محمد
1 سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد<br> ۲ گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد<br> ۳ مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما میکرد <br>۴ دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد<br> ۵ گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد<br> ۶ بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد <br>۷ این همه شعبده خویش که میکرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد <br>۸ گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد<br> ۹ فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد <br>۱۰ گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد