یافتن پست: #حیاط

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
Mohammad
Mohammad
ابجی ıllı YAŁĐA ıllı امروز جناب مدیر رضا رو نمبینیم :d سایت رو ول کرده رفته :d
bamdad
bamdad
گاهی حرفم را برای نان ریزه های حیاطمان میزنم ، شاید گنجشکان هضمشان کنند …

:(
دیدگاه · 1393/06/13 - 20:05 ·
4
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-08-19_donbaler_1408441881221179_orig.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون
شبکه بی بی سی داره آهنگ منصور رو نشون میده یعنی در واقع کنسرت تو حیاط bbc خوشگله {-65-}
iman
iman
به سلامتی پسری که وقتی دلت گرفته داغونی و پشت تلفن سرش دادو بیداد میکنی و تلفنو روی قطع میکنی اما میدونی چقدر اون لحظه محتاجشی ، پشت سر هم زنگ میزنه تا آرومت کنه

پسری که وقتی سوار ماشینشی تمام مدت دستش روی دستته

پسری ک چشاش مغروره ، راه ب راه شعرای عاشقونه ی الکی برات نمیخونه ، لوس حرف زدنم بلد نیست ، اما هردفه ک میگه تا تهش هستم چشاش از عشق برق میزنه

پسری ک وقتی صبح بهش زنگ میزنی تازه از خواب بیدار شده و آروم میگه جوووونم،صدای خواب آلودش دیووونت میکنه

پسری که خاطرخواه کم نداره اما وقتی باهات عهد رفاقت میبنده نفر سومی تو برنامش نیست

پسری که وقتی باهاش میری رستوران غذاخوردنتو با لبخند نگاه میکنه

پسری که براش مهم نیست GF دوستش از تو خوشگلتره ، هربار تو چشات زُل میزنه و میگه تکی تو دختر

پسری که دستاتو ک تو دستاش میگیره حس امنیت وجودتو پر میکنه

پسری که وقتی میره مهمونی خونه ی فامیل زنگ میزنه و نیم ساعت تو حیاط باهات حرف میزنه ک بهت نشون بده تو نخ هیچ کدوم از دخترای تو مهمونی نیست

پسری که گل مورد علاقتو میدونه و هرازگاهی با یه شاخه از اون گل خوشحالت میکنه

پسری که عاشقی بلده

پسری ک حرف نمیزنه ک نتونه بهش عمل کنه ، هر حرفی زد پاش وایمیسته

پسری که تو خیابون تا یکی بهت کج نگاه کنه دکور صورتشو عوض میکنه

پسری ک بعد یه دعوای مفصل ک باهم آشتی کردین ، ازش میپرسی هنوز دوسم داری؟؟؟لبخند میزنه دستشو دور گردنت حلقه میکنه و میگه عاشقتم به مولا

پسری ک وقتی تو پاییز تک سرفه میزنی با حرص میگه:مریض نشیاااا

پسری که وقتی میبینه به دخترای دورورش حساسی و حسادت میکنی دستتو میگیره و میگه:دلت قرص باشه ، بقرآن من فقط مال خودتم

با این پسر چیکار میشه کرد؟؟؟!

مگه میشه دوسش نداشت؟!!!

مگه میشه عاشقش نبود؟!

این اینجور پسری داری از دستش نده...هیچ جوره از دستش نده

چه فرقی میکنه ماشینش پرایده یا پرادو ، لباسش مارکه یا ساده ، ببین پسری رو که عاشقی بلده رو از دست نده ، تنهاش نذار ، غرورشو نشکن ، بهش وفادار باش ... اگه غیر از این کنی کمرش میشکنه....از درون نابود میشه .... تنهاش نذار

عاشقی کن براش اونوقته که همه دنیاشو میریزه به پات ،

به سلامتی اینجور پسرا ...

کمــن ولی وجود دارن
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
lski.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
در افسانه‌های گیلکی راجع به لاک‌پشت روایت داریم که دختر جوان و زیبایی بوده است که در دهی زندگی می‌کرده و در یک هوای خوب و آفتابی در حیاط خانه‌شان توی تشت آبی مشغول شستن خودش بوده است که ناگهان متوجه می‌شود غریبه‌ای دارد یواشکی به او نگاه می‌کند، او از شرم؛ و از ترس نگاه غریبه، آب تشت را خالی می‌کند و تشت را روی سرش می‌گذارد و در همان حال از خدا می‌خواهد هیچ وقت چشمش به آدمیزاد نیفتد و خدا آن تشت را به لاکی تبدیل می‌کند و به پشتش می‌چسباند و قیافه‌اش را عوض می‌کند و اسمش را می‌گذارد لاک‌پشت. {-101-}
دیدگاه · 1393/04/24 - 21:03 در گیلک ·
7
iman
iman
تهمت :

اعتراف میکنم چند سال عروسی یکی از فامیلا بود، ما طرف داماد بودیم، عروسی تو یه خونه بزرگ برگزار شده بود، عصر بود من دستشویی شدید داشتم، یه دستشویی تو حیاط بود.رفتم جلو دستشویی دیدم یکی داخله منتظر شدم تا بیاد بیرون

، وقتی طرف اومد بیرون یه مرد تقریبا 150 کیلویی از خانواده عروس بود، خلاصه رفتم تو دستشویی گلاب به روتون چشمتون روز بد نبینه یه کاری کرده بود به قطر تقریباً 5 اینچ و طول حدوداً 25 الی 30سانتیمتر، طوری که از اون سوراخه پایین نمیرفت.... نزدیک بود حالم به هم بخوره ... از دستشویی کردن پشیمون شدم... اومدم بیرون دیدم 2تا دختر منتظر دستشویی هستند... تا من اومدم بیرون، یکیشون زودی رفت تو. منم زود دور شدم ...

لامصبا تا آخر عروسی هرجا منو میدیدن با انگشت منو به همدیگه و دوستاشون نشون میدادن... خدا نصیبتون نکنه تهمت ناروا بد چیزیه!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/21 - 16:16 ·
3
غزل
غزل
دلم تنگ میشه برای بهانه های شیرین درس نخوندن...
برای پیچ پیچ های نیمکت آخرکلاس ....
برای مسخره کردنا و ادای معلمارو در آوردن...
برای یواشکی خوراکی خوردنا پشت سر جلوییت...
برای خوابیدنای سر زنگ فکری (عربی) !!!
دلم تنگ میشه برای چشم تنگ کردنا وقتی که ناظمو میدیدیم تا مداد چشامونو نبینه..!
برای بزن برقصای تو کلاس و حیاط...
برای دردو دل کردنامونو اشک ریختنای بیخودیمون!
دلم تنگ میشه حتی برای دعواهامون.......اونم سر چیزای بیخود!
دلم تنگ میشه واسه شب امتحانامون! که با sms معلم بدبختو به فحش میکشیدیم!
دلم تنگ میشه برای پیچوندن مدرسه به بهانه ی عیدوچهارشنبه سوری...
دلم تنگ میشه برای زنگ تفریحامون......
برای پاتوقمون تو پشت حیاط مدرسه......
برای خندیدنای از ته دلمون.....

حسودیم میشه بهه هیاهوی (خانم نخوندیم)ها...

چقد سخته دل کندن از دوستات...
چقد سخته دیگه نتونی هرروز ببینیشون..


مدرسه...دلم برات تنگ میشه...! خیلی.......
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
من که ترکیدم از خنده

عکس طوفانه تهرانو گزاشتن تو فیسبوک

اینم از کامنتای شهروندان همیشه در صحنــه:

*ناموسا صحنه خیلی رمانتیکی بود .همه جا تاریک همه جا قرمر،اصن یاده کالآف دیوتی افتادم دسمال بدین گریه کنم

*خدا مارو نخور

*آقا یه حوله گُل گُلی افتاده حیاطه ما صاحبش راضی باشه

*یکی دستش خورده بود داشت قیامت لود میشد فهمیدن کنسلش کردن

*خوب شد که من از تنتاک استفاده میکنم چیزیم نشد به شماهم توصیه میکنم استفاده کنید

*ولی حق ارمیا نبود اول بشه

*ممنونم از طوفان خونه ما مولوی بود داشت میبُرد تجریش

*این عید رو به تمامیِ نصابانِ ماهواره تبریک و تهنیت عرض میکنم

*آقا یه شرته منو باد برده هرکی پیدا کرد بهم خبر بده تازه یبار پوشیده بودمش ناموسا نپیچونید حرومه

*غلط کردم یارانمو پس میدم
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/13 - 21:18 ·
7
mostafa AZ
mostafa AZ
یکی میگفت رﻓﺘﻢ ﺧﺪﻣﺖ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺩﻡ ﺩﺭﻩ ﺣﯿﺎﻁ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ! ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ؟ به ﻣﻦ ﺑﮕﻭ!!!! ﻃﺎﻗﺘﺸﻮ ﺩﺍﺭﻡ!!
ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺗﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻦ، ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯿﺮﻭ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻤﻢ ﺭﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﺒﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ!!!!
ﺩﺍﺩﺍﺵ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ!! ﺑﺎﺑﺎ ﻃﻮﺭﯾﺶ ﺷﺪﻩ؟
ﺭﻓﺘﻢ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﻪ!!!!
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎ!! ﻣﺎﻣﺎﻥ ﭼﺶ ﺷﺪﻩ!!! ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ،،،،،
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﯾﺪﻓﻌﻪ ﺯﺩ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺷﻤﻮ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﺧﺮ!!! ﺭﻓﺘﯽ ﺧﺪﻣﺖ، ﺧﻮ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ!!! ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﯾﺶ ﺗﺮﺍﺷﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺩﯼ؟!!!
... ادامه
orkhan
orkhan
الا زنگ زدن پدر بزرگم مریض همه خاوادگی رفتن من نبردن رفتم تو حیاط میگم مامان من موندم بهم میگه تو با کامپیوتر بازی کن الا میایم نه به اون که بهم کامپیوتر نمیدن نه به این که الا میدن خلاصه خرم کردن ولی ای کاش چی میشد پدر بزرگم همیشه مریضه بود :دش
... ادامه
صوفياجون
9©3ðøôó.jpg صوفياجون
تو حیاطمون تقدیم به همه بچه های گل ‏ یه دونه است ولی کله حیاطمون خوشبو شده
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 14:11 توسط Mobile ·
4
bamdad
bamdad
دلم برای پاییزی تنگ است که به بودنت گرم بود.

به تو که وجودت پاییزم را بهاری کرد و رفتنت بهارم رو پاییزی!!!

بهار که می رسد،

طبیعت که جان می گیرد،

درختان که بیدار می شوند

سبزه ها که لبخند زنان سر از خاک بر می‌ آورند

عطر بنفشه که فضا راآکنده می کند،

حوض حیاط مادربزرگ که پر از ماهی های قرمز و بازیگوش

می شود

باز دل هوایت را می کند

فرقی نمی کند انگاراولین روز پاییز باشد

یا

اولین روز بهار

دل بهانه ی تو را می گیرداما افسوس ....

افسوس که جوابی جز سکوت دریافت نمی کند!

:(
دیدگاه · 1393/01/26 - 21:03 ·
7
zoolal
zoolal
دلم واسه اون دبستان تنگ شده
که وقتی تنها تو گوشه حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میومد بهت میگفت:
میای با هم دوست بشیم..!!؟ {-31-}
دیدگاه · 1393/01/23 - 20:29 ·
2
zoolal
zoolal
لنگه های چوبی در حیاط مان

گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند

محکمند

خوش به حالشان

که لنگه ی همند...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 20:31 ·
4
متین (میراثدار مجنون)
9.png متین (میراثدار مجنون)
کاش یک گل بودم

روی پرچین حیاط ابدیت

کاش چون قاصدک بی پروا

بانسیم خنک از اکسیژن

میدویدم تا ته خوشبختی

شاید انجا کسی باشد که بگوید

که چرا تنهایی؟؟!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/6 - 13:10 در دوستها ·
9
bamdad
bamdad
امروز،خود، دیدم بهار را

در لابه لای درخت زیتونی که کاشتی درحیاط خانه

اما زمستان است هنوز

من میلرزم

- من بی نفس گرم تو ،بهاررا باور نمی کنم

بهار روزهاست که از خانه ما رفته است

من می لرزم هنوز.....
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 10:43 ·
4
...
jomle-3.jpg ...
خدایاشکرت...##
zahra
1549530_643454535693584_1904656143_n.jpg zahra
کدوم یکی رو میوه ملی گیلان می دونید؟!

1-خوج
2-کونوس
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ﺍﻭﻭ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﻣﻮ ﺗﺮﻩ ﺩﻭﺱ ﺑﺪﺍﺷﺘﻢ {-134-}

ﺍﻣﯽ ﺩﻭﺭﻩ ﺣﯿﺎﻃﻪ ﮔﻮﻝ ﺑﮑﺎﺷﺘﻢ {-137-}

ﻫﯿﺘﻮ ﺑِﺪِﻡ ﯾﻪ ﯾﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ بیتی {-195-}

ﺗﻮﺭﺍ ﺑﻮﻡ ﺩﺍﺱ ﻭﯾﺘﻢ ﻫَﻤﺎ ﻓﺘﺎﺷﺘﻢ {-101-}{-77-}
11 دیدگاه · 1392/12/21 - 13:27 در گیلک ·
9
soheil
08.jpg soheil
نیم ساعت پیش،

خدا را دیدم


که قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش

سرفه کنان

در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت

و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد،

آواز که خواند تازه فهمیدم

پدرم را با او اشتباهی گرفته ام.
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/3 - 12:25 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
{-60-}{-60-}{-60-}الان من اضافه بودم تا اوووومدم همه پیداشون شد بیچاره @‏yalda‏ الان درکش میکنم چی میکشه ‏{-60-}{-60-}
11 دیدگاه · 1392/11/13 - 01:26 توسط Mobile ·
7
صوفياجون
صوفياجون
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ