یافتن پست: #قطره

bamdad
bamdad
من مانده ام و یک برگه سفید!!!

یک دنیا حرف نا گفتنی!!!

و یک بغل

تنهایی و دلتنگی...

درد دل من در این کاغذ کوچک

جا نمی شود!!!

در این سکوت بغض آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!!!

و برگ سفیدم

عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیست...

در برگه ام،کنار آن قطره

یک قلب کوچک می کشم!

و وقت تمام است!!!

برگه ها بالا....
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/22 - 12:58 ·
4
...
297363_128.jpg ...
دوس داشتم یه متن واسه اش بنویسم ولی حوصله ام نشد...
نزدیک بهاره وبی حوصلگی...
یادترانه پویان افتادم
که اونم حفظش نیستم!!!
یه حلقه توی دست من
یه قطره اشک توچشم تو
..........
.....
... ادامه
hastii
94808d6a31c655bc8c695c28b8ca9522_1024.jpg hastii
خودتون بگید چه باید گفت{-33-}
fatima
fatima
چه حـــس قشنگیه وقتـــی میشی مَحـــ رمِـ دل یکــی . . .

یکی که بهـــش اعتمــاد داری . . .
بهــت اعتمـــاد داره . . .

از دلتنگـــی هاش برات میگه . . .
از دلتنگـــی هات براش میگی . . .

آرومـ میشـــه . . .
آرومـ میشـــی . . .

حسی که هیچ وقت به تنفـــرتبدیل نمیشه . . .


ایــن حس مثل قطرهـ های بــارون پاکـــــه . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/15 - 21:40 ·
6
fatima
fatima
چه حـــس قشنگیه وقتـــی میشی مَحـــ رمِـ دل یکــی . . .

یکی که بهـــش اعتمــاد داری . . .
بهــت اعتمـــاد داره . . .

از دلتنگـــی هاش برات میگه . . .
از دلتنگـــی هات براش میگی . . .

آرومـ میشـــه . . .
آرومـ میشـــی . . .

حسی که هیچ وقت به تنفـــرتبدیل نمیشه . . .


ایــن حس مثل قطرهـ های بــارون پاکـــــه . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/15 - 21:39 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
12.jpg متین (میراثدار مجنون)
امروز هم دوباره خلاصه شد.در چند قطره اشک،
بی معنی برای عده ای
و خلاصه ی تمام دردها و حتی شاید تمام یک زندگی
برای عده ای دیگر
زندگی شاید فهمیدنِ همین تکرارها باشد
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/9 - 18:12 در دوستها ·
8
متین (میراثدار مجنون)
4.jpg متین (میراثدار مجنون)
شب بود و من ، پروانه و شمع …
چشم سیاهت را برایم خانه کردی
با قطره ای اشک ،
آن خانه را ویرانه کردی
شمع از نگاه آتشینت دم فرو بست
با آن لب شیرین تر از شهد ،
پروانه را
دیوانه کردی …
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/9 - 17:57 در دوستها ·
7
bamdad
bamdad
همچنـان منتـظرم
تـا قطره هاي بـاران
تـو را از آن بـالا در آغوشم رهـا کننـد

يا غـرق مي شوم
يا رفيـق شبهاي بـارانيت مي مانـم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 17:24 ·
4
hastii
hastii
شب سردي است و من افسرده/
راه دوري ست و پايي خسته/

تيرگي هست و چراغي مرده/

ميكنم،تنها،ازجاده عبور/

دورماندند زمن آدم ها/

سايه اي از سره ديوار گذشت/

غمي افزود مرا بر غمها/

فكرتاريكي و اين ويراني/

بي خبرآمد تا با دل من/

قصه ها سازكند پنهاني/

نيست رنگي كه بگويد بامن/

اندكي صبر،سحر نزديك است/

هر دم اين بانگ برآرم از دل/

واي،اين شب چقدر تاريك است/

خنده اي كو كه به دل أنگيزم؟/

قطره اي كو كه به دريا ريزم؟/

صخره اي كو كه بدان آويزم؟/

مثل اين است كه شب نمناك است/

ديگران را همه غم هست به دل/

غم من،ليك،غمي غمناك است/
... ادامه
bamdad
bamdad
تو نباشی‌

دنیا قطره‌های آبی می‌‌شود

که از چشمانم می‌‌ریزد
دیدگاه · 1392/12/3 - 22:15 ·
8
orkhan
orkhan
دو قطره آب ریخت رو مانیتور
اومدم با دستمال کاغذی پاک کنم دیدم قهوه ایه
تعجب کردم ، نگو گــــِـــل درست شده بود{-7-}
دیدگاه · 1392/12/3 - 13:51 ·
4
soheil
soheil
عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی همچویوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن به دست

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی همچو من دریا شدن

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک سرود

عشق یعنی یک سلام و یک درود
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/27 - 20:10 ·
4
minoo
minoo
تو همانی

همان که

رخنه کرد در پیله ی تنهاییم

به بار نشاند شعرهای کودکانه ام

همان که

سکوت شبانه ام را با نوای محبت نواخت

نگاه منتظر باغ را

به قطره های تر باران شناخت

تو همانی / همان که

ایه های عطوفت را از حفظ خواند

در دلم نهال شوق عاشقی را کاشت

اگر که باید می نشستم

دوباره میان سکوت و تنهایی

اگر که باید می شدم / مسافر دیار فراموشی

پس چرا

نشستی میان دل و تنهایی؟؟؟!!

قسم به باران

دلم گرفت

از این همه غربت / از سکوت

از این همه حدیث سنگ بر شیشه

که شکست!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/15 - 11:24 ·
7
Noosha
245102-8b99af6a7aa6099425fe9ed6adafcbee-org.jpg Noosha
زیر باران باریدن و روی این گونه ی خیس...
نمیدانم اشک چشم است یا قطره باران...
اما هرچه هست...من و آسمان سالهاست در غم فراق تو زار میگرییم..{-60-}
صوفياجون
صوفياجون
بود
ميروم در ايوان، تا بپرسم از خود

زندگي يعني چه؟

مادرم سيني چايي در دست

گل لبخندي چيد، هديه‌اش داد به من

خواهرم تكه‌ي ناني آورد، آمد آنجا

لب پاشويه نشست

پدرم دفتر شعري آورد، تكيه بر پشتي داد

شعر زيبايي خواند، و مرا برد به آرامش زيباي يقين

با خودم مي‌گفتم:

زندگي، راز بزرگيست كه در ما جاريست

زندگي فاصله‌ي آمدن و رفتن ماست

رود دنيا جاريست

زندگي، آبتني كردن در اين رود است

وقت رفتن به همان عرياني، كه به هنگام ورود آمده‌ايم

دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي‌گردد؟

هيچ!!!

زندگي، وزن نگاهي است كه در خاطره‌ها مي‌ماند

شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري

شعله‌ي گرمي اميد تورا خواهد كشت

زندگي درك همين اكنون است

زندگي شوق رسيدن به همان

فردايي است، كه نخواهد آمد

تو نه در ديروزي، و نه در فردايي

ظرف امروز، پر از بودن توست

شايد اين خنده كه امروز، دريغش كردي

آخرين فرصت همراهي با، اميد است

زندگي ياد غريبي است، كه در سينه‌ي خاك

به جا مي‌ماند

زندگي، سبزترين آيه، در انديشه‌ي برگ

زندگي، خاطر يك قطره، در آرامش رود

زندگي، حس شكوفايي يك مزرعه، در باور بذر

زندگي، باور درياست در انديشه‌ي ماهي، در تنگ

زندگي ترجمه‌ي روشن خاك است، در آيينه‌‌‌ي عشق

زندگي، فهم نفهميدن‌هاست

زندگي، پنجره‌اي باز به دنياي وجود

تا كه اين پنجره باز است، جهاني با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازي اين پنچره را دريابيم

در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پرمهر نسيم

پرده از ساحت دل برگيريم

روبه اين پنجره، با شوق، سلامي بكنيم

زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است

وزن خوشبختي من، وزن رضايتمنديست

زندگي، شايد شعر پدرم بود كه خواند

چاي مادر، كه مرا گرم نمود

نان خواهر كه به ماهي‌ها داد

زندگي شايد آن لبخنديست، كه دريغش كرديم

زندگي زمزمه‌ي پاك حياتست، ميان دو سكوت

زندگي، خاطره‌ي آمدن و رفتن ماست

لحظه‌ي آمدن و رفتن ما تنهاييست

من دلم مي‌خواهد

قدر اين خاطره را دريابيم


{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
✔♥Дℓɨ♥✔
pb5rtk14tv5b0h7oed.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های بارون پاکه ..
... ادامه
ParNiyA
ParNiyA
همچنـان منتـظرم
تـا قطره های بـاران
تـو را از آن بـالا در آغوشم رهـا کننـد
یا غـرق می شوم
یا رفیـق شبهای بـارانیت می مانـم …
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/8 - 00:21 ·
10
...
Homeyra.jpg ...
شب بلندودل من
درتب وتابه وای
لحظه هام همه پراز
حسرت خوابه وای
ذره ذره دل من
آب میشه توسینه
آرزوی دیدنت
مثل سرابه وای
بیاباستاره ای توآسمونم باش
بیاوچلچله شیرین زبونم باش
مهربون من بیاتوهمزبونم باش
من غمارودوس دارم
بلای جونم باش
حالاتوخون منی
توی تنی یانه؟
ازدل عاشق من
دل میکنی یانه؟
بگوهنوزمال منی
عشق منی یانه؟
ازدل عاشق من
دل میکنی یانه؟
نکنه خدانکرده نکنی یادم
نکنه عزیزمن زچشمت افتادم
نکنه توقلبت خبری باشه
نکنه که دل بادگری باشه
هرنگاه مست توامیدفردام بود
آخه عشقت عزیزم
دینم ودنیام بود
آرزوی من
داشتن چشمات بود
بی توهمدمم
قطره اشکام بود
......
...
... ادامه
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ