#فرزند_عزیزم !
آن زمان که مرا
#پیر و از کار افتاده یافتی
اگر هنگام
#غذا خوردن،
#لباس هایم را
#کثیف کردم و یا
#نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر
#صحبت هایم
#تکراری و
#خسته کننده است
#صبور باش و
#درکم کن
به
#یاد بیاور، وقتی
#کوچک بودی، مجبور می شدم روزی چند بار
#لباسهایت را
#عوض کنم
برای
#سرگرمی یا
#خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها
#داستانی را برایت
#تعریف کنم
وقتی نمی خواهم به
#حمام بروم، مرا
#سرزنش نکن
وقتی
#بی خبر از
#پیشرفت ها و
#دنیای #امروز،
#سئوالاتی می کنم با
#تمسخر به من
#ننگر
وقتی برای
#ادای کلمات یا
#مطلبی،
#حافظه ام یاری نمی کند،
#فرصت بده و
#عصبانی نشو
وقتی
#پاهایم #توان راه رفتن ندارند،
#دستانت را به من بده ... همانگونه که
#تو #اولین #قدم_هایت را در کنار من برداشتی
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم
#زنده بمانم و می خواهم
#بمیرم،
#عصبانی نشو ... روزی
#خود می فهمی
از اینکه در
#کنارت و
#مزاحم #تو هستم،
#خسته و
#عصبانی نشو
#یاریم کن، همانگونه که من
#یاریت کردم
کمک کن تا با
#نیرو و
#شکیبایی #تو، این راه را به
#پایان برسانم
#فرزند_دلبندم،
#دوستت_دارم
#عالی
1392/05/28 - 05:58زیــــــباخدایا به ما جون های کم حوصله صبر بده
1392/05/28 - 19:43#آمیــــــــــــــــــن...
1392/05/28 - 20:21