یافتن پست: #بسر

masi
16537da9a6ca4ca99fb3805d10d7f2e4.jpg masi
دستگاه آبسردکن صنعتی یکی از مهم ترین تجهیزات صنایع برودتی می باشد.

آبسردکن استیل دارای بدنه ی استیل ضدزنگ که مانع اززنگ زدگی وهمچنین تغییر طعم آب می شود ویکی از ویژگی های این آبسردکن تزریق فوم پلی یورتان که موجب حفظ برودت، است و شیرهای تعبیه شده درآبسرد کن صنایع برودتی آرامیس ضدچکه می باشد.
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1400/03/13 - 10:35 ·
مرجان بانو :)
500x798_1455039158936580.jpg مرجان بانو :)
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
شرمنده زیاد امروز نبودم سربسرتون بذارم محبورا رفته بودم آزمایشگاه 8-9 تا شیشه خونه دادم دیگه خونی تو تنم نموند شیطونی کنم :|
bamdad
images (4).jpg bamdad
...
Mohammad
ks1.jpg Mohammad
میزان اهمیت ما به شکم و مغزهامون از مقایسه تعداد کتابسراها و کبابسراهای شهرمون مشخص میشه ...

افسوس قضیه در اینه که بیشترین جایی که ما به مغز اهمیت می دیم تو کله پاچه فروشیه

اونم نه برای فکر کردن بلکه برای خوردن !
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/14 - 10:27 ·
6
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
از امروز دیگه به تمام پیشنهادای فکر میکنم!{-101-}

گور بابای اونی که رفته، خیلی شیک و میریم استقبال اونی که قراره بیاد!{-189-}

دارم معیارام هم می نویسم{-287-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
فاطمه
چقدر آواتارت قشنگه.... بوووووووس{-41-}{-41-}{-41-}
صوفياجون
Alissa1.jpg صوفياجون
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
mehrab
mehrab
همسر پادشاه در شهر قدم می زد / به مردی دیوانه رسید که بر زمین نشسته و با تعدادی کودک بازی می کند/
از دیوانه پرسید : چه می کنی!! دیوانه باانگشت بر خاک طرحی کشید و گفت : خانه می سازیم !!
ملکه : این خانه را خریدارم ! چند می فروشی !!! دیوانه نیز مبلغی گفت و ملکه پول را به او داد و رفت ... /
شب هنگام پادشاه درخواب دید همسرش در قصری بهشتی است اما او را راه نمی دهند /
صبح / پادشاه خوابش را برای ملکه تعریف کرد / ملکه نیز داستان دیوانه ی دیروز را برای پادشاه تعریف کرد/
پادشاه بسرعت نزد دیوانه رفت و گفت : هم اکنون خانه ای بر خاک ترسیم کن تا از تو بخریم /
دیوانه انجام داد /
پادشاه : خانه را چند می فروشی !؟/
دیوانه : به قیمت تاج وتختت !! / پادشاه : پس چرا به همسرم ارزان تر فروختی!! /
دیوانه : همسرت نمیدانست چگونه خانه ای را می خرد اما تو اکنون میدانی ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 17:16 ·
4
soheil
soheil
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن

که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من

چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان

چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت

که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم

که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي

به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا


شهريار
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/27 - 20:12 ·
6
...
1354960151777584.jpg ...
بچه ها:شمامیخوایدتملق...چاپلوسی..پاچه خواری یاریابدونیداین پستامومیخوایدندونید....
فقط همین بس که بگویم:
نداباقلب دردمیخوابد
وباگریه بیدارمیشود
نداخوراکش اشک وآه است
نداامروزنیازمندیاری شماست
اورادریابید..
باهمدردی وغمخواری به بقبولانید<"
که اوتنهانیست!
اوامروزدرشوک بسرمیبرد
اورادریابید
......
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 06:01 ·
4
bamdad
ocean.jpg bamdad
دریا باش، بزرگ باش،پر موج باش،

با استقامت باش،

گول زننده باش،

اگر خواستی شور باش،

بگذار کل دنیا در وصف تو ترانه ها بسرایند.

فقط...بی زحمت...

کاری به کار رویای من نداشته باش....
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/19 - 22:16 ·
6
sam
sam
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری میشوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقرهای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا
شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟ پدر که تا بحال
در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و
نمیدانم .
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آن
دیوار نقرهای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار
براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته
شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از
یک شروع و بتدریج تا سی رفت، هر دو خیلی متعجب تماشا میکردند که
ناگهان ، دیدند شمارهها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در
این وقت دیوار نقرهای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله مو
طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت سريع برو مادرت رو بيار اينجا{-18-}
دیدگاه · 1393/02/24 - 14:59 ·
3
Majid
Majid
حـــکـــــمــــت!
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.

استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "

عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.

استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "

شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "

عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "

شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "

عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند

استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:28 ·
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
zoolal
zoolal
خواهر سهراب سپهری تعریف می کند که سهراب هیچگاه از سوپ پیاز خوشش نمی آمد. حدود دو ماهی بود که در خارج از کشور در منزل یکی از دوستانش که همسر فرنگی داشت، بسر می برد.

من برای دیدارش رفتم. وقت نهار دیدم سوپ پیاز آوردند و سهراب با آرامشی شگرف آن را میل کرد. بعد اتمام از سهراب پرسیدم :

تو که اینقدر از سوپ پیاز بدت می آمد، چگونه این مدت و همه روزه آن را می خوری؟

و سهراب با آرامش لطیف همیشگی اش رو به من کرد و گفت:

«بعد از صرف سوپ یک قاشق اغماض می خورم!»
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/20 - 19:00 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
shaghayegh(پارتی_السلطنه){-75-}
چرا مدتیه نمیبینمش؟{-133-} کووووشیییییییییییییی شقایق ؟ آجی؟؟؟؟؟؟/{-181-}{-109-}{-118-}
✔♥Дℓɨ♥✔
1394009942517616_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
ﺑﺎ #ﺗــﻮ، #ﺣﮑﺎﯾﺘﯽ دگر
این ﻝ ﻣﺎ ﺑﺴﺮ ﮐﻨﺪ ... : )
صوفياجون
صوفياجون
{-60-}{-60-}{-60-}الان من اضافه بودم تا اوووومدم همه پیداشون شد بیچاره @‏yalda‏ الان درکش میکنم چی میکشه ‏{-60-}{-60-}
11 دیدگاه · 1392/11/13 - 01:26 توسط Mobile ·
7
...
...
قافیه هاردیف
ابیات به صف
واژگان درکنارهم
میخواهم
غزل خداحافظیش رابسرایم
پس کجاست
این احساس لعنتی!
اشک چراجاری شد..
غزل رفتنت
را
پیش ازمن
توسروده بودی
آری
اینگونه شد
که من
قافیه راباختم!
نیما{-38-}
صوفياجون
صوفياجون
دیروز با دوستم جولیا رفته بودیم بیرون نه اینکه من 12روز از بسر میبردم کلی پیاده روی در کردیم و کلی از کت و کول افتادیم {-150-}{-150-}
{-105-}{-105-}{-105-}
Morteza
1466035_1421536454750080_1778835219_n.jpg Morteza
تف به این زندگی
اگه بهشتی باشه اینا جاشون اون بالاهاست

اين جسد يک پسر عاشق است كه در كنار قبر دوست دخترش خود كشى كرد
اين پسر كه عاشق دختر ميشه که خانواده دختره اون رو بهش نميدن و ميگن دخترمون الان سنش كم است. بزار يك دو سال بگذره. بسره ميره انگليس هر روز با موبايل و اينترنيت با دختره در ارتباط بود.
بهش ميگه هر چه زودتر برميگردم دوباره ميام خواستگاريت ولى خانواده دختره فيسبوك و موبايل رو از دختره ميگيرن تا ازهم خبری نداشته باشن. دختره رو ميدن به يكى ديگه. روزى دختر از يه رفيقش موبايل ميگيره با پسره تماس ميگيره ميگه منو به اجبار دادن به يک پسر ديگه قراره 2 روزه ديگه عروسى بكنيم . پسره ميگه نميزارم ، تو مال منى. دختره ميگه بدنم يا مال تو است يا مال خاك.
شب عروسى دختر وقتى ميرن اتاق، ميره دست شویی و اونجا شاهرگ خودشو ميزنه و ميميره
پسر برميگرده ميبينه عشقش بخاطر اون خودشو كشته، ميره سر قبر دختره اونم خودشو ميكشه .كردستان عراق.اربيل
... ادامه
رضا
safe_image.php رضا
مایکل شوماخر راننده مشهور فرمول 1 و قهرمان 8 دوره مسابقات جهانی بخاطر ضربه مغزی که تو پیست اسکی تو فرانسه دیده تو کما بسر میبره .
4 دیدگاه · 1392/10/10 - 00:11 در ورزش ·
8
amir hossein
amir hossein
حکایات شبهای امتحان / شعر طنز
بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/15 - 23:42 ·
9
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ