یافتن پست: #قدم

Mohammad
z.jpg Mohammad
نیوکمپ
13 دیدگاه · 1394/02/6 - 12:55 در ورزش ·
5
رضا
01027024.jpg رضا
1 دیدگاه · 1394/01/25 - 18:29 در ورزش ·
6
Noosha
v1w1r09b6vp9bad93dxo.jpg Noosha
مردی که ساعت ها خیابون هارو قدم میزنه، با تابلویی که روش نوشته شده:

"نیازمند کلیه برای همسرم"

عشق کلمه پیش پا افتاده ای نیست...
برای روابط مسخره ازش استفاده نکنیم{-5-}
دیدگاه · 1394/01/21 - 16:19 ·
6
bamdad
bamdad
زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
زندگی را باید زندگی کرد،
آن طور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری.

"سیمین بهبهانى"
{-35-}
دیدگاه · 1394/01/7 - 15:03 ·
5
zoolal
zoolal
عارفی را پرسیدند از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟
فرمود: یک قدم
گفتند: این یک قدم کدام است؟
فرمود: پا بگذار روی خودت

دریغا

که میان ما و رسیدن به " یک قدم" هزار فرسنگ است
... ادامه
دیدگاه · 1394/01/4 - 21:21 ·
2
bamdad
bamdad
خدا همین جاست , نیازی به سفر نیست!

خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند, خدا در دستان مردی است که

نابینایی را از خیابان رد می کند,

خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان میبرد,

خدا در جمله ی "عجب شانسی آوردم " است!!

خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده وامده نزدیک من وتو!!

خدا کنار کودکی است که می خواهد از فروشگاه شکلات بدزد!!

خدا کنار ساعت کوک شده ی توست , که می گذارد 5دقیقه بیشتر بخوابی!!

از انسان های این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند ویک عکس با روبان مشکی:

از تولدت تا ان روبان مشکی, چقدر خدارا دیدی؟!

خدا را 7بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی؟

خدا همین جاست, نه فقط در عربستان!

خدا زبان مادری تو را می فهمد,نه فقط عربی را!

خدایا دوستت دارم ودوستانم را به تو میسپارم

که لحظه ای غم نبینند.

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/29 - 23:31 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
بانوان هنرمند مربای کامکوات بلدین؟
اگه بلدبن یاد بدین بهم
ممنون
bamdad
bamdad
به یادتم حتی اگر قرار باشد...



شبی بی چراغ در حسرت یافتنت!!



تمام زندگی را قدم بزنم....

{-61-}
دیدگاه · 1393/12/9 - 20:31 ·
6
رضا
رضا
محمد وقتی تو نمیدونم حضور داره {-292-}

محمد تو خونه موقع آشپزی {-249-} موقع گوش دادن با حرفهای خانمش {-163-}

Mohammad
رضا
رضا
فکرکن برن :نیلوفر اون پسره رو بکش،نه خوشگله گناه داره!
سارا اون خشاب هارو پر کن وایستا بذارلاکم خشک بشه!
نازنین پس چرا شلیک نمی کنی؟بذار موهاموببندم!مریم فردامیریم خط مقدم،ای وای من چی بپوشم؟ {-7-}
bamdad
bamdad
تو هم راهت را جدا خواهی کرد



و به دنبال مقصد نهایی خواهی گشت !


و شاید هیچ گاه نفهمی که عشــــــق



، همین قدم های کوتاه در این راه بی مقصد بود



که با هم پیمـــــــــــــودیم !

:(
دیدگاه · 1393/11/12 - 19:57 ·
3
bamdad
bamdad
تو که نباشی

با چتر هم که قدم میزنم

گونه هایم خیس میشود

{-109-}
bamdad
bamdad
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟


غافلگیر شدیم


چتر نداشتیم!


خندیدیم…


دویدیم!


و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟


پیشبینیاش را کرده بودی


چتر آورده بودی


من غافلگیر شدم


سعی میکردی من خیس نشوم


و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود


سومین روز چطور؟


گفتی سرت درد میکند


حوصله نداشتی سرما بخوری


چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی


و شانه راست من کاملا خیس شد


و چند روز پیش را چطور؟


به خاطر داری؟


که با یک چتر اضافه آمدی


و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم


فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم.


تنها برو!

{-109-}
دیدگاه · 1393/10/23 - 21:12 ·
2
Mohammad
Mohammad
Biskivit
مقدمتان گلباران جناب بیسکی {-107-} :d
Mohammad
8OTF4mLHQ8.jpg Mohammad
{-29-}
bamdad
bamdad
بی تو يك روز در اين فاصله ها خواهم مرد

مثل يك بيت ته قافيه ها خواهم مرد

تو كه رفتی همه ثانيه ها سايه شدند

سايه در سايه ی آن ثانيه ها خواهم مرد

شعله ها بی تو ز بی رنگی دريا گفتند

موج در موج در اين خاطره ها خواهم مرد

گم شدم در قدم دوری چشمان بهار

بی تو يك روز در اين فاصله ها خواهم مرد

{-35-}
دیدگاه · 1393/10/13 - 17:50 ·
4
صوفياجون
2663310_128.jpg صوفياجون
{-29-}
شهر باستانی و زیبای ماردین در جنوب ترکیه، منطقه ای با قدمت تاریخی و خانه های خشتی می باشد که یکی از مناطق زیبا برای گردشگری در این کشور به حساب می آید.
omid khomar
omid khomar
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال
از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن
سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 21:57 ·
bamdad
bamdad
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی، دوستش بداری و برایش چای بریزی.

گاهی وقت‌ها، دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می‌آیی قدم بزنیم؟!

گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد یکی را ببینی، شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و کمی برایش بنویسی.

گاهی وقت‌ها،

آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!

:(
دیدگاه · 1393/10/9 - 20:29 ·
4
zahra
zahra
هرروز او متولد میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است


زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....
دکتر شریعتی
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/6 - 22:40 ·
2
nosrat
nosrat
به یادتم حتی اگر قرار باشد...



شبی بی چراغ در حسرت یافتنت!!



تمام زندگی را قدم بزنم....
دیدگاه · 1393/10/2 - 09:10 ·
bamdad
bamdad
تنها در کافه نشسته بود

مردی که نه حال قدم زدن داشت

و نه می توانست گریه کند...

کافه چی آمد

مرد،مرگ سفارش داد

و مُرد!

{-118-}
دیدگاه · 1393/09/30 - 20:13 ·
2
bamdad
bamdad
در امتداد قصه ام، در اضطراب یک سفر
و از غروب جمعه ای رسیده ام به این گذر

به فکر با تو بودنم به شرط جاودانگی
بگو به رسم کودکی که تا همیشه غصه پر

دوباره بی مقدمه مرا به خلسه برده ای
به صرف نور و روشنی، به لحظه های تازه تر

به استناد چشم تو غزل گل از گلش شکفت
دِرام رنگ عشق شد و آفریده شد هنر

من اعتراف می کنم به حس دلسپردگی
به اینکه با تو زندگی دمی نمی شود هدر

نشان به آن نشان که شب دلیل یک دسیسه است
قصیده نذر می دهم به یمن رستن از خطر

کسی دسیسه می کند که ردپایش آشناست
به قصد انقراض گل؛ به حکم وحشت از تبر

به فکر با تو بودنم فقط به قدرعافیت
در این شب کلیشه ای، دقیقه های دربدر

“پوریا بیگی”

{-35-}
hamed
hamed
سهم من از دنیا {-15-}{-15-}{-15-}{-15-}نداشتن است ؛ تنها قدم زدن و فکر کردن به کسی که هیچوقت نبود !
دیدگاه · 1393/09/19 - 15:25 ·
5
Mohammad
Mohammad
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ