یافتن پست: #بابام

ıllı YAŁĐA ıllı
IMG_20141208_091644.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
✔♥Дℓɨ♥✔
1231685_231494267006491_139306587_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
بابام زمان شاه گرفته زيرش نوشتن:

" به پاس تلاش و مجاهـدت ١٢ ساله تان براى كسب علم و دانش اين تصديق به شما اهدا ميگردد تا هم از مزاياى قانونى آن بهره مند شويد و هم نقشى در عمران و آبادانى ميهن عزيزمان ايران ايفا كنيد"


حالا ما رفتیم گرفتیم زيرش نوشتن:

"اين مدرك بنا به درخواست نامبرده صادر گرديده و هـيچگونه ارزش قانونى ديگرى ندارد"
Mohammad
Mohammad
بابام واسه مامانم گل خریده، مامانم میگه گله؟
بابام میگه: تا نظر کمک داور چی باشه

منو بابام :d

مامانمم برگشت گفت: نظر کمک داور رو نمیدونم ولی نظر کمیته انضباطی اینه که: امشب گشنه بخوابین تا منو دیگه مسخره نکنین...

ما :|
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ!! :| {-177-}


ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻮﺷﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ! :|
ﺗﻮ ﻣﺨﺎﻃﺒﯿﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ !.. :|
ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﻢ ﺟﻮﺍﺩ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺟﻮﺍﺩﮐﯿﻪ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ : ﺩﻭﺳﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻓﺮﯾﺪ ﮐﯿﻪ ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﻢ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻫﺎﺩﯼ ﮐﯿﻪ ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ: ﺣﮑﻢ ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻮ ﺩﺍﺭﻩ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﮐﯿﻪ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻣﻮﻧﻪ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﮐﯿﻪ ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﻭﺳﺘﻢ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﻋﻄﺎﺀ ﮐﯿﻪ؟ :|
ﮔﻔﺘﻪ : ﺷﺮﯾﮏ ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ ! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ميثم ﮐﯿﻪ ... ؟ :|
ﻣﯿﺜﻢ ﺗﻮ ﮔﺮﻭﻩ ﻭﺍﯾﺒﺮﻩ ... :|
ﺩﺍﻧﯿﺎﻝ؟ ... ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﻤﻪ ! :|
ﻓﺮﺯﺍﺩ؟ ... ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺁﺭﺍﯾﺸﯽ ! :|
ﻣﺠﯿﺪ؟ ... ﺗﻌﻤﯿﺮﺍﺕ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ! :|
ﺍﻣﯿﺪ ...
ﮐﺮﯾﻢ ...
ﺳﭙﻬﺮ ...
ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﯾﺪﻩ!!! :|
ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﮐﯿﻪ!! ؟؟؟ :|

ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮﯾﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﻪ !! :|
صوفياجون
صوفياجون
دختره به دوس پسرش زنگ میزنه
دختر :سلام کجایی عزیزم؟
پسر :با بابام دارم میرم بانک پول بردارم برم ماشین بخرم تو کجایی؟
دختر :من تو همین که هستی هستم
میخواستم ببینم خودت بلیطتو میدی یا من حساب کنم واست !؟{-18-}{-18-}{-18-}
صوفياجون
صوفياجون
مورد داشتیم!!
پسره گوشی دوست دخترشو گرفته !
تو مخاطبینش نگاه کرده..!
دیده اسم جواد ذخیره شده ، پرسیده جوادکیه؟
گفته : دوست اجتماعی !
پرسیده فرید کیه ؟
گفته همکلاسیم!
پرسیده هادی کیه ؟
گفته: حکم داداشمو داره !
پرسیده مصطفی کیه؟
گفته راننده سرویس دانشگامونه!
پرسیده علیرضا کیه ؟
گفته داداش دوستم!
پرسیده عطاء کیه؟
گفته : شریک بابامه!
پرسیده میثم کیه...؟
میثم تو گروه وایبره...
دانیال؟...دوس پسر دوستمه!
فرزاد؟... لوازم آرایشی!
مجید؟...تعمیرات موبایل!
عباس...
حامد...
مسعود...
امید...
کریم...
سپهر...
محسن...
محمد...
یهو یه اسم دختر دیده!!!
پرسیده سمیرا کیه!!؟؟؟
گفته تویی دیگه اسمتو دختر ذخیره کردم مامانم شک نکنه{-15-}{-15-}{-9-}
bamdad
bamdad
رضا
بابا این استقلالتونم که حسابی از خجالتتون در اومد که!
{-7-}
یادته بهت گفتم جوجه رو آخر پاییز میشمارن؟
ولی هنوز اول پاییزه و باید جوجه ها رو شمرد
{-7-}
1... 2... 3...
3تا باخت پشت سر هم؟!!!!!!!!!!!!
نمیبنم ناراحت باشیا رضا
این نیز بگذرد
{-1-}
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
setareh 22
setareh 22
ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮎ ﻫﺴﺖ یه ﻧﺎﻇﻢ ﺯﻥ ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺩﺍﺭﻩ …

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ: ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﺪﻭ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﻧﮑﻦ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ …

ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠــــﯽ ….

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ: ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ِ حلوا خور دهن مارو سرویس

کردی ﯾﻪ ﺟﺎ

ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر!{-52-}
صوفياجون
صوفياجون
از خونه همسایه صدای دادو فریاد و گریه میومد.{-18-}{-1-}{-11-}..
منم رفتم فهمیدم که دخترشون از خونه فرار کرده . منم راستش خجالت کشیدم بابام اینا اینو بگم بهشون گفتم بابا دزد ماشین همسایه رو برده
عاقا این پدر ما هم رفت که مثلا بهشون دلداری بده !!!!!!!!!!!!!!!!
گفت: ناراحت نشو بابا ! بالاخره از دستش راحت شدی !!!!!!!!!!!!!!
همش با دوستای پسرت میدیدمش!!!!!!!!!!
چند نفری سوراس بودن!!!!!!!!!!
هر دفعه پیش یکی بود!!!!!!!!!!
با خودم میگفتم اصن توان راه رفتن داره!!!!!!!!{-7-}!
بس که سوارش میشم!!!!!!!!
هر روز میخواستم بهت بگم ئلی نمیخواستم توی مسائلت دخالت کنم!!!!!!!!{-7-}
ولی باور کن راه دوری نمیتونه بره!!!!!!!!!
من مطمئنم که پیش یکی از این لات و لوتهای محله که !!!!!!!!!{-7-}
بعد از اینکه ازش استفاده کرد و خسته شد میاره میندازتش جلوی خونتون و فرار میکنه !!!!!!!!!!!!{-7-}
راستش خودمم یه بار سوارش شدم اما باهاش حال نکردم !!!!!!!!!!{-16-}
بابای دختره هم اکنون در CCU می باشد !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1406313632193114_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بابام به مامانم میگه : ما که بهونه ای واسه رفتن به ماه عسل نداریم ...........پیامک بده ماه عسل بگو ما یه بچه فلج داریم ...{-15-}{-15-}با لب تاپش یه جا نشسته تکونم نمیخوره !!! خیلی شیــــــــــــــک تحقیرم کرد{-38-}{-38-}
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
Majid
3.jpg Majid
پسر بچه ی سرطانی قبل از ورود به اتاق عمل به پرستار گفت :
خانم اجازه ؟
پرستار گفت : جونم عزیزم !
می شه من قبل از عمل بمیرم ؟
آخه مامان و بابام واسه عمل پول ندارن
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/2 - 02:43 ·
6
Majid
2.jpg Majid
فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!

خشكم زد. گفتم دخترم اين چه دعاييه؟

گفت:آخه بابام موجيه!

گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟

آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو

و مادر و برادر رو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!

گفتم: دخترم پس مشكل چيه؟

گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع

ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ ميكنه و معذرت خواهي ميكنه.

ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.

دعاكنيد پدرم شهيد بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/1 - 13:06 ·
4
رضا
رضا
تلویزیون کلا تعطیله اینقدر امروز اخبار دیدم خسته شدم .
صوفياجون
صوفياجون
همسر مورد علاقه ی خودتونو انتخاب کنین:
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
8.
9.
10.
11.
12.
13.
14.
15.
16.
17.
18.
اول انتخاب کنین بعد تو بنویسین منم جوابشو تو مینویسم . (مدیونی اگه انتخابت رو عوض کنی
) {-35-}{-35-}{-7-}
iman
iman
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ،ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻓﺮﯾﻦ

ﭘﺴﺮﻡ ! ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻥ ﻣﻌﺪﻟﺖ ﺑﺎﻻ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﺮﯼ ﺍﺭﺷﺪ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺮی

ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﯿﺎﯼ ﺑﺮﺍﺕ ﺯﻥ ﺑﯿﮕﺮﻡ !!! .....

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﮔﻪ ﻣﻌﺪﻟﺖ 20 ﺷﻪ

ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/21 - 15:47 ·
2
iman
iman
بابام واسه مامانم گل خریده، مامانم میگه گله؟

بابام میگه: تا نظر کمک داور چی باشه

منو بابام :)))

مامانمم برگشت گفت: نظر کمک داور رو نمیدونم ولی نظر کمیته انضباطی اینه که: امشب گشنه بخوابین تا منو دیگه مسخره نکنین...

ما :|
دیدگاه · 1393/04/21 - 15:13 ·
2
Reza Babaei
Reza Babaei
18- شما رو قسم می دم وقتی دارین با تلفن حرف می زنین و یه خودکار دم دستتونه، رو هر کاغذی گیر میارین نقاشی نکشین. آخه من الان این مدرک تحصیلی رو که بابام گوشه اش الاغ بالدار کشیده کجا ببرم نشون بدم؟{-38-}{-38-}{-7-}
Reza Babaei
Reza Babaei
14- بابام می گفت زمان ما نه آب بود نه برق بود نه تلفن، چه برسه به تبلیت و فیس بوک. گفتم پس حال می کنی اومدی با ما زندگی می کنیا! هیچی دیگه الان منزل عمه جانم.{-7-}{-7-}
دیدگاه · 1393/04/20 - 02:35 ·
8
sam
sam
ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺎﻋﺖ ﺳﻪ ﺷﺐ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ
ﺧﺎﺻﻢ )ﺍﻟﻬﺎﻡ ﺑﺎﻧﻮ( ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ : سامان ,
ﺧﻮﺍﺑﯽ ؟؟؟
ﻣﻦ : 0_o ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮔﺮﮔﻢ ﺑﻪ
ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﻭﺍ ﺳﺎﻋﺖ ﺳﻪ ﺷﺐ ؟؟ ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ ﺍﯾﻨﺎ
ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﻦ
ﻣﻦ : 0_o , ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﺳﺎﻋﺖ ﺳﻪ ﺷﺐ ﻣﮕﻪ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﺧﯿﻪ ؟؟
ﺑﯿﺸﻬﻮﺭ :))))
سامان ﺍﻻﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ ﺩﺧﺘﺮ
ﻋﻤﻮﺕ ﮔﻔﺘﯽ : ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ , ﻣﮕﻪ ﺻﺒﺢ ﻧﺸﻪ
ﻧﺒﯿﻨﻤﺖ , ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻡ
ﻣﻦ : 0_ô ﻗﺮﺑﻮﻧﺖ ﺑﺮﻡ ﺧﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﯼ ,
ﻭﺍﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﯾﻨﯽ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﻭﻕ ﺑﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ ﻧﻤﯿﮕﯽ :
ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ؟
ﻣﻦ : ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﺴﺘﻪ ﺯﺭﺩﺍﻟﻮ ﻗﺴﻢ ﻧﻪ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﺧﺐ ﻓﺮﺩﺍ ﭼﺸﺎﯼ ﭘﺮﯾﺴﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺩﺭ
ﻣﯿﺎﺭﻡ
ﻣﻦ : ﭼﺮﺍ ﺧﻮ ؟
ﺍﻟﻬﺎﻡ :ﺩﯾﺪﯼ ؟ ﺩﯾﺪﯼ ؟ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﯾﺸﻮ ﮐﺮﺩﯼ ,
ﭼﺸﺎﯼ ﺩﻭﺗﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ
ﻣﻦ : ﻓﺪﺍﺕ ﺑﺸﻢ ﺍﺻﻦ ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺗﻮ
ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ,ﺣﺘﯽ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ
ﺳﻼﻣﻢ ﻧﮑﻨﻢ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﻗﻮﻝ ؟
ﻣﻦ : ﺍﻭﺭﻩ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﻟﻮﺍﺷﮑﻢ ﻣﯿﺨﻠﯽ ؟^_^
ﻣﻦ :ﺍﻭﺭﻩ
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : سامان ﻥ ﻥ ﻥ ﻥ ﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺳﺘﻪ
ﭘﺮﯾﺴﺎﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻟﻮﺍﺷﮑﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺧﺮﯾﺪﯼ ﺩﺍﺭﯾﺪ
ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﻧﯿﺖ , ﭘﺪﺭ ﺩﻭﺗﺎﺗﻮ ﺩﺭ
ﻣﯿﺎﺭﻡ ,,ﺑﯿﺸﻬﻮﺭﺍﻥ
ﻣﻦ : 0_o
ﺍﻟﻬﺎﻡ :ﺧﺨﺨﺦ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮﺩﻡ , ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﯿﺒﺮﺩ
ﮔﻔﺘﻢ ﯾﮑﻢ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﮐﻨﻢ ,ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺪﯼ؟
ﻣﻦ : ﺍﻫﻮﻡ ﺍﻫﻮﻡ ﺍﻫﻮﻡ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : سامی ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ
ﺷﺪﯼ ؟
ﻣﻦ :ﻧﻪ ﻗﺮﺑﻮﻧﺖ ﺑﺮﻡ ﺍﺷﮏ ﺷﻮﻗﻪ, ﺷﻮﺧﯽ
ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺑﻮﺩ
ﺍﻟﻬﺎﻡ : ﺁﻫﺎﻥ ,ﺧﺐ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻧﺸﻮ
ﺧﺪﺍﻓﻆ ,ﺍﻫﻮﻡ ﺍﻫﻮﻡ ﺍﻫﻮﻡ.
.
ﯾﮑﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﻨﻮ
ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮ ﺗﺎﻧﮑﺮ ﺍﺳﯿﺪ راحت شم.
دیدگاه · 1393/04/18 - 15:54 ·
3
setareh 22
setareh 22
ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴتم ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ،
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺴﻪ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺗﺮﮐﯿﺪﯼ ! ﺍﺯ ﻫﯿﮑﻞ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯽ !
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻭ ﺑﺰﺍﺭ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﭽﺮﻩ ، ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺁخه ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ، ﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﻡ ﺷﻤﺎ ﺍﺯﻡ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﮐﻨﯽ کیو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ؟i{-9-}
setareh 22
setareh 22
دیروز بابام اومد اتاقم در زد گفت : اجازه هست بیام تو ؟
منم گفتم نه الان وقت ندارم …
آره دیگه خونه ما اینجوریاس ؛
فقط قراره آخر هفته بزرگای فامیل بیان خونمون جمع بشن
بابامو قانع کنن که از ارث محرومم نکنهi{-31-}
...
916761.jpg ...
یه چمدون پرداشتم ازش بابام دادشون به سبزی فروشی تا1هفته باهاش نمیحرفیدم!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ