یافتن پست: #قصه

...
...
خورشیدخاموش



ازپشت شیشه



تصویراین شهر



دلگیرهمیشه





شهرغریبه




دلهای غمگین




هوای بی تو



هوای سنگین



خونه بی تو




مثل یه زندون



حیف من وتو




حیل عشقمون



حیف توبود



حیف توبود



ای گل من


حیف توبود



حیف توبود




ای قلب من



آخرجاده عاشقی
تنهاشدن




گفتی:خداحالظ



گفتم:خداحافظ



گفتی:پشیمونی


گفتم:که هرگز



نفس بریده



دستای لرزون



اشک توی چشمام




حیف!



نگفتم:بمون



غم یه عاشق

غم کمی نیست


چه فایده ازاشک



وقتی کسی نیست



دردیه عاشق
دردکمی نیست



چه فایده ازاشک



وقتی کسی نیست




حیف توبود



حیف توبود



ای گل من




عشق اگه بود




عشق توبود



ای گل من..



حیف توبود




حیف توبود


بربادبری



مثل یه قصه کهنه



ازیادبری..


کیا
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/18 - 23:19 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
{-41-}{-41-}
{-41-}{-35-}
وقتی من کنارتم میدونی همیشه یارتم

واسه چی میسوزونی این دل غمگین و خسته ی منو

به خدا سخته بدونی یه روزی تنها میمونی

آخه نمیتونم باور کنم دوری و ندیدن تو رو

قصه هامو از این به بعد واسه کی بخونم

میدونم تا ابد تک و تنها میمونم

میمیرم اگه دیگه باز تو رو نبینم

میدونم برای تو دیگه نمیمونم

قلب من بدون تو تنهاست تا همیشه واسه من میسوزه

تنهایی بدون تو سخته واسه امروز و دیروزه

وقتی من کنارتم میدونی همیشه یارتم

واسه چی میسوزونی این دل غمگین و خسته ی منو

به خدا سخته بدونی یه روزی تنها میمونی

آخه نمیتونم باور کنم دوری و ندیدن تو رو

قصه هامو از این به بعد واسه کی بخونم

میدونم تا ابد تک و تنها میمونم

میمیرم اگه دیگه باز تو رو نبینم

میدونم برای تو دیگه نمیمونم

قصه هامو از این به بعد واسه کی بخونم

میدونم تا ابد تک و تنها میمونم

میمیرم اگه دیگه باز تو رو نبینم

میدونم برای تو دیگه نمیمونم
shahin(غیرت_السلطان)
shahin(غیرت_السلطان)
چشم من بیا منویاری بکن گونه هام خشکید شدکاری بکن
غیرگریه مگه کاری میشه کرد کاری ازمانمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تاقیامت دل من گریه میخواد
قصه گذشته های خوب من چقدزودمثل یه خواب تموم شدن....
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
: مامان بزرگ اين چه کتابيه تو چند ماهه داري ميخوني و تموم نميشه
: اين قرآنه عزيزم ، تموم شده من هي دوباره ميخونمش
بچه : کي امتحانشو دارين؟
مامان بزرگ : با لبخند ، چند سال ديگه عزيزم
بچه : فهميدنش خيلي سخته؟
... مامان بزرگ : نه
بچه : پس چرا اينقدر هي دوباره ميخونيش؟
مامان بزرگ : آخه من قصه هاشو خيلي دوست دارم
بچه : مامان بزرگ مگه قصه ها رو از شما امتحان ميگيرن؟
مامان بزرگ : نه عزيزم اين کتاب خداست و من باهاش دعا ميکنم
بچه : مامان بزرگ تو با کتاب قصه دعا ميکني؟
مامان بزرگ : عزيزم اين قصه هاي کتاب خداست
بچه : مامان بزرگ کتاب خدا يعني چي؟
مامان بزرگ : يعني کتابي که خدا حرف هاشو به پيغمبرخودش ميگه که به ما بگه
بچه : چرا خدا خودش به ما نميگه؟
مامان بزرگ : خدا که حرف نميزنه عزيزم
بچه : پس چيجوري با پيغمبر خودش حرف ميزنه ؟
مامان بزرگ : با اونم حرف نميزنه بهش وحي ميفرسته
بچه : وحي چيه مامان بزرگ؟
مامان بزرگ : دستورهاي خداست که با يک فرشته اي به پيغمبرش ميگه
بچه : فرشته مگه حرف ميزنه؟
مامان بزرگ : آره اما فقط با پيغمبر خدا
بچه : منم ميتونم پيغمبر بشم؟
مامان بزرگ : نه
بچه : چرا؟
مامان بزرگ : آخه خدا پيغمبر ها رو از اول خودش انتخاب ميکنه
بچه : اونا مگه با ما فرق دارن؟
مامان بزرگ : نه عزيزم
بچه : اگه فرق ندارن پس چرا خدا منو انتخاب نميکنه؟
مامان بزرگ : آخه ديگه خدا پيغمبر انتخاب نميکنه ، همه حرفاشو گفته
بچه : آها پس ديگه خدا قصه بهتري بلد نيست بگه
مامان بزرگ : با لبخند ، نه عزيزم اين بهترين قصه هاش بوده ديگه
بچه : مامان بزرگ ميشه من کتاب رو ببينم
مامان بزرگ : آره عزيزم اما تو دستهات کثيفه و گناه داره ، خودم نشونت ميدم
بچه : مامان بزرگ اينکه داستانهاش عکس نداره
مامان بزرگ : با لبخند ، نه نداره عزيزم
بچه : مامان بزرگ اين چرا اينجوري نوشته
مامان بزرگ : اين به زبون عربي نوشته عزيزم
بچه : مامان بزرگ مگه تو عربي بلدي؟
مامان بزرگ بعد از چند ثانيه سکوت : نه عزيزم

بچه : آها پس تازه فهميدم چرا اينقدر ميخونيش
مامان بزرگ : سکوت....{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-23-}{-23-}
ıllı YAŁĐA ıllı
af0773855c1e30411ecf76c658f817ba.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
{-105-} قصه ی دماغی ک بعد بینی شد و بعد تهش دماغ شد...خخخخخخخخ {-138-}{-151-}
... ادامه
shahin(غیرت_السلطان)
shahin(غیرت_السلطان)
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمیشنوند. چه تلخ است قصه عادت...
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
حوا ، یک سیب تو را به فرش رساند
یک سیب نیوتن را به عرش
من که دو سیب میکشم کجای قصه ام ؟
.
دیدگاه · 1392/09/12 - 20:15 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
85252670478323889184.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلهای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی های باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی 
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانون جنگل رو زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمی تونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره

{-35-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)


شبهای ِ من اینجوری صبح میشه عکساتو میچکم روی ِ تختم

اصلا مهم نیست چی میگن مردم

با خاطراتت خیلی خوشبختم

شبهای ِ من اینجوری صبح میشه با شک و لبخند و در و دیوار

آهنگی که دوست داشتی رو تکرار

سیگار و هی سیگارو هی سیگار

شبهای ِ من اینجوری صبح میشه با شک و لبخند و در و دیوار

آهنگی که دوست داشتی رو تکرار

سیگار و هی سیگارو هی سیگار

♫♫♫
عکساتو میچینم روی ِ تختم هی با خودم حرف میزنم ازتو

تو بعضی عکسها عاشقت میشم

تو بعضیا دل میکنم از تو

یخ میکنه دستام یه وقتایی.بعضی شبا آغوشم آتیش ِ

من با لباست قصه ها دارم

شبهای ِ من اینجوری صبح میشه

شبهای ِ من اینجوری صبح میشه با شک و لبخند و در و دیوار

آهنگی که دوست داشتی رو تکرار

سیگار و هی سیگارو هی سیگار

شبهای ِ من اینجوری صبح میشه با شک و لبخند و در و دیوار

آهنگی که دوست داشتی رو تکرار

سیگار و هی سیگارو هی سیگار
... ادامه
رضا
رضا
چند سال پیش دور سریالهای پلیسی آلمانی بود بعد شد سریالهای کره ای بعد سریالهای کلمبیایی الان هم ترکیه این قصه ادامه داره
arezoo
faghrrrr.jpg arezoo
از فقر مینویسم ،با دستهای خالی

سفره پراست امشب از شامی خیالی.

معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیم

خواب غذا می دیدیم از خواب می پریدیم.

دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بود

سارا ولی هنوزم شبها گرسنه خواب بود

با اشک مینویسم ،بابا نان ندارد

شاید که معجزه شد از اسمان ببارد

دیوارها شعار، مرگ بر فقر دادن

صندوقهای خیریه در حد یک نمادن

محکوم به فقر بودیم ، محکوم به فرق و تبعیض

دلخوش به وعدهایی ،از چیزهای ناچیز

از فقر مینویسم، با این که نیست حالی

این قصه ای حقیقیست ،از دارایی خیالی
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/7 - 21:44 ·
8
رضا
رضا
دنیا مثل قصه ها .
...
...
کاش بودی تادل من غم نداشت
اینهمه دلتنگی وماتم نداشت
کاش بودی بهردل همچون طبیب
تانگویند:زخم دل مرحم نداشت
کاش بودی درکنارم تاابد
تانگویند:مردمان همدم نداشت
مردم ازداغ فراقت عاقبت
دگراین جانم زهجرت دم نداشت
شعراز:""نیماراد""
ساعت:۲:۱۱دقیقه
نیمه شب
همه درخواب
ومن
شب زنده دار
تهران
پاییز۹۲
دراتاقم
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
آخرین حرف تو چیست؟
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/6 - 16:57 در دوستها ·
6
Noosha
b7193165d501b4a3018d2c38fc4f6807-425 Noosha
امشب به قصه دل من گوش می‌کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
می‌گویمت، ولی تو کجا گوش می‌کنی


هوشنگ ابتهاج{-35-}
MahnaZ
MahnaZ
با اهل شرح خود نمی کنم
قصه دل من است
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
f294f2b8-300x300.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
شبهای من اینجوری صبح میشه
عکساتو مچینم روی تختم
اصلا مهم نیست چی‌ میگن مردم
با خاطراتت خیلی‌ خوشبختم
شبهای من اینجوری صبح میشه
با اشک و لبخند و در و دیوار
آهنگی که دوست داشتی رو تکرار
سیگار و هی‌ سیگار و هی‌ سیگار
شبهای من اینجوری صبح میشه
با اشک و لبخند و در و دیوار
آهنگی که دوست داشتی رو تکرار
سیگار و هی‌ سیگار و هی‌ سیگار
عکساتو میچینم روی تختم
هی‌ با خودم حرف میزنم از تووووو
تو بعضی‌ عکسا عاشقت میشم
تو بعضیها دل‌ میکنم از تووووو
یخ میکنه دستات یه وقتایی
بعضی‌ شبا آغوشم آتیشه
من با لباست قصه‌ها دارم
شبهای من اینجوری صبح میشه
شبهای من اینجوری صبح میشه
با اشک و لبخند و در و دیوار
آهنگی که دوست داشتی رو تکرار
سیگار و هی‌ سیگار و هی‌ سیگار

[لینک]
ParNiyA
ParNiyA
سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هرشب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم...
... ادامه
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ