله‌مؤن یا لوله‌مان(lulamän) : نیستان. شلمؤن(shalmon) : جایی که شله (نوعی پیله ابریشم) وجود دارد. آله‌مان(älamän) : جایی که آل (نوعی پرنده) ساکن است.

منبع :"سایت ورگ"
... ادامه
Majid
438892_T2BcOaQf.jpg Majid
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ

ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ.


ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺞ

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ.


ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻪ


ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊ ﺑﻊﮐﺮﺩﻡ.

ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥﭼﺎﻗﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺿﺎ، ﭘﺴﺮﺵ، ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺖ

ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺎﯾﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ.


ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻗﻀﺎ ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ.

ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ

ﻣﻦ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻﻫﺎ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ.

ﺍﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﺏ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ. ﻫﻮﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ.


ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩ.

ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ

ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ


ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺳﺐﻫﺎﯼ ﺭﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ، ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻮﯾﻢ

ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﺍﺭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼﻣﻤﻠﮑﺖ!

ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻓﮑﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﮑﻨﻢ.


ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺷﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ.

ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻫﻮ ﺍﺳﺖ. ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ.

ﻣﺎﺩﺭ! ﺩﯾﮕﺮ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻋﺮﺿﯽ ﻧﯿﺴﺖ.


ﺳﻼﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﻢ


ﺑﺮﺳﺎﻥ؛ ﺑﻪ ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ.خنده
... ادامه
bamdad
bamdad
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست…
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز…


ماه من… غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است!
این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه‌ی یک باغند…
همه را با هم و با عشق بچین!

ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری‌ست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز…

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/5 - 19:00 ·
7
bamdad
bamdad
شب،ان چنان زلال که می شد ستاره چید!

دستم به هرستاره که می خواست می رسید!

نه از فراز بام

که از پای بوته ها

می شد تورا در ایینه هر ستاره دید.

دربیکران دشت

درنیمه های شب

چز من که با خیال تو میگشتم

جزمن که در کنار تو می سوختم غریب!

تنها ستاره بود که می سوخت.

تنها نسیم بود که می گشت.

(فریدون مشیری)
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
10155774_312173678936114_2190415266509972261_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
آنقدر برای دیدنت کردم که هنوز،

" "

کفش هایش را نبسته بود!

با همان حال، تمام را دویدم تا به برسم؛

که مبادا پیش از من " نگاهت " خریدار پیدا کند

آخر شنیدم که کسی میگفت:

هم میشوند...!!! : )
bamdad
22.jpg bamdad
دشت لاله - هلند
bamdad
bamdad
مانند یک بهار…. مانند یک عبور….از راه میرسی و مرا تازه میکنی.

همراه تو هزار عشق از راه میرسدهمراه تو بهار…


بردشت خشک سینه من سبز میشود.

وقتی تو میرسی….

در کوچه های خلوت و تاریک قلب من … مهتاب میدمد…

وقتی تو میرسی…

ای آرزوی گم شده بغض های من…

من نیز با تو به عشق میرسم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/19 - 20:48 ·
5
bamdad
bamdad
اینچنین

دلبرانه، میان دشت قدم نزن...

بگذار خورشید

حواسش به آفتابگردان ها باشد...!!!
دیدگاه · 1393/01/9 - 17:07 ·
7
soheil
soheil
نوشتم اين غزل نغز با سواد دو ديده

كه بلكه رام غزل گردي اي غزال رميده

سياهي شب هجر و اميد صبح سعادت

سپيد كرد مرا ديده تا دميد سپيده

نديده خير جواني غم تو كرد مرا پير

برو كه پير شوي اي جوان خير نديده

به اشك شوق رساندم ترا به اين قد و اكنون

به ديگران رسدت ميوه اي نهال رسيده

ز ماه شرح ملال تو پرسم اي مه بي مهر

شبي كه ماه نمايد ملول و رنگ پريده

بهار من تو هم از بلبلي حكايت من پرس

كه از خزان گلشن خارها به ديده خليده

به گردباد هم از من گرفته آتش شوقي

كه خاك غم به سر افشان به كوه و دشت دويده

هواي پيرهن چاك آن پري است كه ما را

كشد به حلقه ديوانگان جامه دريده

فلك به موي سپيد و تن تكيده مرا خواست

كه دوك و پنبه برازد به زال پشت خميده

خبر ز داغ دل شهريار مي شوي اما

در آن زمان كه ز خاكش هزار لاله دميده
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:51 ·
2
orkhan
orkhan
سلاممممممممممممممممممممممممم عیدتون مبارکککککککککککک :دی نمیتونستم پست بزارم رضا دمت گرم اف 5 زدم یکسره درست شد اما نفهمیدم منظورت از کش همستر چی بود

جاتون خالی دو هفته بود تو پاکدشت خونه خالمینا بودم یه حالی میداد {-7-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-} البته دلم براتون تنگ شده بود ولی رمز ایمیل با پسوردم بلد نبودم که از پاک دشت به اینترنت وصل بشم {-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ