یافتن پست: #آهو

MahnaZ
6420833.533x400.jpg MahnaZ
در بین و

بسیاری از

برنده می شوند

چون

برای می دود

و برای !!!!!!

پس :

از است “
♥هـــُدا♥
y3uhp2syggy9dr7aqkeh.jpeg ♥هـــُدا♥
آهویم مرا בوست בاشت اگر ..

گرگهاے اطرافَش میگذاشتنـב !
Noosha
171752-dbf087217f2f8c580a2b5d473ce4d7e7-org.jpg Noosha
آهوی بیچاره...{-60-}{-52-}{-59-}
MahnaZ
0,,17016325_303,00.jpg MahnaZ

در بسیار بالاست. هستند و می‌توانند
مسافتی پنج کیلومتری را با سرعت ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر در ساعت بدوند.
بدن این جانور خود را با چنین داده است.
دوبرابر یک است.
به همین جهت است که می‌توانند به راحتی از دست برهند.
... ادامه
MahnaZ
0,,15937935_303,00.jpg MahnaZ

هیچ حیوانی سریع‌تر از نیست. می‌تواند تا ۱۲۰ کیلومتر در ساعت بدود و شکار را به دام اندازد.
این حیوان ابتدا تا حد ممکن خود را به شکار نزدیک می‌کند و در زمان مناسب با سرعتی بالا به تعقیب او دست می‌زند
و شکار را به دام می‌اندازد. اما فاقد استقامت کافی ‌‌است.
این حیوان پس از چندصدمتر تعقیب یک آهو خسته می‌شود و از تعقیب دست برمی‌دارد.
... ادامه
NEGAR
NEGAR
شیر هم تاج سلطانی را بر زمین نهاد و انصراف داد
وقتی دید
هر کفتاری آهو شکار می کرد...
دیدگاه · 1392/06/13 - 15:01 ·
6
NEGAR
NEGAR
امروزتو خیابون یه بچه ۵ ساله به دوستش گفت پدسگ...

اونم برگشت گفت: نه که تو بابات آهوئه : |
Majid
شير.jpg Majid
از پل نامردان عبور نکن بگذار تو را آب ببرد،از ترس شیر به روباه پناه نبر بگذار شیر تورا بخورد!!

ببر باش و درنده ولی از کنار آهوی رمیده به آرامی بگذر،عرق سگی با مرد بخور ولی ویسکی

با نامرد نخور،سیگاری که قراره با فندک نامرد روشن بشه ترکش کن،اگه دیدی مردی جلوت

زخم خورده مرحم بهش ندی اشکال نداره ولی اگه نمک به زخمش بپاشی عند نامردیه!!!!!

زخمی دنیای نامردم......
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/6 - 15:12 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
امروزتو خیابون یه بچه ۵ ساله به دوستش گفت پدسگ...... اونم برگشت گفت :نه که تو بابات ??{-54-}{-54-}{-16-}{-15-}{-8-}
نگار
560892_122359114578246_2058986606_n.jpg نگار
دیدگاه · 1392/05/25 - 13:44 ·
9
رضا
رضا
فید زدم خبر به این مهمی رو نوشتم هیچ کسی ندید من اصلا قهرم میرم :(
صوفياجون
0.180248001352108209_taknaz_ir.jpg صوفياجون
تاکنون ‌آهو دیدید !
من که ندیده بودمش {-16-}{-8-}{-15-}
صوفياجون
0.390807001352108206_taknaz_ir.jpg صوفياجون
‌آهوها جانورانی پنهانکار و کوچکند و امروزه تنها در جنگل‌های گرمسیری آفریقا، هندوستان و جنوب خاور آسیا یافت می‌شوند.

باغ وحش زوریخ، سوئیس{-7-}{-7-}{-16-}
صوفياجون
0.975353001363245561_taknaz_ir.jpg صوفياجون
صوفياجون
صوفياجون
سوال امتحاني غضنفر:
آهو کيست؟
جواب غضنفر: قسمتي ازبدن آهو است كه اگر آنرا بكشيم آهو منفجر ميشود!{-18-}{-7-}
نگار
نگار
از پل نامردان عبور نکن، بگذار آب تو را ببرد؛

از ترس شیر به روباه پناه نبر، بگذار شیر تو را بخورد؛

ببر باش و درنده، ولی از کنار آهوی آرمیده به آرامی بگذر ...

«کوروش بزرگ»
... ادامه
لی لا
لی لا
بانوی ع ش ق

سال ها آواره ام در جستجوی روی عشق



رهروی گمگشته در پیچ و خم گیسوی عشق



دلبـری کو تا که بسپارم دل آشفتــه را؟



محرم رازم شـود جادو کند با بوی عشق



گر چه خودصیـدم ولی دنبــال صیادم ، چرا ؟



شیر باشم،تا شکارم می شود آهوی عشق



در ترنم های جانسـوزی که در شعر من است



یک به یک این قصه ها را باز گو همسوی عشق



باغ مهتـاب اسـت و رقــص آب در آئینـه ها



برقِ چشمت می کِشد دل را به سوی کوی عشق



با غزلــهای تو معنی می کنـم دلـدادگــی



می تــراود با تــرانه ، از تو رنگ و بـوی عشق



داغ چشمان تو را دارد دلم ...این قائله



می گدازد جان شیدای مرا ، بانوی عشق!....#لی لا
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/24 - 23:04 ·
5
♥هـــُدا♥
نــظرشمـا (80).jpg ♥هـــُدا♥
{-29-}
Mostafa
Mostafa
ای لای اجرا با ارکستر ارمنی به رهبری لوریس چکناوریان

اری وفدای بالاد بام آزیزم روژی چوار جاره
آه فدای قامتت شوم عزیزم روزی چهار بار

اری صبح و نیمه رو آزیزم عصر و ایو
اره صبح و ظهر ، بعد از ظهر و غروب

لای لای لای لای که ژوله ی چاو که ژالم
لالا لالا ، زیبای چشم چون آهوی من

اری وفدای مالکه ی آزیزم پای پراوت بام
فدای آن خانه ای که در دامنه ی کوه پراو داری

اری وفدای دو دیده ی شو بی خواد بام
آه فدای دو چشم شب زنده دارت

لای لای لای لای که ژوله ی چاو که ژالم
لالا لالا ، زیبای چشم چون آهوی من

اری امشو چن شوه آزیزم دور له یارانم
آه امشب چندمین شب دوری از یاران است

اری وک باغچه ی بی آو آزیزم تشنه ی وارانم
آه که چون باغچه ی بدون آب ، تشنه ی بارانم

لای لای لای لای که ژوله ی چاو که ژالم
لالا لالا ، زیبای چشم چون آهوی من

صوفياجون
صوفياجون
در انتخاب همسر
یه آهو بود که خیلی خوشگل بود.
روزی یک پری به سراغش اومد و بهش گفت:
آهــو جون!… دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی اون رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق و جدایی، سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید: علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم، این خیلی خره.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه، تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟

آهو گفت: آبروم پیش همه رفته، همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم، خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید: دیگه چی؟

آهو گفت: اعصابم را خـرد کرده، هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد، همه اش میگه لاغر مردنی، تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
{-7-}{-7-}
نگار
نگار
از پل نامردان عبور نکن، بگذار آب تو را ببرد؛

از ترس شیر به روباه پناه نبر، بگذار شیر تو را بخورد؛

ببر باش و درنده، ولی از کنار آهوی آرمیده به آرامی بگذر ...

«کوروش بزرگ»
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/12 - 13:00 ·
8
مائده
مائده
هرروز صبح در آفریقا;
آهویی از خواب بیدار میشود;
که میداندباید از شیری تندتر بدود;
تا شکار نشود...
وشیری که میداند باید از آهو تندتر بدود;
تا گرسنه نماند...
مهم نیست که شیر باشی;
یاآهو...
با طلوع هر آفتاب با تمام توان;
آماده ی دویدن باش.....
... ادامه
ebrahim
ebrahim
راز خوشبختي
تاجري پسرش را براي آموختن راز خوشبختي نزد خردمندي فرستاد . پسر
جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اينكه سرانجام به قصري زيبا بر
فراز قله كوهي رسيد. مرد خردمندي كه او در جستجويش بود آنجا زندگي
مي كرد.
به جاي اينكه با يك مرد مقدس روب ه رو شود وارد تالاري شد كه جنب و
جوش بسياري در آن به چشم مي خورد، فروشندگان وارد و خارج
مي شدند، مرد م در گوشه اي گفتگو مي كردند، اركستر كوچكي موسيقي
لطيفي مي نواخت و روي يك ميز انواع و اقسام خوراكي ها لذيذ چيده شده
بود. خردمند با اين و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر
كند تا نوبتش فرا رسد.
... ادامه
Mostafa
Mostafa
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس/ دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم: سلام حافظ گفتا علیک جانم / گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم

گفتم: بگیر فالی گفتا نمانده حالی / گفتم: چگونه‌ای؟ گفت در بند بی خیالی

گفتم: که تازه تازه شعر وغزل چه داری ؟ / گفتا: که می‌سرایم شعر سپید باری

گفتم: ز دولت عشق گفتا که : کودتا شد / گفتم: رقیب! گفتا: او نیز کله پا شد

گفتم: کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟ / گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

گفتم: بگو زمویش گفتا که مش نموده / گفتم: بگو ز یارش گفتا ولش نموده

گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ / گفتا: خریده قسطی تلویزیون به جایش

گفتم: بگو زساقی حالا شده چه کاره؟ / گفتا: شدست منشی در دفتر اداره

گفتم: بگو ز زاهد آن رهنمای منزل / گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‌ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم: بگو ز محمل یا از کجاوه یادی / گفتا: پژو، دوو، بنز یا گلف نوک مدادی
... ادامه
♥هـــُدا♥
fu2947.jpg ♥هـــُدا♥
ﻧﺎﻣﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ{-5-}
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ