یافتن پست: #جلوی

صوفياجون
صوفياجون
بازم این@Mohammad65 امشبم نیومدششششش باید جلوی اسمش بازم غیبت رد کنم {-287-}{-287-}{-133-}{-133-} من چقد نادیده بگیرم غیبتاشو آخه ای مردم {-184-}{-184-}{-129-}{-129-}
Majid
Majid
این روزها

دلم اصرار دارد فریاد بزند

اما من جلوی دهانش را می گیرم

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
دیدگاه · 1392/06/5 - 16:15 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون ‘بنز’ و ‘ب ام و’ جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده…

یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم… امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن …

خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فرزندان من هستند و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نیست! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!

جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان… دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟

جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه… این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!… حالا هم که… ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم …. اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!!!{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
صوفياجون
صوفياجون
یه دختره میره پیش یه کشیش، میگه: ببخشید، من هر دفعه از جلوی آینه رد می شم، به خودم می گم من چقدر خوشگلم، من گناه می کنم؟ کشیشه میگه: نه دخترم شما گناه نمی کنی، می کنی{-18-}{-18-}{-11-}
Mostafa
Mostafa
روش شستن لباس های مشکی و تیره
صوفياجون
صوفياجون
قوچعلی میخواسته به بچه هاش بفهمونه خوردن کار بدیه یه لگن مشروب میزاره جلوی خره خره نمیخوره قوچعلی به بچه هاش میگه چه نتیجه ای گرفتید بچه هاش میگن نتیجه میگیریم که هر کس مشروب نخوره خره {-18-}{-8-}
NILOOFAR
NILOOFAR
وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره

وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته

وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری

وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده

وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو

نشون بدی

وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی

وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی

بابت صبر و شکیبایی بهت بده

وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه

وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/1 - 17:04 ·
7
♥هـــُدا♥
anhdepblog.com_rain37.gif ♥هـــُدا♥
می گویند موقع مرگ

همهء زندگی مثل فیلم از جلوی چشم آدم رد می شود . . . .

به فیلم زندگی ام که فکر میکنم

به مردن علاقه مند می شوم

شاید آن موقع یک بار دیگر د یــــ د مـــــ تـــــــــ !!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/30 - 22:22 ·
6
MahnaZ
عابد-بی-حیا.jpg MahnaZ
MahnaZ
MahnaZ
دخترعمم 8 سالشه می پرسه :کسی فرکانس کانال ماهواره ای نشنال جئوگرافیک رو نداره؟
یاد خودم افتادم که تا 15 سالگی جلوی پنکه صدای اورانگوتان درمیاوردم و اطرافیانم تشویقم میکردن ...
... ادامه
MahnaZ
58446_575.jpg MahnaZ
... ادامه
iman
iman
روایت داریم که میگه : وقتی یه دختر لباس میخره ، امکان نداره جلوی آینه باهاش نرقصه !
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستادو به کفش های فرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد " اگر تا پایان ماه هر روز بتونی چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات میخرم " دخترک به کفش ها نگاه کردو با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت صد نفر زخم بشه تا... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه.... خدا نکنه..... اصلا کفش نمیخوام
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 14:06 ·
2
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
پدری برای آنکه از مضرات مشروب،فرزندش را آگاه کند




جلوی یک خری عرق




گذاشت و اون خر از...اون مشروب نخورد....







پدر:دیدی فرزند عزیزم؟؟؟





حالا چه نتیجه ای گرفتی فرزندم؟؟؟





پسر:نتیجه میگیریم هر کس مشروب نخوره،خره....!!{-15-}{-32-}
♥هـــُدا♥
dastan.jpg ♥هـــُدا♥
تلفن همراه پیرمردی که توی اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد.

به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد.

هرچه تلفن را در مقابل صورتش، عقب و جلو برد، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند.

رو به من کرد و گفت: ببخشید آقا، چی نوشته؟

گفتم: " همه چیزم " .

پیرمرد: الو سلام عزیزم ...

دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت: همسرم است...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 12:05 ·
6
Morteza
Morteza
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش
را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز
معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟معلم که از عصبانیت
شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد
و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره
نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی
بی انضباطش باهاش صحبت کنم ))دخترک چانه لرزانش را جمع کرد ...
بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :خانوم ...مادم مریضه ...
اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن ... اونوقت میشه مامانم
رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد ...اونوقت میشه برای
خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه ... اونوقت ...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من
دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم ... اونوقت قول می دم
مشقامو بنویسم ...معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت :
بشین سارا ...و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...
... ادامه
Morteza
Morteza
پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :

خانم !

تو رو خدا یه شاخه گل بخرید

زن در حالی که گل را از دستش میگرفت

نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید!

زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟

پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !

تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم...
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
ببین زیــادی گنــدشو درآری ساعت 9 شــب میذارمــت جلوی در...

گفتم در جریان باشـــی...
دیدگاه · 1392/05/24 - 11:13 ·
6
MahnaZ
MahnaZ
صف خرید بلیط سیرک
Majid
Majid
دلـم بچگـی میخواهد

جلوی کدام مغازه پا بکوبـم

تا برایـم آرامـش بخـرند ؟
دیدگاه · 1392/05/22 - 03:19 ·
6
☠α˩ï§н☠
☠α˩ï§н☠
اگر الان ۵ بار جلوی آینه بگی "من احمق هستم"
عکس کسی رو که دوست داری توی آینه می بینی{-7-}{-7-}{-54-}{-54-}
دیدگاه · 1392/05/22 - 00:04 در Lawless ·
5
Mohammad
Mohammad
ســــــــلام به همه :)
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
رفتم به مغازه دوستم، دیدم یه دختر شاکی اومد تو، لپ تابشو کوبید رومیز، به فروشنده گفت که لپتابتون خرابه من اینو نمیخوام.
فروشنده: چرا؟
دختره: من نمیتونم اطلاعات لپ تاب قدیمیم و روی این بریزم !
فروشنده: خانم امکان نداره، میشه لطفا این کارو جلوی من انجام بدین؟
.
...
....
دختره لپ تاپاشو روشن کرد، یه موس هم از کیفش درآورد
-روی فایل مورد نظرش با موس راست کلیک کرد و cut

رو انتخاب کرد.

-موس رو از اون لپ تاب
جدا کرد.

-بعدش با دقت موس و برداشت و به لپ تاب جدیده وصل کرد.

رو زد PASTE !!!!- دوباره راست کلیک کرد و از اونجا
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 22:10 ·
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
خانوما به خدا پارک دوبل اصلا سخت نیست…! فقط کافیه حواستون به جدول و تیر چراغ برق و ماشین پشتی و ماشین جلویی و دسته برف پاک کن و روسریتون و کفش پاشنه بلند و ناخون مصنوعی و کلاچ و ترمز و گاز و فرمون و پسر همسایه که داره کف زمین غلت میزنه از خنده.. باشید. همین!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 21:55 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
تدابیر امنیتی وقتی صدای پا میشنوید که میاد سمت اتاق:

۱ – مینیمایز کردن تمام صفحات نت!

۲– سایلنت کردن گوشی و قرار دادنش به صورت پشت و رو!

۳ – Sign Out مسنجر!

۴ – گذاشتن یک کتاب ۸۷۶۹۸ صفحه ای جلوی چشم !

۵ – باز کردن New Tab و جست و جو در مورد اون موضوعی که استاد گفته!

6 – بهم ریختن موهام ، کشیدن یک آه عمیییییق (یعنی چقد این درس سخته) و اخم کردن و نگاه ملتمسانه به کتاب !

و سرانجام بعد این همه کار آخرشم صدای پا از جلوی اتاق رد میشه و این همه تلاش شما بی نتیجه میمونه!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 15:22 ·
2
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ