Mohammad
#زبان #حال #حضرت #زینب (س) #با #مادر
ای یاس قد کمانم بر حال من نظر کن
از کوی قلب من با چشمان خود گذر کن
کمتر ز داغ خود گو طاقت ندارد این دل
در پیش چشم مستم کمتر نگه به در کن
من صید دامت هستم بار دگر بیا و
یک تیر از دل خویش در قلب من هدر کن
با گوشه ی نگاهت دل را پر از صفا کن
از قلب خسته ی من تو خستگی بدر کن
دلواپسم برای پهلو و دنده هایت
گر که گرفت پهلوت من را سریع خبر کن
ناله نزن عزیزم فریاد سر مده ، جان
از درد سینه مادر کمتر تو دیده تر کن
قنفذ چگونه زد که این طور گشته ای تو
بر دخت خویش تعریف از دنده ی کمر کن
در پشت درب خانه افتادی ای عزیزم
بر دخت خویش تعریف از ضربه ی عمر کن
ای داغ، سینه ی من، آتش بزن، بسوزان
ای داغِ مادرِ من، در جان من اثر کن
غمدارم از غریبی از درد بی حبیبی
ای درد سینه ی من، دل را پر از شرر کن
من با غم تو دلبر سر می کنم شب و روز
یک امشب ای عزیزم، با درد سینه سر کن
شب را به گریه کردم صبح ای مه امیدم
خود گفتی ای مسافر شب را چنین سحر کن
#جعفر_ابوالفتحی
ای یاس قد کمانم بر حال من نظر کن
از کوی قلب من با چشمان خود گذر کن
کمتر ز داغ خود گو طاقت ندارد این دل
در پیش چشم مستم کمتر نگه به در کن
من صید دامت هستم بار دگر بیا و
یک تیر از دل خویش در قلب من هدر کن
با گوشه ی نگاهت دل را پر از صفا کن
از قلب خسته ی من تو خستگی بدر کن
دلواپسم برای پهلو و دنده هایت
گر که گرفت پهلوت من را سریع خبر کن
ناله نزن عزیزم فریاد سر مده ، جان
از درد سینه مادر کمتر تو دیده تر کن
قنفذ چگونه زد که این طور گشته ای تو
بر دخت خویش تعریف از دنده ی کمر کن
در پشت درب خانه افتادی ای عزیزم
بر دخت خویش تعریف از ضربه ی عمر کن
ای داغ، سینه ی من، آتش بزن، بسوزان
ای داغِ مادرِ من، در جان من اثر کن
غمدارم از غریبی از درد بی حبیبی
ای درد سینه ی من، دل را پر از شرر کن
من با غم تو دلبر سر می کنم شب و روز
یک امشب ای عزیزم، با درد سینه سر کن
شب را به گریه کردم صبح ای مه امیدم
خود گفتی ای مسافر شب را چنین سحر کن
#جعفر_ابوالفتحی
... ادامه