یافتن پست: #پرورشِ

MahnaZ
تنهایی.jpg MahnaZ
شبی از شبها، در حال و و و بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه خود را، بالای سرش دید، که با و ؛ او را، نظاره می کند !
پرسید : برای چه این همه ابراز و و می کنی؟
گفت : برای و از ، و از !
گفت : می پرسم ، ده؟
گفت : با ؛ .
گفت : اگر را، دهی ، هدف تو از آن چیست؟
گفت: خوب معلوم است ؛ برای آنکه از و آن بهره مند شوم .
گفت: اگر آن ، برایت و کند، آیا از خود، خواهی شد؟
: خوب راستش ...!نمی توانم دیگری از آن ، برای خود، تصور کنم!
گفت: حال اگر این ، برایت دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
گفت : هرگز ، مطمئنا آن ، برایم مهمتر و با ، خواهند بود!
گفت :پس نیز؛ برای ، چنین باش!
همیشه کن، تا با از ، ، و ؛ گردی.
کن تا آنقدر برای ، و ، و با شوی
تا و ، و او را، بدست آوری .
از تو و نمی خواهد!
، از تو ، ، ، و با شدن را می خواهد و می پذیرد،
و و را.....!
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
بزرگترین پرورشِ مار در سطحِ خاورمیانه، آستینِ بنده است….!!!
دیدگاه · 1392/05/21 - 12:30 ·
2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ