یافتن پست: #همتون

MahnaZ
4c969ab7e57bec5acdff566ce9423e2d-300.jpeg MahnaZ
در دلم عجیب هوای را کرده است . . .
MahnaZ
1256674467wedding_cakes_08.jpg MahnaZ
توجــــــــــــــــــــ{-95-}ـــــــــــــه توجـــــــــــــ{-95-}ــــــــــــــــه
خبر دارم میاد محرم میاد
براتون پیغام آوردم از دو یـــــــــــــــار ...
{-218-}
نگار و شهريار
{-205-}{-207-}{-130-}{-209-}
دل مشتاقان ز ، بی قــــــــــرار ِ بی قـــــــــرار است
گـــــل بریزید گـــل بریزید ، جشــــــــن دو است
{-275-} {-81-} {-97-} {-96-}
و {-134-}
واقعی در دنیِــــــــا فقط با یک چیز میسر میشود
و شدن
شما آرزوی ما است.{-213-}{-212-}
این بر و همه شما {-216-}
امیدوارم زیرسایه لحظات و در کار هم داشته باشید {-47-}{-231-}
و متخصص عالم شما دو تا را با شکوه و زیبایی تمام به هم زد
مبارک باد {-224-} {-254-} {-220-}
24/7/1392 روز
NEGAR
NEGAR
روایت داریم که میگن هر کی رفیقش باحاله بهشتیه
.

.

.

.

.

.

.
کوفتتون بشه که به خاطر من میرین بهشت{-7-}
kiana
kiana
به روزها دل مبند , روزها به فصل که میرسند رنگ عوض میکنند ,با شب بمان اگرچه شب تاریک است لیکن همیشه یکرنگ است

شب همتون بخیر باشه دوستای نازنینم ایشالا روزه خوبی داشته باشین {-82-}{-142-}
Noosha
00604187657537673898.jpg Noosha
{-36-}{-30-}
Noosha
10673568-b.jpg Noosha
{-36-}{-30-}
kiana
kiana
سلااااااااااااااام دوستای گلم {-180-} شبه همتون شکلاتی {-165-}
ıllı YAŁĐA ıllı
4v46etfk9i7c3l6f5pz.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ROSHA عزيزم خانمي {-217-}{-222-}{-241-}{-115-}{-210-}{-220-}{-218-}{-253-}{-247-}{-241-}
محـبـوبـهـ
Gaz_Candy_From_Iran.jpg محـبـوبـهـ
MahnaZ این سوغاتی
parastou
parastou
سلام ب همه{-35-}
iman
iman
{-201-}{-199-}{-118-}{-112-}{-147-}{-195-}{-166-}{-308-}{-312-}در کل خاستم بگم تنبل تر از شماها نیست
همتون ........
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/5 - 01:41 ·
6
iman
iman
من نامزد کردم 20مهر مراسم نامزدیمه..

از همینجا از همتون دعوت می‌کنم که تشریف بیارید...

آدرسم میدم : تهران، ولیعصر،تالار پذیرائی لوکس طلایی

از ساعت ۱۹ الی‌ ۲۲ خوشحال میشم بیاید عزیزان

خواهشا گل ، کادو و شیرینی نیارین

.

.
.
.

.

.

.

.

فقط دوستان , داشتید می‌آمدید سر راه

یه نامزدم واسه من بیارید ...! :)))))
Noosha
46.gif Noosha
سلام به دوستای گلم.صبح همتون بخیــــــر.
ıllı YAŁĐA ıllı
kissing-forever-alone.gif ıllı YAŁĐA ıllı
البته فكر همه ي دوستانم محترمه {-7-}{-33-} {-32-}
10 دیدگاه · 1392/06/31 - 20:02 توسط Mobile ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
a (17).jpg ıllı YAŁĐA ıllı
يا باهام ازدواج ميكني يا !!!!!!!!!!! {-289-}{-62-}
Reza Babaei
bikBikary.jpeg Reza Babaei
ظاهر دخترونه
ıllı YAŁĐA ıllı
9c2443661b1d3aa41d1543a6f9dc6ad6.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
parastou
parastou
شبتون لایییییییییییک.....بابای{-311-}
Majid
13544216472.jpg Majid
واقعا نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم دست همتون درد نکنه خجالتم دادین دست همتون درد نکنه
دیدگاه · 1392/06/28 - 14:25 ·
4
parastou
parastou
{-43-}{-142-}{-82-}
... ادامه
maryam
maryam
فعلا بای ممنون از همتون{-35-}
maryam
maryam
سلام دوستای گلمم
میخوام لب تاپ بگیرم لدفا راهنماییم کنین
تا حدود 2500000 تومن
کارای سنگین هم نمیخوام انجام بدم
با تشکر از همتون{-35-}{-35-}{-35-}
sam
sam
بچه ها من دارم میرم یزد قبول شدم همون رشته ای که دوس داشتم یعنی پرستاری امیدوارم همتون حلالم کنید دوستون دارم بابای{-11-}
MahnaZ
n00001480-b.jpg MahnaZ
... ادامه
maryam
maryam
زن و شیطان .......
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد
سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد
"با احترام به همه خانومای محترم ودوست داشتنی جمعمون همتون و دوست دارم"
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ