یافتن پست: #کردند

مائده
مائده
معدنچیان بسیاری
به جستجوی طلا آمدند و
جز درد چیزی استخراج نکردند
معدنچیان بسیاری که
در دل من مدفون شده‌اند…

"مژگان عباسلو"
... ادامه
bamdad
00990157.jpg bamdad
مربي تيم ملي واليبال ايران درگذشت:

حسين معدني، سرمربي سابق تيم ملي واليبال ايران که به دليل گرفتگي مجراي صفرا چند روزي در بيمارستان بستري بود، دار فاني را وداع گفت. کاپيتان سابق و خوش اخلاق تيم ملي واليبال ايران چندي پيش به دليل گرفتگي مجراي صفرا دچار دل‌درد شد که بعد از مراجعه به بيمارستان، پزشکان متوجه شدند که توده‌اي راه مجرا را بسته و با قرار دادن يک لوله مجرا را باز کردند. از عوارض اين عمل، التهاب پانکراس بود که حسين معدني با اين مشکل مواجه شد. اين التهاب به ريه هم سرايت کرد و باعث اختلال کار ريه شد؛ به طوري که سرمربي سابق تيم ملي واليبال ايران فقط با دستگاه تنفسي قادر به تنفس بود، اما سرانجام و درحالي که پزشکان و نزديکان وي از بهبود حال او خبر مي دادند، در سن 41 سالگي درگذشت و در تاريخ جاودانه شد.

حسين معدني متولد ارديبهشت 1352 و سرمربي سابق تيم ملي واليبال مردان ايران بود. او در سال‌هاي 1366 تا 1373 عضو تيم ملي واليبال ايران بود. حسين معدني مدرک مهندسي شيمي داشت؛ او در رده ملي سرمربيگري تيم‌هاي ملي بزرگسالان، تيم ملي ب و نوجوانان را بر عهده داشت. معدني ايران را به جمع تيم‌هاي حاضر در مسابقه‌هاي قهرماني جهان ايتاليا رساند و پس از آن دستيار خوليو ولاسکو و اسلوبودان کواچ شد. وي مدتي هم سرمربي تيم واليبال دانشجويان ايران بود. معدني سرمربيگري تيم‌هاي باشگاهي مانند داماش گيلان، پيکان، شهرداري تبريز و باريج اسانس کاشان را هم برعهده داشت.

درخشش در ليگ جهاني واليبال 2014 همراه با تيم ملي آخرين افتخار ورزشي وي در دوران حياتش بود، هرچند که درگيري با اين بيماري ناگهاني مجال همراهي تيم ايران در مرحله نهايي اين رقابت ها را از وي سلب کرد.
... ادامه
[لینک]
4 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:03 در ورزش ·
6
bamdad
bamdad
مرد زندانی شده بود

جرمش این بود که اعتراض میکرد !

او را در آغل گوسفندان زندانی کردند

تا از آنها یاد بگیرد که اعتراضی نداشته باشد

یک سال بعد مرد را به دار آویختند

گوسفندان دیگر شیر نمیدادند !!!

:(
دیدگاه · 1393/05/7 - 22:48 ·
6
bamdad
bamdad
به جهنم که نیستی

مگر مغول ها یک قرن تمام حمله نکردند!؟

مگر نگذشت!؟؟

نبودن تو هم می گذرد...

{-118-}
دیدگاه · 1393/05/7 - 22:12 ·
5
soheil
soheil
پسری دختر زیبایی را تو خیابون دید.....

شیفته اش شد

با ادب و احترام جلو رفت وسلام کرد

یک ساعتی قدم زنان با یکدیگر صحبت میکردند

که یهویه مازراتی جلو پاشون ترمز کرد........

دختره به پسره گفت

خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم....کاری نداری؟بای

پسر ساکت شد و آرام نگاه میکرد

دختر نشست تو ماشین

راننده بهش گفت خانوم ببخشید میشه پیاده بشی ؟

من راننده این آقا هستم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/6 - 12:49 ·
3
mehrab
mehrab
سرانجام آنان که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند / روم آیه ۱۰
دیدگاه · 1393/05/2 - 22:57 ·
4
bamdad
bamdad
مترسک



آنقدر سکوت کردی تا کلاغ ها تو را نیز فتح کردند


وهیچنیندیشیدی من به چه امید مزرعه دلم را بتو سپردم...

:(
mehrab
mehrab
وآنان که دعوت ما را اجابت نکردند اگرتمام آنچه در روی زمین است و مانند آن را مالک باشند، آن را فدای آسایش خود کنند ، وآنها را حسابی سخت خواهد بود / رعد ،آیه ۱۸ /با خدا نباشی هر چه خرج آرامشت کنی بازهم به آرامش نخواهی رسید
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/26 - 23:32 ·
3
bamdad
bamdad
تمام شهر از بس عاشقی کردند قهارند…


من اما هنوز ناشیانه دوستت دارم...
دیدگاه · 1393/04/21 - 21:30 ·
6
iman
iman
امروز رفتم کافی شاپ دیدم همه با دوست دختراشون اومدن ولی خودم تنها هستم



هیچی دیگه گوشیم رو برداشتم و کنار گوشم گرفتم و با صدای بلند گفتم


هی بدبخت بیا که خواهرت با یه پسره تو کافی شاپ نشسته !

هیچی دیگه... همه دخترا فرار کردند ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/20 - 22:38 ·
5
soheil
soheil
دوتا خانم داشتند با هم صحبت می کردند.
یکی شون که ازدواج کرده بوده به اون یکی میگه:
فکرشو بکن دیروز یکی توی فروشگاه منو دوشیزه خانم صدا کرد!
اون یکی میگه:
خوب بابا حق داشته دیگه، اون فکر کرده آخه کی ممکنه تو رو گرفته باشه!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/17 - 14:12 ·
4
iman
iman
به سلامتی اونی که
دست هر افتاده ای رو گرفت تا بلند شه
اما وقتی خودش افتاد زیر پا لهش کردند
رضا
14-7-6-224348midata-eye-bis-140x105.jpg رضا
رضا
14-6-24-1381413.jpg رضا
soheil
koleye.jpg soheil
معلم پای تخته داد می زد-صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی ‌آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آن که بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
“همیشه یک نفر باید به پا خیزد”
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است!
معلم مات بر جا ماند
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/14 - 18:29 ·
6
zoolal
zoolal
ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند.
طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت.
باید یکنفر طناب را رها می کرد
وگرنه همه سقوط می کردند.
زن گفت من در تمام عمر همیشه عادت داشتم
که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم
و در مقابل چیزی مطالبه نکنم.
من طناب را رها می کنم
چون به فداکاری عادت دارم.
در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند
و شروع به کف زدن کردند
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/13 - 19:51 ·
3
رضا
رضا
صوفياجون
صوفياجون
اشتب: مخفف اشتباه
افتض: مخفف افتضاح
افقی شدن: مردن
اوت: پرت
با اتیکت: باشخصیت
باتری قلمی: لاغر مردنی
باحال: بامعرفت با مرام
با دنده سنگین رفتن: عجله نداشتن آرام و با طمانینه راه رفتن
بچه راکفلر: بچه پولدار
بچه مثبت: آدم سر به راه!
بچه پاستوریزه: بسیار تمیز و مرتب
بروبچ: مخفف برو بچه ها
پسی: پسر
دخی: دختر
بیلبورد: نهایت تابلو شدن
پاچه خوار: چاپلوسی!
پارازیت: اختلال مزاحمت
تگری شکوفه: حالت تهوع بالا آوردن
پایه: اهلش هست همراهی میکند
اینو گذاشتم که اگه فردا بچه هاتون باهاتون صحبت کردند حداقل متوجه بشید چی دارن میگن والاااا{-7-}{-7-}{-18-}
bamdad
bamdad
یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند.

از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند.

در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند.

برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!

پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند.

بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره.

خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت… و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال … شش سال …

سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .

او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!!!!!!!!!! !!!!!

نتیجه اخلاقی: بعضی از ماها زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن. آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم که خودمون (عملا) هیچ کاری انجام نمی دیم.

{-15-}
دیدگاه · 1393/04/6 - 23:23 ·
8
رضا
رضا
...
...
حافظ!
شعرهایت رفتنش راتعبیرکردند..
اگرشاخه نباتت بود
راضی میشدی به رفتنش!!
متن بداهه ازنیما
دیدگاه · 1393/04/4 - 02:47 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
د.png ıllı YAŁĐA ıllı
بازنده های اصلی بازی ایران و آرژانتین چه کسانی بودند؟

2 دیدگاه · 1393/04/2 - 09:50 در ورزش ·
12
ıllı YAŁĐA ıllı
بی.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
عملکرد فني بازيکنان مقابل :

عملکرد فني بازيکنان تيم ملي ايران

مقابل آرژانتين به شرح زير است:

عليرضا حقيقي 3سيو( دو موقعيت خوب گلزني را از آرژانتين گرفت.)

سيدجلال حسيني 7 دفع توپ

اميرحسين صادقي 2 تکل و 8دفع توپ و يک خطا

مهرداد پولادي 4 تکل 6 دفع توپ

پژمان منتظري 4 دفع توپ و يک تکل

احسان حاج صفي 14 پاس و يک شوت

آندرانيک تيموريان 16 پاس و دو خطا

جواد نکونام 22پاس و 2 خطا

مسعود شجاعي 17 پاس و 4 خطا

اشکان دژاگه 13 پاس، يک شوت و يک خطا

رضا قوچان نژاد 14 پاس، 2 شوت و 4خطا

عملکرد فني بازيکنان تيم ملي ايران نشان داد

که بازيکنان با تمام وجود تلاش کردند

و فراتر از انتظار ظاهر شدند.

به طوريکه بازيکنان گرانقيمت آرژانتين مقابل ايران

تا دقيقه 90 کاري از پيش نبردند.

بازيکناني که بهترين بازيکنان جهان فوتبال هستند.

ياران مسي تا دقيقه 90 مقابل ايران با تساوي

بدون گل متوقف شدند

و در نهايت فوق ستاره اي به نام مسي

گل پيروزي را زد تا ايراني ها بازنده‌اي سربلند باشند. {-127-}
1 دیدگاه · 1393/04/1 - 10:36 در ورزش ·
8
Hooman
Hooman
خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود...

تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...

با پای شکسته هم می توان سراغش رفت...

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر می خرد...

تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...

وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید...

وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...

و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/30 - 00:50 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه ، گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند: آخی خوب شد مرد ، راحت شدیم از این غذای تکراری!
این اسا واقعیت تلخ روزگار ما !..............{-60-}{-60-}{-60-}
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ