یافتن پست: #ماشین

sam
sam
مورد داشتیم دختره میخواسته آهنگی که تو ماشین گوش میداده رو برگردونه عقب
.
.
.
.
...

.
.
. دنده عقب میرفته
دیدگاه · 1393/01/2 - 20:08 ·
3
صوفياجون
yas.jpg صوفياجون


When I look at the world I am thinking about
Most people don’t wanna know the power of togetherness
But I still think that real music can settle this
And good people, not evil teaching the little ones
How to be devilish
Thank God I’m livin, ain’t odd I’m driven
Fake frauds, y’all pitching flaws
With the music we kill hate
Then we design applause,
Everybody could mend the gap
Just take a look at TECH N9NE & YAS
I know it’s possible, saw thru my optical
That we headed for better, when I can rock a show
With YAS, I know it’s God who pushed him
And I know that all of us are different
But mother was a Christian, on a mission
Cause that Christian married a Muslim
……. یاس ….
من ، کنار تو تا ابد ،این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم با یه قلب
هـــی ، پر از حقیقت های تلخ
هـــی ،این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم تا پای مرگ
دنیا مثل ماشینه که هر چرخش داره یه طرف میره
و تنها اتفاق اینه که تو داری میبینی که دنیا داره به درک میره
گوش من شده پر از حرفاتون
صدا من شده بلند تر با تو
ای کاش یه دولت مرد با بمب
که جاشو میدادبه هنرمند با ذوق
آه ، ولی حالا وقتشه منو تو با کلمات جدید
کمک کنیم قبل از اینکه برسه
به تلفات سرطان زمین
کشورها میخوان که پرچم همدیگه رو ببرن پایین
با اینکه، ما ادما فقط از ته دلمون یه هدف داریم
SOLH
اینو میدونم که توهم ،هم نیتی
تو هم مثل من فقط در به در به دنبال امنیتی
کلمه یعنی یکبار دیگه
منو تو و تکرار اینکه
دنیای ما نیاز مند به رفتار ، گفتار، پندار نیکه

من ، کنار تو تا ابد، این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم با یه قلب
هـــی ، پر از حقیقت های تلخ
این مسیر و ادامه میدم
بدون تا آخر دنیا من همراهتم تا پای مرگ
♫♫♫
That’s why most people like my dark side
Cause evil is ruling and that should not be achieved
Take a look at our lives, all of us bein apart lies
Hard cries, from our eyes, so we start ties
Iran to Missouri, we’re calming the fury
ا
Aaron in this surely keeping it real honest and purely
It’s hope, the name of Iran and Missouri
ایمان اسمه این
ایران و میزوری
اینو میدونی ما کاراکترای بیدار قصه ایم
... ادامه
صوفياجون
Saeed-Shayesteh---Shabe-Eid.jpg صوفياجون
{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}

من هنوز به یاد عیدای قدیم
به عشق ماشینکای کاغذیم
وقتی مادر پای هفت سین بهم میگفت
قول بدیم بهم دیگه دروغ نگیم
میرم سوی این بهار زندگی
هنوزم به عشق عیدای قدیم
یاد روزا یاد شب ها یاد ایران قدیم
دست به دست همو عاشق تن به بارون میزدیم
یاد صوت دلنشین لبو داغه مثه قند
یا که آواز شیرین فال گردو سر بند
شب عیدا یادته
شور و غوغا یادته
سبزه ی سیزده بدر کنار دریا یادته
آتیش بازی یادته شب چهارشنبه ی سال
خنده هایی که دیگه شده این روزا محال
فصل پاییز برگای زرد
حتی اون روزا قشنگ بود
مهربونی توی سینه
دل واسه همدیگه تنگ بود
برف شبهای زمستون
آدم برفی های خندون
یاکریما صبای زود
چه بودن شاد و غزل خون
شب عیدا یادته
شور و غوغا یادته
سبزه ی سیزده بدر کنار دریا یادته
آتیش بازی یادته شب چهارشنبه ی سال
خنده هایی که دیگه شده این روزا محال
bamdad
bamdad
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند و...

می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

...مُردَم...

برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای زندگی ابدی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم،
اکنون لحظه ای به یاد من نیستند.

و چه نيكو فرموده قرآن كريم:

«وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»

و از[حرف] مردم مي‌ترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است اينكه از مخالفت امر او بترسى‏...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/29 - 21:36 ·
3
bamdad
bamdad
فرض کنید یه روزی تو اینترنت بنویسند که" آمریکایی ها

میخواهندروز چهارشنبه به ایران حمله کنند"


اگرچه اونا غلط اضافه کردند ولی کامنت های ایرانی ها زیر این خبر میتونه

جالب باشه:
.
.
.
انواع نظرات ایرانی ها :

1. ما 4شنبه امتحان داریم لطفا بندازین جمعه


2. من چهارشمبه چک دارم !


3. منم چهارشنبه امتحان دارم . موندم چیکار کنم . برم جنگ نَرَم جنگ...


4. پس چرا ساعت شو نگفته؟! شاید ما خونه نباشیم..


5.حالا من چی بپوشم؟!


6. ما شماره ماشین مون فرده، فك نكنم بتونیم تــو این حماسه آفرینی

حضور بهم برسونیم!


7.میشه بهش بگین موقع برگشت منو به عنوان غنیمت ببرن آمریکا


8. سه شنبه حمله کنن تا چهارشنبه تمومش کنن که پنج شنبه جعمه بریم

دَدَر!!
9. شام هم میدن؟


10.ایول ، بالاخره یه بهونه جور شد من پنجشنبه نرم عروسی. از جنگ

برگشتم خستم ! تازه اگه اسیر نشم و برگردم


11. بگو سر راه نون بگیره...


12. ای بابا حالا نمیشه جمعه عصر باشه آخه عصرای جمعه خیلی دلگیره

آقا ما از مسئولین خواهشمندیم جمعه حول و حوش ساعت ۳-۴ حمله کنن

بعد از ناهار!!!

13. مرگ بر آمریکا

{-7-}
bamdad
bamdad
همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟

شوهر: قطعا نه!

همسر: چرا که نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟

شوهر: خوب معلومه که میخوام

همسر: خوب چرا پس نمیخوای دوباره ازدواج کنی؟

شوهر: باشه باشه دوباره ازدواج میکنم

همسر: ازدواج میکنی واقعا؟

شوهر: ......!؟

همسر: یعنی تو همین خونمون باهاش زندگی میکنی؟

شوهر: البته خوب اینجا خونه خوب و بزرگیه

همسر: باهاش روی تختمون هم میخوابی؟

شوهر: مگه جای دیگه هم میتونیم بخوابیم؟

همسر: بهش اجازه هم میدی ماشینم رو برونه؟

شوهر: احتمال زیاد، خوب ماشین نو هست دیگه

همسر: عکسهای من رو هم با عکسهاش عوض میکنی؟

شوهر: اگر جای مناسبی باشه چرا که نه؟

همسر: جواهراتم رو هم بهش میدی؟

شوهر: مطمئنم که اون جواهرات مخصوص خودش رو طلب میکنه

همسر: یعنی کفشم رو هم میپوشه؟

شوهر: نه سایزش 38 هست

همسر: ( سکوت (

شوهر: ( گند زدم )

{-18-}{-18-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اخ جوووون 1 ساعت دیگه میریم بنگ بنگ{-90-}
mostafa AZ
mostafa AZ
دوستم به تلفن خونه زنگ زده میگه علی خونه ای میگم پ ن پ پشت فرمونم
برگشته میگه ای بی معرفت کی ماشین خریدی و نگفتی
میگم کصافط به تلفن خونه زنگ زدی اونوقت پشت فرمون چیکار میکنم
رفیق ما داریم!؟
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا
1-شما آنقدر تنبل هستيد كه اين 26 تا سيا رو نخوندين
2-شما آنقدر خنگ هستيد كه نفهميديد يكي آن سينا ميباشد
3-شما آنقدر ساده هستيد كه رفتيد بالا و پيدا نكرديد
4-من شما را سر كار گذاشتم
5-داريد ميسوزيد
6-بي مزه هم خوتي7-از اينكه شما را سركار گذاشتم خوشحال باشيد8-الان نفهميديد كه خوشحال رو اشتباه نوشته بودم
9-بازم رفتيد چك كرديد ولي من بازم سركارتون گذاشتم درست بود
10-هر چي فحش هم میدی خودتی خخخخ {-7-}{-7-}{-18-}{-33-}
الفرار{-125-}{-125-}
bamdad
bamdad
قوانینی که نیوتن از قلم انداخت


قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن:
اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمیر:
بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

قانون معذوریت:
اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد
واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او
دیده شوید افزایش می‌یابد.

قانون نتیجه:
وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه‌روها دورتر است دیرتر می‌آیند.

قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس‌تان از شما کاری خواهد خواست که
تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید
... ادامه
soheil
03.jpg soheil
یه جمله به راننده ی این ماشین بگید!!!!!

فقط وفقط یه جمله!!!!
ıllı YAŁĐA ıllı
1377396699151165_large.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
ParNiyA
aks-s.jpg ParNiyA
بعضی وقتها..دِلم می خواهد
خودمان را بزنیم ، به علی چپِ کوچه ها
و بعد٬یک هو ببینم که
از خیابان اصلی سر در آورده یم
یک ماشین دربست بگیریم
و برویم ته دنیا با هم بنشینیم لبه پرتگاهش
و هی پاهایمان را تکان بدهیم
تخمه بشکنیم و بلند بخندیم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/24 - 15:32 ·
9
Mostafa
Mostafa
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ:
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﺐﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ ، ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﯿﺎﺩ، ﯾﺎﺩﺑﺎﺑﺎﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺗﺮﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ!
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
... ﻣﻦ ﺍﺣﻤﻖ ﺣﺮﻑﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺧﺎﮐﯽ.
۲۰ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ
ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼﮐﺮﺩﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﺪ. ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞ، ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ، ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﮑﻤﯽ ﺑﺎﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ!!
ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺟﻨﮕﻞ، ﺭﺍﺳﺖﺟﺎﺩﻩ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﻭ ﮐﺮﻓﺘﻢ ﻭ
ﻣﺴﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ.
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺗﻨﺪ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺑﯽ ﺻﺪﺍﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺗﻮﺵ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪﻓﮑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻨﻢ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻡ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻋﻘﺐ ﺟﺎﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺎﻻ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺸﮑﺮ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﭘﺸﺖﻓﺮﻣﻮﻥ ﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﻠﻮ ﻧﯿﺴﺖ!!
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ!
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﮐﻪﻣﺎﺷﯿﻦ ﯾﻬﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﻭ ﺟﻮﺭﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﻮﺭ ﺭﻋﺪﻭ ﺑﺮﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﭘﯿﭻ ﺟﻠﻮﻣﻮﻧﻪ!
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺣﺘﯽ ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺩﺭﻩ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻪﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮﭼﺸﻤﻢ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ، ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭼﺮﺧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﺩﻩﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﻣﺪﺕ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ.
ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖﺩﺭﻩ ﯾﺎ ﮐﻮﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﭙﯿﭽﻮﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﯾﻪ ﻧﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.
ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﺭﺍﺯﺵ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻭﻟﻮ ﺷﺪﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖﺑﻮﺩﻧﺪ
ﯾﻬﻮ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺧﯿﺲ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺗﻮ،
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﻣﻤﺪ ﻧﯿﮕﺎ! ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﻤﻘﯿﻪﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
Grand-Theft-Auto-Vice-City1.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
محسن
محسن
یه دوست دخترم ندارم اسمش دنیا باشه،
ماشینم داشته باشه،
باهاش دعوام بشه تو ماشینه خودش،
بهش بگم:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
وایسا دنیا، واااایسا دنیا، من میخوام پیاده شم!!{-18-}{-18-}{-18-}
دیدگاه · 1392/12/22 - 15:31 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
سلووووووووو من امروز زودی تعطیل شدم ولی غروب یه سر باید برم شرکت ، الانم تو ماشین نزدیک شهرداریم ‏ ‏I Love u nemidoonam ‎
2 دیدگاه · 1392/12/22 - 14:04 توسط Mobile ·
2
صوفياجون
thumb_HM-2013728919156193761394645629.3366.jpg صوفياجون
صوفياجون
صوفياجون
سلووووووووووووووووو به همگی منم اوووومدم یوووووهوووو{-90-}{-130-}{-203-}{-225-}
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ