یافتن پست: #پیراهن

Mohammad
toorar-ghaderi4.jpg Mohammad
قصه مرگ پسر ایرج قادری در سال 1351 + عکس

zoolal
zoolal
چرا می گویند ” فیلسوف ” و نمی گویند ” گاوسوف ” ؟!

چرا می گویند ” پیراهن ” و نمی گویند ” جوان اهن ” ؟!

چرا می گویند ” اتوبوس ” و نمی گویند ” اتوماچ ” یا ” جاروبوس ” ؟!

چرا می گویند ” خداحافظ ” و نمی گویند ” خداسعدی ” ؟!

چرا می گویند ” اتومبیل ” و نمی گویند ” اتومکُلنگ ” ؟!

چرا می گویند ” ماشین ” و نمی گویند “شماشین ” ؟!

به طراح چنین سوالاتی

چرا می گویند ” دیوانه ” و نمی گویند ”غول آنه" ؟!
... ادامه
zoolal
zoolal
آنجارا نمیدانم اما،اینــــجا تا پیراهنت راســـیاه نبینند
باورنمـــی کنندچیزی ازدســــت داده باشـی ...
دیدگاه · 1393/02/31 - 21:15 ·
4
bamdad
bamdad
کفش هایم کو؟



صبح خواهد شد

و به این کاسه ی آب

آسمــــان هجرت خواهد کرد

بـاید امشب بروم ... ... ... ...



هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود ... ... ...



باید امشب چمدان را

که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد ...بردارم

وبه سمتی بروم

که درختان حماسی پیداست ...

{-35-}
Noosha
download.jpg Noosha
آسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد

آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود

آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد

برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم

و دل صخره را بشکافم

آسان است ناممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : " بس کن رفیق"



اما

آسان نیست که معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی آری گفته ای ....

{-35-}
دیدگاه · 1393/02/16 - 19:15 ·
6
zoolal
zoolal
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر ز بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای معلم ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن

بازگرد این مشقها را خط بزن . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 16:05 ·
4
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/2 - 09:01 ·
3
bamdad
bamdad
اسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم

که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

اسان است

به درخت انار بگویم

انارش را خود به خانه ی من اورد

اسان است

افتاب را

سه شبانه روز بی اب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم

اسان است

که چهچه ی گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

اسان است برای من

که به نرمی اب ها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم

اسان است نا ممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : بس کن رفیق

اما

اسان نیست معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی اری گفته ای !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:17 ·
2
صوفياجون
thumb_HM-2013572617523009631391716422.5037.jpg صوفياجون

آبی وسبزش بهم میاد {-41-}{-41-}
کرمش شاید بهم بیاد تاحالا پیراهن کرم نخریدم {-57-}
Noosha
امیر عاملی Noosha

خبرگزاری فارس، سروده امیرعاملی علیه محمدرضا شجریان را منتشر کرد...
در مقدمه این شعر آمده است:
« در پاسخ به منافقانی که می‌خواهند با صدای سوخته‌ شجریان ، مردم ایران را تحقیر ‌کنند؛ مردمی که سرافراز و عاشقند مردمی که از جنس شقایقند.»
گم شدی آوازه خوان پیر ما
گم شدی آخر به زیر دست و پا
کرد بیگانه تو را ابزار خویش
خود شدی تا نور حق دیوار خویش
ربنایت چون خودت از یاد رفت
خیل شاگردان، هلا! استاد رفت
رفته‌ای از پیش ماها دور حیف
در سر پیری شدی مغرور حیف
مطرب عهد شبابم بوده‌ای
مزه نان و کبابم بوده‌ای
خوب می‌خواندی صدایت خوب بود
بعد تاج اصفهان مطلوب بود
میزدی چه چه برای شیخ و شاب
با نوای تار و تنبور و رباب
هستساز اینک ولی آواز نیست
یک در گوشی به سویت باز نیست
تا نپیوندی عزیزم بر زوال
کاشکی بودی مرید اعتدال
مکر آمریکا تو را منفور کرد
زرق و برق غرب چشمت کور کرد
چونکه پیراهن دو تا شد بد شدی
مثل آن مطرب که بد می‌زد شدی
«سایه»ات فرموده بود آوازه‌خوان
که مرید پیردل باش و بمان
لیک ‌ای مطرب دریغا که غرور
کرد از مردم تو را صد سال دور
وقت پیری ناز کردی با همه
ناز را آغاز کردی با همه
ناز کم کن سوی ملت باز گرد
کم بگو از یأس ای استاد زرد»
ادامه در دیدگاه...
... ادامه
sam
sam
پطروس کی بود؟
.....
....
...
..
.
.
.
.
.
یــه کودک فداکـــاربود ... که وقتی گــرگ به گوسفندای کوکب خانم حمله کرد ..
پیراهنشو آتش زد و رفت زیر تانک .... و بعد قطار ایستاد و خرمشهر آزاد شد!
صلوات
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/14 - 13:36 ·
5
bamdad
bamdad
رفیق

پیراهنم را بزن بالا

کمرم را دیدی؟

نترس ، چیزی نیست...اینها فقط جای خنجرند...

من نمیدانم چرا ته رفاقتت این شد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 22:43 ·
7
soheil
soheil
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست

تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی

ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو

نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک

که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان

با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد

که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی

باز در خواب شب دوش ترا می دیدم

وای بر من که توام خواب شب دوش شدی

ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت

به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی

ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت

آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم

که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:40 ·
3
✔♥Дℓɨ♥✔
1560421_464909053610582_896208082_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
، بی‌حضورِ قدم‌هات
این خوابِ زمستانی ست

دوست دارم
شکوفه، بهانه‌ی باشد
وَ تو
تمامِ فصل‌ها که در راهند.
... ادامه
مائده
مائده
چشم هایت از پشت عکس هم زلیخا وار پیراهن می درند........
دیدگاه · 1392/12/6 - 12:53 ·
8
bamdad
bamdad
آن جا را نمیدانم اما
اینجا تا پیراهنت را سیاه نبینند
باور نمیکنند چیزی از دست داده باشی....
دیدگاه · 1392/11/16 - 20:06 ·
4
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
womans-coat (www.booloor.com)- 57.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
728497.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
9119l.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
mehrab
mehrab
تو رو حتی تو رویامم ندیدم
ولی یه عمره جات خالیه پیشم
ندیدمت چه احساس غریبی
ندیدم و برات دلتنگ میشم
فقط بگو کدوم هفته کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم
میخوام کاری بدم دست خودم که
خودم بهونه ی اومدنت شم
سپردی دست کی پیراهنت رو
که یه عمره برامون نمیاره
چه بوی نرگسی می پیچه اینجا
اگه این باد سرگردون بزاره

بیا تا کفترا دورت بگردن
براشون هر قدم دونه بپاشی
چراغون می کنم پس کوچه ها رو
شاید قسمت بشه این جمعه باشی

فقط بگو کدوم هفته کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم
میخوام کاری بدم دست خودم که
خودم بهونه ی اومدنت شم
سپردی دست کی پیراهنت رو
که یه عمره برامون نمیاره
چه بوی نرگسی می پیچه اینجا
اگه این باد سرگردون بزاره
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1392/10/27 - 23:04 ·
2
ıllı YAŁĐA ıllı
737ff3d0cd5d4fdd3d2e4d1d51638eca.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
♥هـــُدا♥
1185466_196022040569759_1490093944_n.jpg ♥هـــُدا♥
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ