یافتن پست: #بهار

bamdad
bamdad
آرزویم این است
که این بهار جورِ دیگری بیاید
آسمان نه مثل هر سال ، امسال جورِ دیگری آبی
آفتاب بر بام خانه هامان جورِ دیگری بتابد
ابری اگر بارانیست ، جورِ دیگری ببارد
روزگار جورِ دیگری با ما
آدمها جورِ دیگری باهم
زندگی جورِ دیگری باشد
آرزویم این است
یک روز حالِ من جورِ دیگری باشد
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/20 - 19:54 ·
7
Majid
148362_488212034638511_1131547492_n 1.jpg Majid
تو كه نباشي ...
سال نو ، روز از نو ، روزي از نو
بهار به همگي مبارك نوروز زیبا برای همه
هواي نيازمندان رو بيشتر داشته باشيم ، دوستون دارم
مجيد خراطها
... ادامه
bamdad
bamdad
مانند یک بهار…. مانند یک عبور….از راه میرسی و مرا تازه میکنی.

همراه تو هزار عشق از راه میرسدهمراه تو بهار…


بردشت خشک سینه من سبز میشود.

وقتی تو میرسی….

در کوچه های خلوت و تاریک قلب من … مهتاب میدمد…

وقتی تو میرسی…

ای آرزوی گم شده بغض های من…

من نیز با تو به عشق میرسم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/19 - 20:48 ·
5
مائده
مائده
خانه ام سردِ سرد است،

من از خانه سرد تر؛
من از آدم برفی چند هفته پیش هم سردتر...!
این خانه ی سرد،
دوباره بهار می شود بی تو...
من هنوز زمستانم!
این بهار هم
با این بی تو رسیدنِ هر ساله اش
حوصله ام را دارد سر می برد....
... ادامه
Noosha
810624-788f4aed92da6a9a973a778b3ff72cf7-org.jpg Noosha
... ادامه
bamdad
bamdad
قلب...

مهمانخانه نیست...

دو سه ساعت و یا دو سه روزی توی آن بمانند و...

بعد بروند...

قلب... لانه ی کنجشک نیست که در بهار ساخته شود... و...

در پاییز, باد آن را با خود ببرد...

قلب...؟؟؟؟!!!!

راستش نمیدانم که چیست...!

اما... این را میدانم که...

جای آدم های خیلی خوب است!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/18 - 21:34 ·
4
ParNiyA
cup-rose-pink-wallpaper-1920x1200-694x417.jpg ParNiyA
خنکای یک عصر بهاری …
کنار شاه بوته یاسی وحشی …
میزی که کاسه ای پُر از پولکی زعفرانی دارد
و دو فنجان داغ را خیال خواهم کرد …
لطفا به خیالم بیا...
دیدگاه · 1393/01/18 - 16:20 ·
7
رضا
رضا
بکگراند سایت بهاری شد امیدوارم خوشتون بیاد .
ParNiyA
Spring-Fragrance-Beautiful-Album--694x417.jpg ParNiyA
این عصرهای بارانی بهاری ،
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد …
گـوئـی … تـو می افـتی؛
و مـن می شـوم …
تـمام ” مــن” دارد “تـــو” می شـود … بـاور مـی کنـی؟
صوفياجون
nadim-b-mesle-bahar.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
" بهار "

گفتند :

بهار می آید

و من

فاصله ی این اتاق را

تا خیابان

آغوش شدم.

چرا نیامدی؟!
دیدگاه · 1393/01/11 - 21:23 ·
9
bamdad
bamdad
نیستی و بهار هم بی تو
سوء تعبیـر یک زمستان است...

{-57-}
دیدگاه · 1393/01/11 - 20:20 ·
7
zahra
1396258467656674_large.jpg zahra
اینم عکس برف امروز-رشت :)
ıllı YAŁĐA ıllı
Salar-Aghili-Saghi-Bahar.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
VA-Fasle-Bahar.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ParNiyA
1394303066901638_orig.jpg ParNiyA
من زیر باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های ِ بهار است،
نیامده دیوانه می کند،
… کوچه را از تنهایی…
دیدگاه · 1393/01/9 - 02:38 ·
5
bamdad
bamdad
به چشمهای عاشقت قسم

به نهرهای جاری و رودهای پاک قسم

به صبح با طراوت در آغوش گرفته خورشید را

به اشکهای تر دلشکسته های دنیا

به تنهایی معصومانه ی مادری منتظر

به سپیدارهای منتظر وزش نسیم باد بهاری

به همه ی همه ی نامه هایی که به آب انداخته شد

به بغض های در گلو مانده قسم

دوستت دارم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 20:50 ·
8
صوفياجون
4869.gif صوفياجون
سلووووووو ووو صبح زیبای {-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-23-}{-23-}{-21-}
من تا 7 باید اماده شم میخوام برم تا غروب بر میگردم اومدم بزنم برم روز همگی خوش {-22-}{-22-}{-22-}{-22-}
bamdad
bamdad
مثل یک جنگل سوخته پر از خاکسترِ خاطراتم



تنم گورستان درختانیست که دیگر هراسی از آمدن زمستان ندارند



پشت پرده های شب دیگر انتظارِ هیچ بهاری را نخواهم کشید



باران ببارد یا نه فرقی ندارد



برای من



دیگر این خاک بوی زندگی نمیدهد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/7 - 22:01 ·
7
bamdad
bamdad
رمز نو شدن را باید دانست وگر نه

بهار فصلی تکراریست...
دیدگاه · 1393/01/7 - 13:37 ·
9
soheil
soheil
نوشتم اين غزل نغز با سواد دو ديده

كه بلكه رام غزل گردي اي غزال رميده

سياهي شب هجر و اميد صبح سعادت

سپيد كرد مرا ديده تا دميد سپيده

نديده خير جواني غم تو كرد مرا پير

برو كه پير شوي اي جوان خير نديده

به اشك شوق رساندم ترا به اين قد و اكنون

به ديگران رسدت ميوه اي نهال رسيده

ز ماه شرح ملال تو پرسم اي مه بي مهر

شبي كه ماه نمايد ملول و رنگ پريده

بهار من تو هم از بلبلي حكايت من پرس

كه از خزان گلشن خارها به ديده خليده

به گردباد هم از من گرفته آتش شوقي

كه خاك غم به سر افشان به كوه و دشت دويده

هواي پيرهن چاك آن پري است كه ما را

كشد به حلقه ديوانگان جامه دريده

فلك به موي سپيد و تن تكيده مرا خواست

كه دوك و پنبه برازد به زال پشت خميده

خبر ز داغ دل شهريار مي شوي اما

در آن زمان كه ز خاكش هزار لاله دميده
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:51 ·
2
soheil
soheil
ماهم كه هاله اي به رخ از دود آهش است

دائم گرفته چون دل من روي ماهش است

ديگر نگاه، وصف بهاري نمي كند

شرح خزان دل به زبان نگاهش است

ديدم نهان فرشته شرم و عفاف او

آورده سر به گوش من و عذرخواهش است

بگريخته است از لب لعلش شكفتگي

دائم گرفتگي است كه بر روي ماهش است

افتد گذر او به من از دور و گاهگاه

خواب خوشم همين گذر گاهگاهش است

هر چند اشتباه از او نيست ليكن او

با من هنوز هم خجل از اشتباهش است

اكنون گلي است زرد ولي از وفا هنوز

هر سرخ گل كه در چمن آيد گياهش است

اين برگهاي زرد چمن نامه هاي اوست

وين بادهاي سرد خزان پيك راهش است

در گوشه هاي غم كه كند خلوتي به دل

ياد من و ترانه من تكيه گاهش است

من دلبخواه خويش نجستم ولي خدا

با هر كس آن دهد كه به جان دلبخواهش است

در شهر ما گناه بود عشق و شهريار

زنداني ابد به سزاي گناهش است
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:50 ·
3
soheil
soheil
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال
و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من
از صلای ازلی تا به سکوت ابدی
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من
اشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
گاه با قهر عبوسان خزانی گل من
همره همهمه*ی گله و همپای سکوت
همدم زمزمه*ی نای شبانی گل من
دم خورشید و نم ابری و با قوس قزح
شهسواری و به رنگینه کمانی گل من
گه همه آشتی و گه همه جنگی شه من
گه به خونم خط و گه خط امانی گل من
سر سوداگریت با سر سودایی ماست
وه که سرمایه هر سود و زیانی گل من
طرح و تصویر مکانی و به رنگ*آمیزی
طرفه پیچیده به طومار زمانی گل من
شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی
چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:49 ·
3
soheil
04.jpg soheil
@tarane
از زندگانيم گله دارد جوانيم

شرمنده ى جوانى از اين زندگانيم


دارم هواى صحبت ياران رفته را

يارى كن اى اجل كه به ياران رسانيم


پرواى پنج روز جهان كى كنم كه عشق

داده نويد زندگى جاودانيم


چون يوسفم به چاه بيابان غم اسير

وز دور مژده ى جرس كاروانيم


گوش زمين به ناله ى من نيست آشنا

من طاير شكسته پر آسمانيم


گيرم كه آب و دانه دريغم نداشتند

چون ميكنند با غم بى همزبانيم

اى لاله ى بهار جوانى كه شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانيم


گفتى كه آتشم بنشاني، ولى چه سود

برخاستى كه بر سر آتش نشانيم


شمعم گريست زار به بالين كه شهريار

من نيز چون تو همدم سوز نهانيم
... ادامه
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ